زیور حجتی، کارگردان جوان اصفهانی از فرصت‌های طلایی نوجوانان می‌گوید

المپیاد فیلمسازی یک فرصت طلایی است

چند سالی است که اصفهان کارگردان شاخصی به سینما معرفی نکرده است؛ اما چند فیلم ساز جوان اصفهانی طی سال‌های گذشته با ساخت آثار کوتاه توانسته‌اند نگاه‌های بسیاری را به خود جلب کنند.

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۴ - دوشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۳
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
المپیاد فیلمسازی  یک فرصت طلایی است

به گزارش اصفهان زیبا؛ چند سالی است که اصفهان کارگردان شاخصی به سینما معرفی نکرده است؛ اما چند فیلمساز جوان اصفهانی طی سال‌های گذشته با ساخت آثار کوتاه توانسته‌اند نگاه‌های بسیاری را به خود جلب کنند. زیور حجتی ازجمله این فیلم سازان است که در چند سال اخیر با فیلم‌های کوتاه خود با نام‌های «زنان لجمن» و «ژیله‌مو» در جشنواره فیلم کوتاه تهران و دیگر جشنواره‌های داخلی و خارجی حضور داشته است.

او که دانش‌آموخته رشته فلسفه است، نگاهی عمیق به سینما دارد و تلاش می‌کند از زاویه‌های متفاوت و از زبان شخصیت‌های گوناگون دغدغه خود را پیگیری کند. همین موضوع ما را بر این داشت که گفت‌وگویی با این کارگردان جوان اصفهانی کنیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

زیور حجتی چه دغدغه‌هایی را در فضای فیلمسازی دنبال می‌کند؟ چه سوژه‌هایی برایش جالب‌توجه است؟

این روزها نوشتن برای من یک کار خیلی پررنگ شده است. یعنی فارغ از اینکه خروجی کار چطور باشد، یک‌جورهایی به یک روتین و یک کار ثابت برایم تبدیل شده است. هر روز به‌صورت جدی برای نوشتن داستان کوتاه و فیلمنامه وقت می‌گذارم. اما اینکه چه موضوع‌هایی را دارم می‌نویسم و پیش می‌برم خیلی متفاوت است؛ یعنی از نظر موضوع و نگاه کلی و از نظر ژانر خیلی با همدیگر تفاوت دارند؛ ولی تقریبا یکی دو تا موضوع واحد دارند که از دغدغه من می‌آید و سعی کردم این دغدغه را در موقعیت‌های مختلف و بر اساس شخصیت‌های متفاوت پیش ببرم.

آن دغدغه در واقع رنج و ملال، معنایی و بی‌معنایی است که آدم در زندگی با آن مواجه می‌شود و چگونه مواجهه با این رنج و ملال است که می‌تواند سرنوشت انسان را رقم بزند. بخشی از این دغدغه‌ها به‌خاطر زیست خودم است و بخش دیگرش به‌خاطر اینکه در اطرافم می‌بینم آدم‌ها فارغ از طبقه اجتماعی و شرایط اقتصادی و خیلی از مؤلفه‌های ظاهری دیگر چقدر درگیر این موضوع هستند. این موارد دغدغه‌های مهمی برایم شده‌اند و سعی می‌کنم در نوشته‌هایم آن‌ها را پیگیری کنم.

فلسفه خواندن چه تأثیری بر نگاه شما به این سوژه‌ها داشته است؟

فلسفه عدم قطعیتی به من داده است؛ یعنی فکر می‌کنم همه نوشته‌هایم درعین‌حال که ممکن است در یک سری حوزه‌ها مثلا از نظر موضوع و محتوا و پرداخت خوب باشد، ولی همان‌قدر هم می‌تواند بد باشد. این نگاه باعث می‌شود که دو اتفاق بیفتد؛ یک تأثیر مثبت دارد که به تو این فرصت و مجال را می‌دهد تا با تأمل بیشتر دوباره با موضوع و شخصیت مواجه بشوی و آن تأمل قطعا فاصله‌گذاری و فکری را ایجاد می‌کند که می‌تواند معنای جدیدی را به کار اضافه بکند؛ اما این اتفاق می‌تواند بد هم باشد؛ ازاین‌جهت که در این بی‌ثباتی بمانی و خیلی برایت سخت باشد در مواجهه با رویکردی که داری، در نوشتنت یک نقطه بگذاری.

