به گزارش اصفهان زیبا؛ محله جنیران در دل منطقهای خوشآبوهوا و در نزدیکی کهندژ قرار دارد. درختان و زمینهای کشاورزی زیاد این محله، نشاندهنده پرآبی آن در زمانهای دور است. به گفته اهالی، شغل بسیاری از آنان کشاورزی و دامپروری بوده است و حالا به علت کمآبی، یا خانهنشین شدهاند یا حرفه دیگری را انتخاب کردهاند.برای رسیدن به محله باید وارد خیابان اشرفیاصفهانی شوید و بعد از طیکردن مسافتی وارد خیابان قدس شده و از کنار مادی به محله جنیران وارد شوید، محلهای که حالا اعتبارش را وامدار شهدای زیادی میداند که در زمان دفاعمقدس به اصفهان و ایران تقدیم کرده است.
نزدیکیهای ساعت ۱۱ است. بعد از عبور از مادی و کوچههای پرپیچوخم و عبور از فرهنگسرای آیه، به مرکز محله، جایی که مسجدجامع قرار دارد، میرسم. کهنسالان زیادی در فضای سبز روبهروی مسجدجامع در انتظار صدای اذان هستند تا بهواسطه آن بتوانند هم در کنار یکدیگر نماز بخوانند و هم دیداری با هم تازه کنند. وارد پارک آیه میشوم و در کنار یکی از افراد قدیمی محل که خود را حاج محمدعلی شاهسنایی، پدر دو شهید، معرفی میکند، قرار میگیرم. او با چشمانی غمزده و صدایی لرزان به سالهای دور میرود، به سالهایی که در زمینهای کشاورزی خودش، هم کشاورزی کرده و هم به دامها رسیدگی میکرد. ناگهان جنگ میشود و پسرها یکبهیک راهی جنگ میشوند. آن زمان است که سرزمین رؤیاهایش را از دست میدهد و به گفته خودش از عرش به فرش میافتد.
سنگ قبر 400 ساله
حاج سیفالله شاهسنایی که در صندلی کنار ایشان در پارک نشسته است، در رابطه با قدمت این منطقه میگوید: «یک سنگ قبر 400 ساله در این محل وجود دارد» او در ارتباط با نام منطقه میگوید: «جنیران در قدیم گنیران بوده و حالا به جنیران تغییرنام داده است؛ اما معنای دقیق آن را نمیدانم. نام این محل هم مانند تمام محلههای قدیمی به “ان” ختم میشود که نشاندهنده کلمه جمع عربی به معنای جمعشدن تعدادی انسان در کنار یکدیگر و تشکیل یک جامعه است.»
محله شهیدپرور
او ادامه میدهد: «این منطقه بیش از 60 شهید به ایران عزیز تقدیم کرد که بسیاری از آنها در گلستانشهدای اصفهان قرار دارند. در کل خانوادهای در این محله پیدا نمیکنید که شهید نداشته باشد. بیشتر اهالی از خانواده شهدا هستند که نام بسیاری از آنها در کوچههای محله جنیران دیده میشود.»
شاهسنا؛ نامخانوادگی فراگیر در جنیران
از او علت فراوانی نامخانوادگی شاهسنایی را میپرسم. به مسجد امامعلی(ع) اشاره میکند و میگوید: «این مسجد در گذشته شاهسنا بود و در دل درختان قرار داشت. قدیمیها عقیده دارند زمانی که نور خورشید به آن میتابید، نور آن بازتاب میشد؛ بنابراین نام آن را شاه روشنایی گذاشتند.» دیگری که خیلی جوانتر از اهالی محل است، بیان میکند: «بسیاری از قدیمیها از این مسجد معجزههایی دیدهاند که به آن اعتقاد زیادی دارند. حسین نصراصفهانی در ارتباط با شغل بسیاری از اهالی محل میگوید: «شغل بیشتر اهالی کشاورزی بوده، اما در حال حاضر شغل بیشتر مردم بیکاری است. صد حیف که بیآبی بلای جان بسیاری از مردم شد. خیلیها پسازاینکه کشاورزی از رونق افتاد، وارد سپاه شدند؛ اما قشر کارمند بسیار کم است.»
بعد میرود به زمانهای دور؛ آن زمان که اهالی محل بدون دغدغه مالی در کنار یکدیگر خوش و خرم بودند و ادامه میدهد: «در آن زمان اگر کسی میخواست ازدواج کند، میگفتند کسی که لباس کهنه دارد، نانآور است و بهراحتی به او زن میدادند؛ اما امروز تفکر مردم متفاوت شده است.»
