به گزارش اصفهان زیبا؛ حضور برخی از ایرانیان همچون سلمان فارسی در مدینه در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) زمینه را برای آشنایی بیشتر آنان با اسلام فراهم کرد.
تعداد زیادی از ایرانیان نیز پس از آغاز اولین درگیری با مسلمانان عرب در سواحل بحرین و حیره اسلام اختیار کردند و به مدینه آمدند و با روح اسلام و فرهنگ اسلامی از نزدیک آشنا شدند و به عنوان مبلغ دین اسلام در سرزمین خود به تبلیغ پرداختند. با شدت درگیری بین مسلمانان عرب و ایرانیان تعداد زیادی از ایرانیان بهعنوان اسیر به مدینه، کوفه یا بصره برده شده و با عنوان موالی منشأ خدمات گرانبهایی به اسلام و تمدن اسلامی شدند.
میثم تمار، فرزند یحیی و زاده سرزمین نهروان بود. نهروان هماکنون منطقهای در عراق، بین واسط و بغداد واقع شده و جزئی از عراق است که در عصر نزول بخشی از ایران بوده و در اولین حملات مسلمین به ایران به تصرف سپاه عرب مسلمان درآمده است.
شواهد دیگری نیز بر ایرانی بودن میثم وجود دارد. از جمله اینکه حضرت علی (ع) در اولین ملاقات با میثم بهطور صریح به او فرمود: پیامبر اکرم (ص) به من خبر داده است که مادرت تو را به عجم «میثم» نام نهاده است. همچنین نام پدر میثم، یحیی است که این اسم در میان اعراب جاهلیت مرسوم نبوده، بلکه نام یحیی بعد از شیوع اسلام و قرآن، آن هم بهندرت در میان اعراب یافت شد. علاوه بر این، هنگامیکه در حضور ابن زیاد از میثم سخن به میان آمد، ابن زیاد گفت: آیا این عجم شایسته حکومت است؟ همچنین ابن زیاد در ملاقاتی خطاب به میثم گفت: تو در عجمیت خود باقی هستی، تا به آنچه میخواهی دست یابی. همچنین میثم به فارسی سخن میگفت؛ زیرا اهل نهروان شرقی بود و مردم آن پیش از اسلام و اندکی بعدازآن به فارسی سخن میگفتند. خانواده میثم نیز از آن جمله بود.
میثم پس از رسیدن به سن رشد به شغل خرما فروشی که شغل پدرش نیز بود، مشغول شد، تا اینکه در صفر سال 16 هجری آبادیهای نهروان در ضمن فتح مدائن به دست لشکریان اسلام افتاد و او هم اسیر شد و به خدمت بندگی مسلمانان گمارده شد.
ایام بردگی یا بندگی میثم 20 سال تا سال 37 هـ ق طول کشید و در این مدت احتمالا او در کوفه بود و به دین اسلام مشرف شده بود و در این مدت به او «ابوسالم» میگفتند.
وقتی حضرت علی (ع) به کوفه آمدند، میثم غلام زنی از طایفه بنی اسد بود. در اولین ملاقات، امام تصمیم گرفت میثم را از صاحبش بخرد و سپس آزاد کند. پس از آزادی، امام نامش را پرسید، میثم عرض کرد، نام من «سالم» است. امام فرمود: پیامبر خدا (ص) به من اطلاع داد که پدرت تو را «میثم» نامیده است.
میثم گفت: خدا و پیامبرش صادق است و امیر مؤمنان راست میفرماید، به خدا قسم نام من میثم بوده است، سپس امام فرمود: به نام اصلی خود بازگرد که پیامبر خدا هم تو را بدان نام نامید. میثم پس از آزادی، از شاگردان و اصحاب خاص امام علی(ع) شد و بدین ترتیب دریچه قلبش به روی معارف علوی گشوده شد و جان تشنهاش از زلال علوم علوی سیراب و با اسرار و رازهای نهانی امام آشنا شد. او یکی از فقیهترین و عالمترین اصحاب حضرت علی(ع) است که علم تفسیر قرآن و حدیث را در مکتب علی (ع) فراگرفت و در زمینههای مختلف به جهان اسلام خدماتی ارائه کرد.
علم تفسیر و تأویل قرآن
میثم یکی از بزرگترین مفسران جهان اسلام است که این علم را از علی (ع) آموخت، به حدی میثم در تنزیل، تفسیر و تأویل قرآن متبحر بود که ابنعباس مفسر و شاگرد علی(ع) که تفسیرش اعجاب همگان را برمیانگیخت، وقتی در پای تفسیر و تأویل قرآن میثم نشست، دستور داد قلم و کاغذ برایش بیاورند تا سخنان میثم را درباره قرآن بنویسد.
راوی حدیث و مناقب
میثم احادیث بسیار زیادی از حضرت علی (ع) شنید و کتابی از شنیدههای خود گردآوری کرد که متأسفانه جز اندکی روایات، چیزی از آن باقی نمانده است، بیشتر روایات میثم درباره فضایل امام علی (ع) است. پس از او پسرانش نوشتههای او را بازگو میکردند.
روشنبینی و علم غیب
میثم دانای رازها بود، او از بسیاری حوادث آینده و فتنهها آگاهی داشت و در صورت لزوم با تشخیص ظرفیت افراد، مردم را از آن آگاه میکرد؛ ازجمله اینکه پس از شهادت مسلم در کوفه، ابن زیاد حاکم کوفه، میثم، مختار و جمعی از شیعیان را دستگیر کرد. میثم به مختار گفت: تو از زندان رها میشوی و به خونخواهی حسین بن علی (ع) قیام میکنی و ابنزیاد را که ما را میکشد، خواهی کشت.
همچنین به زنی به نام «جبله مکی» گفت: هرگاه به خورشید نگاه کردی و دیدی که چون خون تازه قرمز است، بدان که سیدالشهدا کشته شده است. او شهادت خود و شهادت حبیببن مظاهر را پیشگویی کرده بود.
در آخر میتوان گفت که میثم تمار در تاریخ پرشکوه و خونبار تشیع، بیتردید از چهرههای موثر و برجسته است. او نماد صلابت، غیرت، مردانگی، مقاومت، شکیبایی، بردباری، اخلاص، فناشدن در عشق و محبت به مقتدای خویش امیرمؤمنان علی (ع) و خاندان معصوم پیامبر (ص) است. میثم تمار تا آخرین لحظه زندگی خود، حتی هنگامیکه بر بالای درخت خرما به صلیب کشیده شده بود و بندبند اعضای بدن مبارک او را قطع میکردند، باز از علی (ع) و فضیلتها و منقبتهای آن امام سخن گفت و سرانجام در اندک زمانی قبل از نهضت امام حسین (ع) به دست زیاد بن ابیه، حاکم یزید در کوفه، به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید.




