یکی از واکنشها در مقابل این تغییرات مهارنشدنی فزاینده، بسط دادن تمرکز روی مدیریت شهری است. اینکه یک شهر چگونه اداره میشود، برای تعیین موقعیت مطلوب بخشهای تولیدی آن شهر در بازارهای منطقهای و جهانی ضروری و بنیادین است. اداره بد شهرها اغلب با تورم اقتصادی و هزینههای گزاف تحمیلی بر هر دو بخش خصوصی و عمومی اقتصاد همراه میشود.
برنامهریزی و ساماندهی
فقر و حاشیهنشینی اقتصادی و اجتماعی، موانع مهم بر سر راه توسعههای شهری و ملی هستند. بررسی اجمالی تجارب جهانی نشاندهنده آن است که سازوکارهای مدیریت شهری در کشورهای مختلف، با غیرقابل تغییر شمردن اصول الگوهای عام جهانی تا حد زیادی با شرایط نظام شهری بومی خود وفق یافتهاند. درعینحال با پرهیز از توسل مطلق به احکام کالبدیفضایی از سایر فرصتهای حقوقی و مدیریتی در مقیاس سرزمین و شهر برای مدیریت آن بهره بردهاند. علاوه بر عوامل فضایی، موضوعهای متنوعی همچون ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، تصمیمسازان، اهداف، راهبردها و سیاستها و نظامها (تفکیک زمین، روندهای قانونی و…) نیز بر رشد شهر تأثیرگذار هستند.
برخی از اندیشمندان بر لزوم تصحیح سیاستهای زمین از طریق تشکیل بانک زمین، تعیین تکلیف حدود اختیارات مالک، برداشتن محدودیتهای قانونی در استفاده از اراضی خارج از محدوده شهرها، تعیین تکلیف اراضی واقع در محدوده شهرها و پرهیز از بلاتکلیفی آنها تأکید دارند. برخی بر موضوعهایی نظیر توسعه درونزا از طریق تعیین تکلیف اراضی رهاشده درون شهرها، بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده و خالی از سکنه را مطرح میکنند. برخی دیگر بر لزوم برنامهریزی توسعه شهر بدون محدوده تأکید میکنند که در فضای سنتی برنامهریزی جامع به شدت با مقاومت روبهروست.
اگر برنامهریزی را تصور و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و پیشبینیکردن راهها و وسایل رسیدن به آن را تعریف کنیم، آنگاه میتوان برنامهریزی شهری را تعیین روشهایی برای ساماندهی بهینه کالبدیفضایی شهر در آینده دانست. تعریف دقیقتر برنامهریزی شهری، تأمین رفاه و آسایش شهرنشینان از طریق ایجاد محیطی بهتر، مساعدتر، سالمتر، آسانتر، مؤثرتر و دلپذیرتر است.
برنامهریزی شهری یک فعالیت زنده و پویاست. علت پویایی آن این است که شهر مانند یک موجود زنده است و مانند یک سیستم عمل میکند که طیف وسیعی از فعالیتها و عملکردهای شهری را پوشش میدهد. طبق این تعریف، برنامهریزی شهری شامل پنج مرحله اساسی است که پژوهش و شناخت، تعیین اهداف، تعیین راهحلهای ممکن برای دستیابی به اهداف، ارزیابی راهحلها و اقدام را در برمیگیرد.
تمام دستاندرکاران برنامههای توسعه شهری، بهویژه شهرسازان میدانند که بنیان تئوریک طرحهای جامع شهری بر اساس یک شهر آرمانی است که معیارهای تحقق و رویکرد اساسی آن استانداردهای تعریفشده در جدول سرانهها در مورد شرایط کمی و کالبدی است و بر اساس آن وضع مطلوب تعریف و وضع موجود با آن مقایسه میشود.
این برخورد آرمانی با در نظر نگرفتن شرایط زیستبوم، سعی در تحمیل شرایطی به آن را دارد که بر اساس معیارهای غیرواقعی و میانگینهاست؛ یعنی رقمی که اغلب، بخش عظیمی از ساکنان شهرها را از گردونه معادلات و محاسبات بعدی حذف میکند.
ضرورت شناخت الگوی رشد شهر
فرم شهر بهعنوان الگوی توزیع فضایی فعالیتهای انسان در برهه خاصی از زمان تعریف میشود. رشد شهر بهصورت یک فرایند دوگانه گسترش بیرونی و رشد فیزیکی سریع یا رشد درونی و سازماندهی مجدد است. گسترش بیرونی به شکل افزایش محدوده شهر یا بهاصطلاح گسترش افقی بیرویه ظاهر میشود و رشد درونی بهصورت درونریزی جمعیت و الگوی رشد فشرده نمایان میشود. بنابراین، شناخت الگوی رشد فضایی شهرهای اصلی مناطق و کشورها برای تدوین سیاستهای مناسب و دستیابی به توسعه پایدار امری ضروری است.
منبع:
زندهدل، دهقان، نریمان، حسین علیزاده و محمد افشاری، ۱۳۹۴، اقتصاد شهری و شهرداری چالشها و فرصتها، هفتمین کنفرانس ملی برنامهریزی و مدیریت شهری با تأکید بر راهبردهای توسعه شهری، مشهد.