وعدهای که سال 94 بر زبان محسن سلیمانی، مدیر ملی طرح حفاظت از تالابهای ایران ،جاری شد و او از آغاز تدوین برنامه مدیریت زیستبومی تالاب گاوخونی به رسانهها گفت: «ورود آب به تالاب گاوخونی نشانه احیای کامل آن نیست و هنوز میزان واقعی آب برای احیای کامل آن مشخص نیست؛ اما چنانچه سهم تالاب را از رودخانه زایندهرود افزایش داده و تالاب گاوخونی حداقل کارکرد اکولوژیک خود را داشته باشد، بهاحتمالزیاد آب این تالاب تا مرحله احیا، حداقل پنج سال آینده تأمین خواهد شد. پیشبینی میکنیم با وسعت تالاب گاوخونی که کمتر از تالاب دریاچه ارومیه است، هرچه زودتر این تالاب بهطور کامل احیا شود؛ اما با توجه به اینکه تنها شریان حیاتی تأمینکننده آب تالاب، زایندهرود است، نیازمند برنامهریزی منسجم و مدونی هستیم تا در بازه زمانی پنجساله شاهد احیای تالاب گاوخونی باشیم.»
گاوخونی از کنوانسیون رامسر حذف میشود؟
حالا و در شرایطی که حدود شش سال از وعده مدیر ملی طرح حفاظت از تالابهای ایران میگذرد، نهتنها هیچ گامی برای احیای گاوخونی برداشته نشده که تالاب خشک شده است و میرود که به کویر تبدیل شود و از وسعت ۴۷هزارهکتاری آن فقط یک نام در خاطرهها باقی بماند. خشکی تالاب حرف جدیدی نیست؛ همین چند وقت پیش بود که منصور شیشهفروش، مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان، در گفتوگو با «مهر» از خشکی 99درصدی گاوخونی سخن به میان آورد؛ آنجا که گفت: «سازمان حفاظت محیطزیست برای جلوگیری از حذف گاوخونی از کنوانسیون بینالمللی رامسر بهطور ویژه حقابه این تالاب را در شورای عالی آب پیگیری کند؛ چراکه هماکنون تنها یکدرصد از وسعت ۴۷ هزار هکتاری تالاب بینالمللی گاوخونی بهواسطه جریان زهابها در بند شاخ کنار رطوبت دارد.» حقابه قانونی محیطزیست، زایندهرود و تالاب گاوخونی ۳۱۳ میلیون مترمکعب آب در سال است که سهم گاوخونی ۱۷۶میلیون مترمکعب در سالهای خشکی زایندهرود تعیین شده و تأمین این میزان حقابه میتواند کارکرد اکولوژیک آن را حفظ کند؛ اما بیش از دو دهه است که تالاب گاوخونی سالانه با حدود یک تا دو میلیارد مترمکعب آب زایندهرود سیراب میشود.
همه مقصران خشکی زایندهرود
فروردین 98 بود که بارش بارانها پس از 14 سال آب را به لبهای تشنه گاوخونی رساند؛ اما این جرعه آب نتوانست جان گاوخونی را نجات دهد و حال و احوالش را بهبود بخشد و آن را از خشکی نجات دهد؛ خشکی که تبعات زیادی را در این سالها بههمراه داشته است. احمد جلالیان، استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی اصفهان و رئیس مرکز تحقیقات بیابانزدایی دانشگاه آزاد اصفهان، دراینباره میگوید: «آخرین مطالعات نشان میدهد تالاب به برخی از فلزات سنگین مثل کادمیوم و روی و سرب که بسیار خطرناک هستند، شدیدا آلوده شده است؛ به این دلیل که سالها رودخانه زایندهرود زهکش اراضی کشاورزی بوده است؛ اراضی که در آنها از کودهای فسفاتی و سموم دفع آفات نباتی استفاده شده و اینها بهمرور در تالاب انباشته و ذخیره شدهاند.» وضعیت فعلی گاوخونی دو منشأ انسانساز و طبیعی دارد. آنطور که جلالیان به «اصفهانزیبا» میگوید: «بررسیها نشان داد در سال 98، که بارندگیهای مطلوبی رخ داد، گاوخونی نیز وضعیت خوبی پیدا کرد؛ چراکه این آبها از حوضه آبخیز به خود تالاب هدایت شدند؛ درحالیکه امروز تالاب 100درصد خشکشده و همین موضوع نیز ممکن است باعث حذف گاوخونی از کنوانسیون رامسر شود.» خشکسالی و کاهش میزان بارندگیها در سالهای اخیر، شرایط بسیار بدی را برای گاوخونی رقمزده است: «در سال آبی 1400-1399 که بارندگی