به گزارش اصفهان زیبا؛ استاد احمد زمانی رفت و با رفتنش بخشی از حافظه تاریخی انقلاب اسلامی این شهر را برای همیشه با خود برد.
او استوانهای در حفظ و ترویج تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی در شهر اصفهان بود و تسلطی بر وقایع و جزئیات داشت؛ درعینحال که جریان شناسی برجسته بود و نگاهش به جریانهای گوناگون همراه با اعتدال و انصاف بود.
او در حالی ما را ترک کرد که مدخل استاد علیاکبر پرورش نوشتهشده توسط او در ویراست دوم دانشنامه تخت فولاد هنوز منتشر نشده است، مدخلی به قلم او که به طرزی گذرا اما مفصل، حیات مرحوم سید علیاکبر پرورش را مرور کرده است.
خواندن آن مدخل باعث شد من در موردی خاص مسیری در نوشتن را عوض کنم.
من قصد داشتم کتاب استاد پرورش را بهصورت تاریخی بنویسم؛ اما وقتی محتوای کافی آن مدخل به همراه سایر منابع منتشرشده دیگر را دیدم، به این نتیجه رسیدم که به اندازه کافی از حیث تاریخی مطالبی درباره استاد پرورش بیان شده و اکنون وقت خلق یک اثر هنری است.
این شد که تصمیم گرفتم کتاب «به کمند تو گرفتار» را به صورتی داستانی بنویسم؛ درواقع درباره شخصیتهای بزرگ تاریخی زمانی میشود وارد قلمزدن بهصورت داستانی و امثالهم شد که پیشتر بهصورت کافی در خصوص ایشان دادههای تاریخی جمعآوریشده باشد.
در جریان کتاب داستانی استاد پرورش هم دو جلسه مصاحبه مفصل با مرحوم زمانی داشتم؛ علاوه بر آنکه بعدازآن دو جلسه نیز در مصاحبهای مشترک درباره استاد حضوری مشترک داشتیم.
پس از نوشتن اوليه كتاب، با استاد زمانی در چندين جلسه اشكالهای كتاب را برطرف كرديم.
در اين جلسهها واقعا از اطلاعات و عمق بصيرت تاريخی او بهره بردم و بدون هيچ اغراقی بايد بگويم هیچکس بهاندازه او در نوشتن اين اثر من را ياری نكرد.
طرز بیان استاد زمانی درباره تاریخ همراه با توصیف و تحلیل زمینههای تاریخی حول آن شخصیت بود و این داشتههای ذهنی او را ارزشمندتر میکرد و به او اجازه میداد از سطح دادن اطلاعات فراتر رود و تحلیل هم ارائه کند.
من در اولین مواجههام که حدود 10 سال پیش بود، مرحوم زمانی را در بیان تاریخ انقلاب اصفهان و مناقشههای آن محافظهکار دیدم؛ اما هرچه از عمق این آشناییام گذشت، متوجه شدم این استاد ارزنده در بیان حقایق از محافظهکاری پیشین فاصله میگیرد.
درهرصورت وفات ایشان لطمهای به ماجرای حقیقت بود و اکنون جویندگان حقیقت در اصفهان معاصر باید جهد بیشتری برای درک حقایق تاریخ داشته باشند.
استاد احمد زمانی برای من تعریف میکرد هنگامیکه عباس نبویمنش در اول محرم 1357 به شهادت رسید، استاد پرورش خودشان را به منزل مرحوم زمانی میرسانند؛ زیرا نبویمنش و زمانی باهم عقد برادری و اخوت خوانده بودند و این شهادت حتما برای احمد زمانی معنای دیگری داشته است.
زمانی تعریف میکرد که آن شب پیکر شهید نبویمنش را به باغی بردند و آن را شستوشو دادند و بهطور مخفی در امامزاده درب امام به خاک سپردند.
کسی چه میداند شاید امشب هم استاد پرورش به سراغ عباس نبویمنش رفته است تا به بدرقه برادرش احمد بیایند.