مروری بر زیست و زمانه و آثار شهاب‌الدین سهروردی؛ اندیشمندی که در سهرورد زنجان متولد شد در اصفهان تحصیل کرد و در حلب به قتل رسید

آشتی فلسفه و عرفان؛ از اصفهان تا حلب

سرزمینی که ساکنانش از نخستین پیشگامان فرهنگ و از پایه‌گذاران عرصه مدنیت و تمدن محسوب می‌شوند، قطعا دانشمندان، حکیمان، فلاسفه و هنرمندان بی‌شماری را در دامن خود تربیت کردیم که کتابخانه‌های بزرگ جهان از آثار گران‌سنگ آنان متبرک و مزین است.

تاریخ انتشار: 11:23 - سه شنبه 1403/05/9
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
آشتی فلسفه و عرفان؛ از اصفهان تا حلب

به گزارش اصفهان زیبا؛ سرزمینی که ساکنانش از نخستین پیشگامان فرهنگ و از پایه‌گذاران عرصه مدنیت و تمدن محسوب می‌شوند، قطعا دانشمندان، حکیمان، فلاسفه و هنرمندان بی‌شماری را در دامن خود تربیت کردیم که کتابخانه‌های بزرگ جهان از آثار گران‌سنگ آنان متبرک و مزین است.

اما در میان حکما و اندیشمندان متعدد ایرانی، تعدادی به‌مثابه خورشید پرفروغ، چشم اعجاب جهانیان را خیره کرده‌اند. بی‌شک یکی از این فیلسوفان و حکما، شهاب‌الدین ابوالفتح یحیی بن امیرک سهروردی، معروف به «شیخ مقتول» یا «شیخ اشراق» است. علت ملقب شدن او به شیخ اشراق این بود که او در ضمن تحصیلات خود چنین استنباط کرد که موجودات دنیا از نور به وجود آمده‌اند و انوار به یکدیگر می‌تابند و آن تابش متقابل را اشراق خواندند و به همین جهت لقب شیخ‌الاشراق را به او دادند.

شهاب‌الدین یحیی سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری در سهرورد، حوالی زنجان و هم‌زمان با حکومت سلجوقیان و آشوب‌های مغول به دنیا آمد. سهروردی از کودکی به‌قصد دانش‌پژوهی از شهر خود به مراغه رفت و نزد علی مجدالدین جیلی به تحصیل پرداخت. سپس وارد اصفهان شد تا نزد فخرالدین ماردین شاگردی کند.

پس از اتمام تحصیل در اصفهان، چند سالی را در آناتولی ترکیه گذراند و در آنجا موردعنایت امرای سلاجقه قرار گرفت. او از آناتولی عازم سوریه شد و تا پایان عمر در آنجا ماند و کتاب «البصائر النصیریة فی علم المنطق» از سهلان الساوی را در نزد ظهیر فارسی خواند و چنان‌که از کتب آن حکیم برمی‌آید، در کتاب «البصائر» تفکر بسیاری کرد. او در این سال‌ها به ریاضت، خلوت‌گزینی و تفکر پرداخت.

سهروردی کمترین توجهی به جزء و کل دنیا نداشت و به لباس و خوردن اهمیت نمی‌داد. از ریاست دنیوی فاصله می‌گرفت و بیشتر عبادتش در کم‌خوری، شب‌بیداری و اندیشیدن در عوالم الهی بود. شیخ اشراق به‌ مقامات عالیه حکما و مکاشفات خاص عرفا دست یافت و در دو حکمت بحثی و کشفی بی‌نظیر شد. یاقوت حموی درباره او چنین می‌نویسد: «شهاب‌الدین ابوالفتوح سهروردی فقیهی شافعی‌مذهب بود و اصول‌دانی ادیب و شاعری حکیم که در هر فن، متقن و صاحب‌نظر بود تا جایی که هیچ‌کس با او به مناظره ننشست، مگر این‌که شیخ بر او غالب شد.»

آثار و تألیفات

سهروردی آثار متعددی دارد که بیشتر آن‌ها به‌صورت رساله‌های کوتاه نوشته شده‌اند. سید حسین نصر و هانری کربن به شیوه‌های جداگانه آثار سهروردی را طبقه‌بندی کرده‌اند. مجموعه این آثار در چهار جلد تحت عنوان «مجموعه مصنفات شیخ اشراق» به چاپ رسیده است. اما مهم‌ترین اثر او کتاب «حکمت الاشراق» است که دربردارنده آخرین آرای فلسفی اوست.