اهالی مؤمن و مذهبی جنیران
از وضعیت مسجد محله میپرسم، میگوید: «مردم محل بسیار مذهبی، بهشدت مظلوم و قانع هستند و صدای آنها به بیرون از محله نمیرود.»
کمبود اتوبوس و شلوغی بسیار زیاد
یکی از اهالی که انگار دل پردردی دارد، نزدیک میشود و میگوید: «شما خط آزادی را ببینید چقدر اتوبوس واحد دارد؛ اما اینجا یک خط اتوبوس دارد که از رهنان میآید و به کهندژ میرود. زمانی که دانش آموزان تعطیل میشوند، این خط شلوغ میشود؛ طوری که بهسختی در اتوبوس بسته میشود.»
زمان نماز فرا رسیده است. اهالی خداحافظی میکنند و به سمت مسجد میروند. سکوت در محله حاکم شده است. در کوچهها پیاده قدم میزنم. مغازه اسباببازیفروشی توجهام را جلب میکند. صاحب مغازه خانم باقری نام دارد. از او در رابطه با محله میپرسم.میگوید: «از بچگی در این محل بودم و همه اقوام من هم بومی این محله هستند. جنیران یکی از بهترین محلههای شهری است. مردم باهم صمیمی هستند.» او در ارتباط با شغل بانوان جنیران میگوید: «در گذشته بیشتر خانمها قالی میبافتند؛ اما حالا خیلیها از این کار دست کشیدهاند و عدهای که درس خواندهاند، کار میکنند؛ بقیه هم بیکار هستند.»
خانم شاهسنایی، فروشنده دیگر حاضر در محله، به مراسم و برنامههایی که در گذشته انجام میشد، اشاره میکند و میگوید: «مردم جنیران مذهبی و متعهد هستند و در ماه محرم در بسیاری از خانهها روضه داریم؛ علاوه بر اینکه در روزهای پنجشنبه هم در خانهها دعای کمیل برگزار میشود.» از او درباره جشنهای محلی میپرسم، میگوید: «گذشتهها برای عروسی در محل شوروشوق زیادی برپا بود. از یک هفته با حنابندان جشن آغاز میشد و مردم هفت شب و هفت روز شادی میکردند.» بعد به حمام قدیمی محله اشاره میکند و ادامه میدهد: «این حمام در محل فعلی فرهنگسرای آیه قرار داشت.در آن زمان رسم بود عروسها را یک روز قبل از عروسی به حمام میبردند و آنجا جشن میگرفتند و شادی میکردند.»
شاهسنایی که حالا ۴۸ سال سن دارد، میگوید: «همین محله به دنیا آمدهام. خاطرم هست آن زمان مراسم ویژه در خانهها برگزار میشد، جشنهای عروسی آیین خاصی داشت و چند روز قبل از عروسی جهازبران بود و عدهای از خانواده عروس و داماد جهاز را با خواندن اشعار محلی میبردند و میچیدند. مراسم حنابندان هم خیلی قشنگ بود. یک روز مانده به عروسی هم عروس و داماد را به حمام میبردند و شیرینی و شربت پخش میکردند که سنت خیلی شادیآوری بود. همه محل شاد بودند و به یکدیگر در انجام کارها کمک میکردند. به خاطر دارم که مادرم و همسایهها دور هم جمع میشدند و قالیبافی میکردند.» از او علت اصلی تغییرشغل ساکنان محل را میپرسم، میگوید: «با افزایش جمعیت و همچنین افزایش ساختوساز در جنیران، دیگر کشاورزی و دامپروری بهصرفه نبود؛ ضمن اینکه ازنظر بهداشتی برای اهالی محل دردسرساز شده بود؛ برای همین آرامآرام شغل دامپروری و کشاورزی فراموش شد.»
او از چشمهای میگوید که در محله جنیران قرار داشته است و میافزاید: «آب چشمه از مادی ولدان میآمد که درست در محل پارک فعلی آب فراوانی جمع میشد و در انتهای آن درختان چنار زیادی قرار داشت. متأسفانه دیگر از آن آب خبری نیست.» او ادامه میدهد: «بااینکه شغل بیشتر اهالی محل کشاورزی و دامداری بود، تعطیلی زیادی در کار نبود؛ بنابراین جشنهای فراوانی در محل نداشتیم؛ فقط نیمهشعبان در محله جشن بود. در ماه محرم هم فقط همان دو روز تاسوعا و عاشورا تعطیل بود و مردم عزاداری میکردند.» بعد به ماه رمضان و مراسم شب قدر که در خانهها برگزار میشد، اشاره میکند و میگوید: «آن زمان هر شب نوبت یک خانه بود تا میزبان روزهداران در شب قدر باشد؛ اما در حال حاضر بسیاری از این مراسم در مسجد برگزار میشود.»