نصف متوسط سال گذشته رخ داد و خشکسالی بیسابقهای در 50 سال اخیر را رقم زد، تالاب تا حدودی فعال و وجود فلزات خطرناک نیز در آن تشدید شد و تالاب را به مرحله شکنندهای رساند. قسمت غربی و بخشهای مرکزی تالاب بهخاطر دارا بودن سلههای نمکی چندوجهی در برابر عوامل فرساینده مقاومت خوبی دارد؛ اما بخشهای شرقی و مصب تالاب ظرفیت بالایی برای تولید چشمههای ریزگرد دارند. در این قسمت چندین مشکل وجود دارد؛ مثلا در قسمتهای شرقی ذرات ریزی هستند که میتوانند بهصورت معلق درآیند و مسیر طولانی را طی کنند. این ذرات ریز از رُسهایی تشکیل شدهاند که سطح ویژه بالایی دارند و قادر هستند فلزات سنگین را به خود جذب کنند و غلظت را بالا ببرند. یا اینکه بازوی شرقیغربی ایستگاه سینوپتیک ورزنه یک بازوی قوی است. همه این عوامل دستبهدست یکدیگر میدهند تا در صورت عدم احیای تالاب، ظرف مدت کوتاهی چشمههای ریزگرد سمی ارتفاع بالا و مسیر خیلی طولانی را طی کنند؛ همچنین اگر تالاب احیا نشود، کلراید سدیم موجود در آن، میتواند سونامی نمک ایجاد کند؛ موضوعی که باعث بــهوجــودآمــدن مشکلات زیستمحیطی میشود و سلامتی انسانها و اراضی کشاورزی را به خطر میاندازد.» او میگوید: «اکنون تالاب در وضعیت بحرانی نیست، ریزگردهای برخاسته از آن فعلا درشت هستند و از خاکهای پیرامون تالاب بلند میشوند. این گردوغبارها به کلانشهر اصفهان نمیرسد و در مسیر رسوب میکند.» البته این به معنای پایداربودن وضعیت کنونی نیست و در صورت عدم احیای تالاب، قطعا اتفاقهای ناگواری رخ خواهد داد؛ فاجعهای که نهتنها اصفهان، بلکه استانهای دیگر را هم تحتتأثیر قرار میدهد و نهفقط محیطزیست را به خطر میاندازد، بلکه تهدیدی جدی برای سلامتی انسان نیز به شمار میرود: «اگر تالاب احیا نشود، قسمتهای شرقی و شمالی که بافت سنگینی دارند، فعال میشوند. این ذرات میتوانند بهصورت معلق درآیند و با ارتفاع زیاد، مسیر خیلی طولانی را طی کنند. از طرفی اگر مثلا اکنون مقدار کادمیوم دوونیم میلیگرم در کیلوگرم است، آن موقع به 5 و 6 میلیگرم در کیلوگرم میرسد؛ به خاطر اینکه رُسها سطح ویژه بالایی دارند و افزایش غلظت، اصفهان و استانهای اطراف و حتی تهران را تحتتأثیر قرار میدهد.» این پژوهشگر میگوید: «اکنون تالاب به مرحلهای رسیده که ممکن است چشمههای ریزگرد سمی بهزودی فعال شوند؛ اما توجه آنچنانی به احیای آن نمیشود. باید قبل از اینکه چشمهها فعال شوند، کارگروه احیای تالاب تشکیل شود و اقدامات اساسی صورت گیرد.»
احیای گاوخونی به مدیریت آب بستگی دارد
در تمام این سالها برای احیای گاوخونی نسخههای مختلف و متعددی پیچیده شده است؛ از پیشنهاد استفاده از تجربه احیای دریاچه ارومیه برای زایندهرود تا تأکید بر ضرورت اجرای قانون. هیچکدام از این راهکارها اما تاکنون افاقه نکرده و نتوانسته است دوای درد گاوخونی شود. جلالیان احیای کامل گاوخونی را به جریان آب در رودخانه گره میزند و میگوید: «جریان آب وابسته به نحوه مدیریت در حوضه آبخیز است؛ برای مثال، در قسمتهای بالادست اصلا نباید فعالیتهای کشاورزی انجام شود؛ باید زمین بهصورت مرتع یا جنگل شرایط اکولوژی خود را حفظ کند تا حوضه آبخیز هم بتواند وظیفه خود را انجام دهد. الان که 52میلیون مترمکعب آب رها شده است، باید بخشی از آن به حقابه تالاب گاوخونی اختصاص یابد. حفظ تالاب در مقابل کشت اراضی کشاورزی واجبتر است؛ زیرا خسارت کشاورزی را میتوان جبران کرد؛ اما فرونشست زمین اگر در اصفهان ادامه یابد، غیرقابلجبران خواهد بود و فعالشدن ریزگردهای سمی نیز فاجعه به بار خواهدآورد.»