به گزارش اصفهان زیبا؛ عمار يکي از صحابه رسول الله صلي الله عليه و آله و از سرمایههای اجتماعی اسلام صدراست که نقش مهمي در تغييرات اجتماعي و فرهنگي در برابر فتنههاي دشمنان اسلام و تثبيتکننده خط مقاومت و پايداري اهل بيت عليهمالسلام بود. 9 صفر سال 38 هجري سالروز شهادت وي در جنگ صفين مي باشد. به مناسبت سالروز شهادت وي مقاله زير تقديم مي گردد.
نسب عَمّار
انسابيان نسب وي را چنين نگاشتهاند: عمّار بن ياسر بن عامر بن مالک بن کنانة بن قَيس بن حُصَين بن وديم بن ثَعلبة بن عَوف بن حارِثة بن عامر بن يام بن عَنس.(ابن سعد، بي تا، 3: 246). سکونتگاه قبيلة عَنس در نجد يمن، در دو فرسخي شرق ذَمار، در مکاني به نام مِخلاف عَنس بود (هَمداني، 1989م: 179 و 206).
ماجراي حضور عمّار در مکّه در منابع چنين آمده است که پدر عمّار به همراه عموهاي وي براي يافتن برادرشان به مکّه آمدند، و ياسر در اين شهر ساکن شد و با ابوحُذيفه بن مُغيره مَخزومي هم پيمان گرديد.
ابوحذيفه کنيزي به نام سميه را به همسري وي درآورد (ابن اثير، بي تا، 4: 45). عمّار فرزند ياسر و سميه، حدود 42 سال پيش از بعثت به دنيا آمد. وي به همراه والدين و برادر بزرگ خود عبدالله در مکه زندگي ميکرد تا اينکه رسول خدا (ص) به رسالت مبعوث گرديد.
پايداري و مقاومت عَمّار در راه اسلام
عمّار در عهد دعوت مخفيانة پيامبر، به همراه صُهَيب بن سَنان در خانة ارقم پاي کوه صفا اسلام آورد. پس از وي پدر و مادرش اسلام آوردند. با آشکار شدن دعوت رسول خدا (ص) عمّار به همراه ديگر مسلمانان مستضعف که قدرت و مکنتي نداشتند مورد شکنجة سران قريش قرار گرفتند (ابن سعد، بي تا، 3: 227 و 230).
سران مکه اين گروه را هنگام ظهر و شدّت گرما به سختي شکنجه ميکردند تا از دين خود دست بردارند، ولي آنان که در ايمان خود استوار بودند، دست از اسلام برنميداشتند. قريشيان بر شدّت فشارهاي خود افزودند. آنان به ويژه عمّار و صُهيب و بلال و عامر بن فهيره را به وضعي فجيع شکنجه ميکردند.
در اين ميان، عمّار با آتش شکنجه ميشد؛ از اين رو رسول خدا (ص) به نزد عمّار ميرفت و بر سر او دست ميکشيد و ميفرمود: «يا نارُ کوني بَرداً و سلاماً علي عمّار کَما کُنتِ علي إبراهيمَ» (ابن سعد، بي تا، 3: 248). سميه مادر عمّار بر اثر شکنجههاي بسيار سخت به شهادت رسيد و پدرش نيز پس از مدتي به واسطة جراحات وارده از دنيا رفت.
قريش آنچنان بر اين گروه مستضعف سخت گرفت که آنان در زير شکنجه نميفهميدند چه ميگويند و ناچار شدند از بتهاي قريش به نيکي ياد کنند.
آنگاه اين آيه دربارة عمّار نازل شد: «مَن کَفَرَ باللهِ مِن بَعدِ إيمانِه اِلاّ مَن اُکِره و قَلبُهُ مطمئنٌّ بالإيمان ولکن مَن شرحَ بالکفرِ صدراً فعليهم غضبٌ مِن الله ولهم عذابٌ عظيمٌ»: کساني که پس از ايمان آوردنشان، به خدا کافر شوند، نه آن کسي که به گفتن سخني کفرآميز مجبور گردد ولي دلش به ايمان آرامش يافته است، بلکه کساني که سينه را براي کفر گشودهاند، خشمي از جانب خدا بر آنان خواهد بود و عذابي بزرگ خواهند داشت (نحل 16: 106).
به همين سبب رسول خدا (ص) هنگامي که نگراني عمّار را مشاهده کرد فرمود: «ايمان در قلبت چه جايگاهي دارد؟» عمّار گفت که در ايمان استوار است. رسول خدا فرمود: «بار ديگر نيز ميتواني چنين کني»(ابن سعد، بي تا، 3: 249).
عمّار احتمالاً جزو مهاجران به حبشه بود و مأمور بود چگونگي استقرار مهاجران را به اطلاع رسول خدا (ص) برساند؛ به همين سبب به زودي به مکّه بازگشت (ابن هشام، 1375ق، 1: 330 و 367). وي نيز به مانند ديگر مسلمانان مکه، در سال هفتم بعثت در محاصرة اقتصادي حضور داشت و سختيهاي بسيار تحمل کرد.
حماسة مقاومت در درّة ابوطالب تجربة تشکيل هستههاي مقاومت امّت اسلامي براي آيندة درخشان بود. عمّار پس از خاتمة محاصرة اقتصادي، همواره در مکه يار و مددکار رسول خدا (ص) بود و در محرم يا صفر سال چهاردهم به همراهي مهاجران به يثرب هجرت کرد.