این را باید بتوانی مدیریت کنی. فلسفه این کار را می‌کند. همچنان که می‌تواند انسجامی از نظر فکری به کار بدهد، درعین‌حال هم می‌تواند همه بنیان‌های فکری را به هم بریزد. اینکه بتوانیم بین این‌ها یک تعادل ایجاد کنیم به نظر من کار سخت و زمان‌بری است.تأثیر دیگر فلسفه بر من این است که روی هیچ موضوعی تعصب ندارم؛ یعنی در نوشتن این‌گونه‌ام که خیلی باز و بدون پیش‌فرض و بدون تعصب با موضوع مواجه می‌شوم. تابه‌حال در فیلم‌های کوتاهی که کار کرده‌ام این‌طور بوده است.

مثلا وقتی فیلم «زنان لجمن» را ساختم، به جنگ به‌عنوان یک مقوله ایدئولوژیک نگاه نکردم، بلکه آن را یک مقوله واقعی دیدم. یا اگر «ژیله مو» را کار کردم باز به‌عنوان یک مقوله واقعی و انسانی به مسئله نگاه کردم. دو سه کار دیگرم هم همین‌طور است. البته این‌که می‌گویم تعصب ندارم، نه به این معنا که آن سوژه‌ها یا موضوع برایم مهم نیست؛ نه، به این معنا که ذهنم باز است. قبل از اینکه شروع کنم بنا را بر این نمی‌گذارم که حتما با این ایدئولوژی می‌خواهم به موضوع نگاه کنم.

نظرتان درباره تمرکز فیلمسازی در تهران و شرایط سخت‌تر فیلمسازان دیگر استان‌ها چیست؟

این یک حقیقت تلخ اما واقعی است که فیلمساز ما اگر بخواهد کار حرفه‌ای بکند، به این معنا که مستمر کار کند و دسترسی به منابع و افراد داشته باشد، همچنین بودجه که باز در تهران دسترسی به منابعش راحت‌تر است، از یک مقطعی به بعد احساس می‌کند باید در ارتباط دائم با تهران باشد. یا کلا برود تهران، یا تلاش کند به هر نحوی این ارتباط را حفظ کند. این مسئله برای فیلمسازانی مثل فیلمسازان شهر اصفهان به‌خاطر اینکه شرایط از نظر اجتماعی و اقتصادی خیلی زیاد تفاوت ندارد، زیاد سخت نیست.

شاید این ارتباط راحت‌تر شکل بگیرد. ولی فکر می‌کنم برای برخی از استان‌هایی که از تهران دورتر هستند و شرایط و امکانات محدودتری دارند تأثیر منفی دارد. این موضوع می‌تواند انرژی یک فیلمساز جوان را که در ابتدای راه است بگیرد. هرچقدر هم این فیلمساز همت داشته باشد و باانگیزه باشد، باز رویش تأثیر می‌گذارد. درصورتی‌که به نظرم با مدیریت درست، می‌شود تمرکززدایی کرد و به شهرهایی که استعداد دارند فرصت داد. فکر می‌کنم انجمن سینمای جوان به این موضوع خیلی کمک کرده است. ولی باز هم جا دارد این اتفاق بیشتر پیگیری شود.

به نظرتان می‌توان به نسل جدید فیلمسازان غیرتهرانی امیدوار بود که چرخ‌دنده فعلی را عوض کنند؟

به نظر من همین‌الان هم این اتفاق افتاده است؛ مثلا خیلی از فیلم های خوبی که در سال ساخته می‌شوند، فیلم‌هایی هستند که فیلمسازهای شهرهای دیگر دارند می‌سازند. بعضی‌هایشان در تهران دارند فیلم می‌سازند؛ ولی در نهایت فیلمساز یک استان و شهر دیگرند. برخی هم فیلم‌هایی است که در شهرهای دیگر ساخته می‌شوند. قطعا به نظرم همین‌طور بوده و هست. یعنی این اتفاق افتاده و چون افتاده، چیز عجیب‌‌غریبی نیست. فیلمسازان غیرتهرانی این اتفاق را رقم زدند و از این به بعد هم همین رویه ادامه دارد.