جایگاه سهروردی در فلسفه

سهروردی از بزرگ‌ترین فیلسوفان جهان اسلام و سرسلسله حکمت اشراقی در فرهنگ اسلامی است. صاحب‌نظران درباره او چنین گفته‌اند: همان‌طور که فردوسی زنده‌کننده زبان فارسی است، سهروردی احیاکننده فکر و حکمت ایران پیش از اسلام در دوران اسلامی بود. او با بهره‌گیری از آثار حکمای ایران باستان و تطبیق آن‌ها با افکار افلاطونیان و رواقیان و نو‌افلاطونیان، مکتب جدیدی را به‌ نام مکتب اشراق پی‌ریزی کرد. او از فلسفه ارسطویی روی برتافت و فلسفه‌ای نو بنا نهاد. برخی سهروردی را نماینده افلاطون در فلسفه اسلامی دانسته‌اند. او منطق، فلسفه و حکمت را با عرفان آشتی داد و سلوک فلسفی را بخشی از سیروسلوک سالک عارف دانست که از دقیق‌ترین موارد تعالی فکری و معنوی در نزد او به شمار می‌رود. سهروردی وارث عرفان ایرانی است که تعالیم خود را از بزرگمهر، زرتشت، جاماسب و فرشاد شیر دریافت کرد. شیخ اشراق کوشید تا فلسفه و تعبیر ایرانیان از نور و ظلمت را از فرهنگ ایران باستان به فرهنگ اسلامی منتقل کند.

مکتب فلسفی اشراق

مکتب فلسفی اشراق، توسط شهاب‌الدین سهروردی، شیخ اشراق، در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه شد. او در کتاب حکمت‌الاشراق به بیان اصول و فروع این نظریه پرداخته است. این فلسفه از همان آغاز پیدایش، در برابر فلسفه ارسطویی مشاء عرض‌اندام کرد. فلسفه‌ای که پیشینه‌ای استوار و بی‌بدیل در سنت فلسفی مسلمانان داشت و فیلسوفان برجسته‌ای همچون ابن‌سینا از حامیان و مروجان آن بودند.

روشن است که طرح نو درانداختن در برابر فلسفه نیرومند مشاء باآن‌همه نفوذ و رسوخ در عقل و ذهن پژوهندگان فلسفه آن زمان کاری سخت و شگفت می‌کرد؛ لیکن چنین کار دشواری به دست توانای شیخ اشراق صورت گرفت. او به‌رغم عمر کوتاهش، در بیشتر مباحث عقلی همچون الهیات (مابعدالطبیعه نوری) و طبیعیات و حتی منطق و بلکه در روش فلسفی، در برابر فلسفه مشاء آراء نویی عرضه کرد که شدت نبوغ و عظمت روحی و فکری این فیلسوف بزرگ را نمایان می‌کند.

فلسفه اشراق یا حکمت اشراق، نظام فلسفی مبتنی بر کشف و شهود است. به باور سهروردی، همان‌گونه که علوم را بر پایه محسوسات بنیان می‌نهیم، فلسفه و استدلال را نیز باید بر شهود امور روحانی و معنوی استوار سازیم. لذا او معتقد بود که اگر کسی اهل تجرید روح از بدن نباشد و گوهر مشترک حکمت را شهود و اشراق ننماید، اصلا حکیم نیست. سهروردی در کتاب حکمت الاشراق سعی می‌کند این گوهر مشترکِ شهود شده را به شکل عقلانی و استدلالی برای دیگران تبیین کند.

ازنظر شیخ اشراق فیلسوف واقعی کسی است که علاوه بر تسلط بر مبانی فلسفی و منطق صوری بتواند با تهذیب نفس و تصفیه باطن مراتب کمالات معنوی را طی کرده و استعداد مظهریت انوار الهی را پیدا کند. او بارها در آثارش تأکید می‌کند که فلسفه اشراق برای کسانی است که علاوه بر حکمت بحثی و استدلالی دنبال شهود حقایق عالم بالا نیز هستند و شرط فهم فلسفه خود را تابش بارقه الهی بر قلب خواننده می‌داند و تأکید می‌کند کسانی که فقط طالب بحث فلسفی صرف هستند و دنبال تاله و کشف الهی نیستند، بهتر است سراغ فلسفه مشاء بروند. به اعتقاد شیخ اشراق کار اشراقیون جز با سوانح نوری سامان نمی‌یابد. سهروردی آنچه از طریق کشف و شهود دریافته بود، به زبان فلسفی صورت‌بندی کرد و در کتاب حکمت‌الاشراق ثبت کرد. برخی از نظریات فلسفی او بدین شرح است:

