آواز الفت، فریاد فائزه سکوت راحله

نرگس آبیار متولد سال ۱۳۵۰ در تهران و فارغ‌التحصیل رشته‌ ادبیات است. او داستان‌نویسی را در سال ۱۳۷۶ با حوزه‌ هنری آغاز کرد. او اولین رمانش را با نام «کوه روی شانه‌های درخت» منتشر و جایزه‌ بهترین رمان دفاع مقدس را نیز از آن خود کرد. 
تاریخ انتشار: ۲۳:۳۰ - چهارشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۱
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
 او اولین رمانش را با نام «کوه روی شانه‌های درخت» منتشر و جایزه‌ بهترین رمان دفاع مقدس را نیز از آن خود کرد. بیشتر کتاب‌های آبیار درون‌مایه‌ جنگ دارد و تاکنون حدود سی جلد کتاب از او منتشر و روانه بازار شده است. یکی از مهم‌ترین این کتاب‌ها، «به کی میگن قهرمان» است؛ کتابی براساس خاطرات شهیدسیدعلی اندرزگو. آبیار در داستان‌نویسی و رمان موفق بود؛ اما فعالیت خود را به این حوزه محدود نکرد و با ساخت چند فیلم کوتاه و مستند، توانایی خود را در زمینه‌ کارگردانی نیز محک زد؛ فیلم‌ها و آثاری که تعداشان کم نیست؛ اما نام آبیار را اولین‌بار «شیار ۱۴۳» و روایت کاراکتر درخشان الفت به طور جدی بر زبان‌ها انداخت و او را به‌عنوان یک کارگردان توانا و شناخته‎شده به علاقه‌مندان سیــنما مــعــرفی کرد. ســینـمـایـی که به‌شدت محتاج نگاه و زاویه‌دید درست زنانه بود و نرگس آبیار با خلق شخصیت‌هایی چون فائزه، بهار، الفت و مریم، تصویر قابل‌قبولی از زن، درونیات و نیازهایش بر پرده‌ نقره‌ای نمایش داد. او در تمامی کارهایش فضای متفاوتی را ارائه کرد. با «شیار ۱۴۳» روایت زندگی مادر شهیدی همیشه منتظر با سکانس پایانی بی‌نظریش، بار احساسی زیادی را به مخاطب منتقل کرد؛ با «نفس» به سمت فضای آرام‌تر و نوستالژیک‌تری رفت و با «شبی که ماه کامل شد» با درون‌مایه‌ خشن، صحنه‌های تعقیب و گریز و نمایش یک پایان غیرمنتظره توانایی خود را به‌عنوان یک کارگردان زن موفق به رخ سینماگران کشید. روند پیشرفت و پختگی در فیلم‌های نرگس آبیار تقریبا صعودی بود؛ تا اینکه برخلاف تمام پیش‌بینی‌ها، نمایش آخرین فیلم او یعنی «ابلق» در جشنواره‌ فجر ۹۹ توقعات را برآورده نکرد و «ابلق» برای کارنامه‌ آبیار، یک برگشت به عقب محسوب شد. «ابلق» فیلمی است درباره‌ زنان و سکوت آن‌ها در جامعه؛ سکوت در مقابل تعرض، تبعیض و خشونت. «ابلق» مانند اکثر فیلم‌های سال‌های اخیر تصویری از فقر و تنگدستی را به نمایش می‌گذارد و داستان حول محور خانواده‌ای می‌گذرد که در ناکجاآبادی به اسم «زورآباد» زندگی می‌کنند؛ فیلمی با جغرافیای محدود و تک‌لوکیشن که متأسفانه از زمانه‌ خود کمی عقب است و کاراکتر‌ها و نحوه‌ زندگی‌شان برخلاف فیلم‌های قبلی او دچار شعارزدگی شده‌اند. 
فیلم شروعی بسیار طولانی دارد و تمام پرده‌ اول آن به معرفی شخصیت‌ها و روابط بین آن‌ها می‌گذرد. شخصیت قهرمان قصه (راحله؛ الناز شاکردوست) زنی زیبا و متفاوت است که زندگی زناشویی خوبی ندارد. همسرش علی (هوتن شکیبا) مردی بی‌مسئولیت است که موقع عصبانیت، خود و راحله را کتک می‌زند و همین رفتار او سبب بندآمدن زبان دخترشان شده است. خواهر علی (گلاره عباسی) باردار و شوهرش جلال (بهرام رادان) معتمد محله و مسئول فروش مواد غذایی است؛ اما همه‌چیز وقتی به هم می‌ریزد که مشخص می‌شود جلال به راحله، زن علی، نظر دارد. جلالی که افسار امیالش در دست خودش نیست و با اینکه مورد اطمینان همه‌ ساکنان است، در واقعیت شخصیت درونی متفاوتی دارد. بازیگران بازی قابل‌قبولی از خود نشان می‌دهند؛ اما اتفاقی که گریبان‌گیر «ابلق» آبیار شده، پایان غیرقابل قبول و انفعال قهرمان قصه است. راحله به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار، در نهایت هیچ کنشی از خود نشان نمی‌دهد و در عین ناباوری تسلیم می‌شود؛ یک روایت گنگ، با راه‌حلی گنگ‌تر و نتیجه‌گیری‌ بی‌اثر و منفعلانه که باعث شده مخاطب «ابلق» را به‌عنوان یک اثر خوب، از آبیار نپذیرفته و انتظارش برآورده نشود. ترسیم یک الگوی زن با شخصیتی ستم‌دیده و مظلوم اما بدون کنش اجتماعی بزرگ‌ترین ایرادی است که می‌توان به اثر جدید نرگس آبیار گرفت؛ اما اگر بخواهیم سختگیرانه‌تر راجع به آن صحبت کنیم، استفاده از برخی نمادهای سطحی مانند موش، کبوتر و ساختمان‌های بلند نیز می‌تواند کمی فیلم را به سمت شعارزدگی و محتوازدگی نزدیک کند. فیلم تا حدودی زیاده‌گوست و تا پایان نیز، داستان منسجمی به خود نمی‌گیرد؛ اما بازی کاراکتر‌ها و استفاده از نور و رنگ‌پردازی روح‌بخش آن دو ویژگی خوب و تأثیرگذاری است که نمی‌توان بی‌تفاوت از کنار آن گذشت. داستان یک‌خطی و سوژه‌ ملتهب «ابلق» جذاب است؛ اما با این حال پرداخت نادرست و پایان نه‌چندان قابل قبول، این اثر تازه را در مقایسه با باقی آثار آبیار در رتبه‌ پایین‌تری قرار می‌دهد. اثری که این روزها به‌تازگی بر پرده‌ نقره‌ای سینما اکران و شاید به دلیل نام کارگردان و سابقه‌ درخشان او مورداستقبال مخاطبان قرار گرفته و گیشه‌ پررونقی را تجربه کند.