شما در چند ماه گذشته، مربی نوجوانان در المپیاد فیلمسازی بودید. تأثیر این المپیاد و چنین برنامه‌هایی را در آینده سینمای ایران چطور ارزیابی می‌کنید؟

المپیاد واقعا بستر و تجربه منحصربه‌فردی است و آن چند روزی که مربی بودم، به حال این بچه‌ها غبطه می‌خوردم. فکر می‌کنم همه چیز به‌قدری اصولی و درست بود که یک فرصت طلایی فراهم کرد برای نوجوان‌هایی که با المپیاد مواجه شدند. نوجوان‌هایی که شانس این را داشتند که در المپیاد حضور پیدا کنند، فیلم بسازند، کار کنند، ایده‌پردازی کنند، ارتباط برقرار کنند. این اتفاق سازنده و مثبتی است؛ جدای از اینکه حتما یک سری مواردی هست که به‌مرور بهتر می‌شود. تأثیرش هم تأثیری است که در بلندمدت فیلمسازهایی را تربیت می‌کند که خیلی اصولی و درست، از پایه و اساس موضوعی را پیش گرفتند و با آن آشنا شدند، کار کارگاهی و عملی کردند.

در کنارش بحث آموزش هم بود. البته چون المپیاد زمان کم سه‌چهار روزه دارد، کمی آموزش محدود است. منتهی آن بخش کارگاهی کار و بخش کار گروهی و تعاملی که بچه‌ها با همدیگر دارند، اینکه از شهرها و استان‌های دیگر کنار هم قرار می‌گیرند و با همدیگر تعامل می‌کنند، در آن سن‌وسال خیلی تجربه خوبی برای نوجوان است. تأثیرات خیلی مثبتی دارد و خیلی سازنده است، چه از نظر شخصیتی برای نوجوان و چه از نظر حرفه‌ای و از این نظر که با سینما به معنی یک امر تخصصی بخواهند مواجه بشوند.

دغدغه فکری نوجوان امروز چه چیزهایی است؟ چه چیزهایی را دوست دارند با زبان سینما بیان کنند؟

واقعیت این است که مدل نوجوانان فعلی این‌گونه است که پایشان خیلی روی زمین است. آدم‌های عینی هستند. به این معنا که فقط دیده‌هایشان را باور می‌کنند و به همین دلیل می‌خواهند راجع به موضوع‌هایی صحبت کنند که خودشان در زیستشان با آن درگیرند. این را با توجه‌ به تعاملاتی که با نوجوانان، چه دختر و چه پسر داشتم می‌گویم؛ مثلا نوجوان دختر راجع به پوششش، حضورش در اجتماع و حد و حدود این حضور و همه این چیزهای روزمره‌ای که با آن درگیر است، دغدغه دارد یا برای نوجوان پسر، بحث اقتصادی خیلی بیشتر از نوجوان زمان ما مسئله است.

در لحظه زندگی می‌کنند و دارند با مسائل و موضوعات ساده‌تر مواجه می‌شوند و دوست دارند این را به زبان سینما بگویند.فکر می‌کنم از یک نظر هم شاید آسیب دارد؛ آن هم اینکه قوه تخیل در آن‌ها کم‌رنگ است؛ یعنی چون دارند واقع‌بینانه به همه چیز نگاه می‌کنند، آن تخیل، آن رؤیا، آن چیزی که باید باشد، چندان برایشان مطرح نیست. بیشتر با این چیزهایی که در زمان هست درگیرند، سؤال دارند، دغدغه دارند و جنس دغدغه‌هایشان این‌طور است.

قبلا جایی گفته بودید فیلمنامه آماده برای ساخت فیلم بلند دارید، این فیلمنامه‌ در چه مرحله‌ای است؟

بله. من فیلمنامه آماده دارم. البته یک سری بازنویسی‌هایی دارد که همچنان درگیر اصلاحات آن هستم. اما فیلمنامه‌هایی است که نیاز به یک سرمایه‌گذاری دارد که بتوانم با فراغ‌بال از نظر تولید، عوامل و بازیگر را با خودم همراه کنم. هنوز در بحث سرمایه و بودجه این اتفاق نیفتاده. امیدوارم بشود یک کارهایی انجام دهم و هرچه خیر است، در این حوزه هم پیش بیاید.