«وقتی مارنی آنجا بود» هم به دلیل موضوع خاص و ناراحتکنندهاش برای کودکان یا آدمهای حساس مناسب نیست؛ بهخصوص اگر تجربه نبود یا مرگ یک یا هر دو والد را داشته باشند.
راستی! اگر نمیدانید انیمه چیست، باید بگویم آنها انیمیشنهایی محصول ژاپن هستند و طرفداران خاص خود را دارند. «وقتی مارنی آنجا بود» سال 2014 اکران و نامزد جایزه بهترین انیمیشن شد.
این انیمه اقتباسی از رمانی به همین نام است و داستان دختر یتیمی به نام آنا را روایت میکند. «وقتی مارنی آنجا بود» ارزش خانواده و اینکه والدین تا چه اندازه در قبال بچهها مسئولاند، خیلی خوب نشان داده است.
هر دو شخصیت اصلی بهخوبی، هرچند به دو شکل متفاوت، طعم نبود مادر و پدر را چشیدهاند. «آنا» دختری ساکت و منزوی با اعتمادبهنفس پایین است که با کسی ارتباط نمیگیرد؛ همچنین فهمیدن این نکته که به سرپرستی گرفتهشده، تأثیر بدی روی ذهنش گذاشته و گوشهگیریاش را بیشتر کرده است. سرپرستش یوریکو بهشدت نگران سلامتی جسمانی آنا هم هست و به توصیه دکترش او را به منطقهای روستایی میفرستد که هوای پاکی دارد. این منطقه روستایی شباهت زیادی به شهری کوچک در نورفولک انگلستان دارد. نویسنده این رمان، طی یک تعطیلات تابستانی متوجه خانهای میشود که هنگام جزر و مد در آنسوی مردابی پدیدار میشد که با زمین خشکی احاطه شده بود.
بعید میدانم هرگز بتوانید این خانه را در انیمه «وقتی مارنی آنجا بود» فراموش کنید. انگار واقعا نقاشی صحنهها را کشیده و بعد در استودیوی قبلی تبدیل به انیمیشن شده است. درهرصورت اولین چیزی که چشمتان را میگیرد، زیبایی بصری انیمه است. در دورانی که بیشتر انیمیشنها سهبعدی شدهاند، هنوز این انیمیشن دوبعدی میتواند همه را میخکوب کند. تا جایی که میدانم، بیشتر انیمهها بهصورت دوبعدی ساخته میشوند و ویژگیهای خاص خودشان را دارند؛ مثل همان چشمان درشت شخصیتها و توجه زیاد به جزئیات.
آنا در محل زندگی موقتش خیلی بیشتر احساس غریبی میکند. او که بیشتر وقتش را مثل گذشته به نقاشی میپردازد، متوجه خانهای در پس و پناه مرداب میشود. جزرومد آب این خانه متروکه، مرموز و بزرگ را نمایان میکند. بهزودی به مرموز بودن خانه افزوده میشود؛ چون دختری همسنوسال خودش به اسم مارنی در آنجا پرسه میزند. مارنی درست برخلاف آنا، جسور، کلهشق و با اعتمادبهنفس است. رابطه زیبایی در طول «وقتی مارنی آنجا بود» بین این دو دختر شکل میگیرد. مارنی که در ابتدا به نظر میرسد همهچیز دارد، مشخص میشود مثل آنا تنهاست و انگار همیشه این احساس بد نادیده گرفته شدن یا توجهی تنها برای رفع تکلیف را هم دارد. در قسمتهای پایانی این انیمه، متوجه میشوید مارنی به دلیل نادیده گرفته شدن از طرف والدینش و اذیت شدنش توسط خدمتکاران، همواره سعی میکرده به تنها دختر و نوهاش توجه کافی نشان دهد. امیدوارم تلخی پایان و آن شگفتانه آخر «وقتی مارنی آنجا بود»، شما را از انیمه زده نکند و دوست داشته باشید انیمههای دیگری هم ببینید! البته کسانی که انیمه زیاد دیدهاند، به اینجور پیچشهای داستانی و پایانهای ناراحتکننده عادت کردهاند. راستش به نظرم این پیچشها اگر ماهرانه به کار روند، به جذابیت هر داستانی اضافه میکنند.