گوهر مشترک حکمت

به اعتقاد سهروردی حکمت دارای گوهر واحد و کهنی است که همیشه توسط حکیمان دریافت شده و به مردم ارائه می‌شود. کسی که از این حکمت مقدس مطلع نباشد، حکیم نیست. او معتقد بود که انبیا و فرستادگان الهی، حکمای فارس همچون بوذرجمهری، زرتشت و …، حکمای یونان از جمله سقراط، فیثاغورث، افلاطون و … و حکیمان هندی، صوفیان و عارفان از این حکمت مقدس آگاه بوده و به توحید و عوالم نوری معتقدند. اما چون به زبان رمز مجاز و اشاره از آن خبر می‌داده‌اند، گفتارشان متفاوت شده است. به‌طورکلی می‌توان گفت که براساس باور او اساس و گوهر حکمت یگانه است که دسترسی به آن بدون خلع بدن و رهایی از ظلمات جسمانی امکان‌پذیر نیست.

کشف و شهود

سهروردی معتقد بود که بدون خلع بدن و جدا شدن روح از آن و کشف و شهود عرفانی، نمی‌توان از حکمت‌های مقدس باخبر شد. او فلسفه و حکمت خویش را محصول کشف و شهود و اشراق دفعی روح مقدس بر قلب خود می‌دانست که به درخواست دوستان آن را به زبان فلسفی و استدلالی صورت‌بندی کرده و به نگارش درآورد. او چنین سفارش می‌کرد که سالک راه حقیقت، نباید نسبت به تأملات عقلی و نظری بی‌تفاوت باشد، بلکه باید هم اهل تأملات نظری باشد و هم اهل کشف و شهود.

نور و ظلمت

سهروردی در موضوع نور و ظلمت نیز مطالبی نو بیان کرد و در کتاب حکمت‌الاشراق، عوالم را براساس نور و ظلمت تبیین کرد. به باور او به‌سبب این‌که حقیقت انسان بسیط و سراسر نور و حضور است، لذا حتما علل پیدایش او نیز باید بسیط و سراسر نور و حضور باشد و تمایز انسان از آن‌ علت در شدت و ضعف نوری است.

او عوالم نوری را دارای مراتب مختلفی دانسته و نورالانوار را خدا معرفی می‌کرد. در نظام فکری او تبیین هستی براساس مراتب نور بود که بالاترین مرتبه آن نورالانوار نام داشت. اما بدن و سایر امور مادی را از سنخ ظلمات می‌دانست. چراکه فاقد حضور و خودآگاهی و علم به دیگران‌اند. نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در جهان است و بعد از این به وجود می‌آید، نور است. لذا جهان جز اشراق نیست. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی دیگر غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است و همان‌گونه که نورهای قوی بر ضعیف می‌تابد، نورهای ضعیف هم به‌سوی انوار قوی تابش دارد. انسان هم از این قاعده مستثنا نیست و به دیگران می‌تابد؛ همان‌گونه که نورهای دیگران به او می‌تابد. به مناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده می‌شود، انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور دیگران نیز روشن شود.

نحوه شهادت

درباره کیفیت قتل سهروردی روایات مختلف است. بنا به روایتی وقتی‌که پادشاه، ملک‌ظاهر بر مصر، یمن و شام حاکم شد، سهروردی به سوریه رفت. ملک‌ظاهر در ابتدا دوستدار و معتقد به شیخ اشراق بود. اما پس‌از مدتی علمای حلب به تکفیر شیخ اشراق رأی دادند و از حسادت و رشک به قتلش نظر دادند. این علمای ظاهری که پیش‌تر نیز قتل و سب بزرگان و اعاظم دانش و فرهنگ بشری به دست آن‌ها تحقق یافته بود، با انگیزه حسادت و حقارت در خصوص شیخ اشراق، نابغه آن زمان نیز همانند همه کج‌اندیشان به او نسبت کفر، بددینی و فساد در عقیده دادند.

آن‌ها همگی نامه‌ای به ملک‌ظاهر نوشتند و آن سلطان را بر کشتن شیخ تحریک کردند. اما شاه به این حکم تن نداد. آن‌ها مجددا نامه‌ای به پدر شاه، صلاح‌الدین، نوشته و از او خواست تا فرزندش را به خلق خلع حاکمیت تهدید کند تا او مجبور به صدور فرمان قتل شیخ شود. این درخواست انجام شد. سهروردی به‌هنگام مرگ، تنها ۳۶ سال داشت. امام ‌خمینی(ره) نیز به مکتب فلسفی سهروردی عنایت ویژه داشته و از اصطلاحات مکتب اشراق بهره می‌برد. ایشان حتی درنامه خود به گورباچف، وی را به خواندن کتاب‌های سهروردی در حکمت اشراق دعوت کرده ‌است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

5 × سه =