بدین سان عمّار در دوران بعثت در رشد و گسترش اسلام و دفاع از آن ودفع فتنه مشرکان نقش مهمی داشت، به گونه ای که در تغییرات اجتماعي و فرهنگی مکه نقش موثر داشت.
عمّار در دوران هجرت در راه اسلام و شکوفایی بر تلاش و کوشش خود افزود. وی در ساختن مسجد قبا و مسجد النبي نيز حضوري فعال داشت و با فداکاري خشتها را جا به جا ميکرد. هنگامي که اصحاب رسول خدا (ص) خشت زيادي بر وي بار کردند، پيش رسول خدا (ص) آمد و گفت: اينها مرا کشتند.
آن حضرت فرمود: «لَيسوا بِالّذين يُقاتِلونکَ، إنّما تَقتُلُکَ الفئةُ الباغِيةُ»: اينان نيستند که تو را ميکشند، بلکه گروهي بيدادگر تو را خواهند کشت.
عمّار سرودي مي خواند که: کسي که مسجدها را بنا کند و ايستاده و نشسته در آنها رنج عبادت مي برد با کسي که از گرد و خاک رويگردان است برابر نيست. در اين هنگام عثمان که فهميد خطاب عمّار به اوست، برآشفت و گفت: «اي پسر سميه، شنيدم چه گفتي. به خدا قسم يک روز همين عصا را بر بيني تو خواهم نواخت».
رسول الله (ص) به خشم آمد و فرمود: «ايشان را با عمّار چه کار؟ او آنان را به سوي بهشت دعوت ميکند و آنان وي را به سوي آتش ميخوانند! عمّار پوست ميان چشم و بيني من است»(ابن هشام، 1375ق، 1: 497).
نقش حماسي عَمّار در پيکارهای عصر رسول خدا(ص)
عمّار در دوران هجرت تمامي توان و کوشش خود را وقف خدمت به اسلام و اجراي دستور رسول الله (ص) کرده بود و با پايداري بيمانند در راه اسلام فداکاري ميکرد، بساني که در همة غزوات و سرايا شرکت داشت؛ از آن جمله:
1ـ در غزوة ذو العشيره به همراه رسول خدا (ص) شرکت داشت و از نزديک شاهد بود که رسول خدا (ص) به امام علي (ع) لقب ابوتراب داد(ابن هشام، 1375ق، 1: 499).
2ـ تلاش عمّار در نبرد بدر چنان بود که پنج نفر از مشرکان را با همکاري ابودجانه به قتل رساند(واقدي، 1409ق، 1: 53). وي در پيکارهاي اُحد، خندق، فتح مکه، حنين و طائف نيز شرکت داشت.
3ـ در غزوة تبوک حضور داشت و در بازگشت، هنگامي که رسول خدا (ص) به گردنهاي نزديک مدينه رسيدند و منافقين بر آن شدند رسول الله را به دره پرت کنند، ايشان افسار شتر خود را به عمّار دادند و به حذيفة بن يمان دستور دادند آنان را تعقيب کند(واقدي، 1409هـ، 3: 1043).
4ـ عمّار پس از رحلت رسول خدا (ص) از مبارزه دست برنداشت و در جنگ با پيامبران دروغين پيشتاز بود. وي در پيکار يمامه با مُسَيلمة کذّاب حضور داشت. او در هنگام سختي جنگ که بسياري از صحابه شهيد شدند، بر صخرة مشرف به ميدان نبرد ايستاد و با فرياد بلند مسلمانان را صدا ميزد و چنين ميگفت: «بهشت جايگاه آسودگي است. کجا فرار ميکنيد؟ من عمّار هستم. به نزد من آييد». راوي ميگويد: «عمّار در حالي که گوشش پاره شده بود و پارگي آن ميلرزيد، به شدت ميجنگيد» ( ابن سعد، بي تا، 3: 254).
5- عمّار در پيکار جمل همراه امام علي (ع) بود. آن حضرت براي اتمام حجت به عهدشکنان، عمّار را به نزد طلحه و زبير و عايشه فرستاد تا آنها را از جنگ بازدارد. عمّار نزد آنان رفت و عايشه را نصيحت کرد، ولي ناکثين او را تيرباران کردند. عمّار نيز به نزد امام علي(ع) بازگشت و گفت: «اي امير مؤمنان، راهي جز جنگ با آنان برايت نمانده است» (مسعودي، 1368 ش، 2: 371).
6ـ عمّار با وجود کهولت سن، در پيکار صفين همراه امام علي (ع) حضور داشت و فرماندة کل سواران و سمت چپ سپاه بود. وي در روز سوّم ماه صفر سال 38 هجري به همراه عدّه اي از مهاجران و انصار بدري به نبرد با عمروبن عاص پرداخت و موفق شد او را فراري دهد (طبري، 1409ق ،4: 81).
سوابق مديريتي عَمّار
عمّار در سال 19 هجري از سوي خليفة دوم به استانداري کوفه منصوب گرديد. خليفه در نامهاي که به مردم اين شهر نگاشت عمّار را چنين معرفي کرد: «من عمّار بن ياسر را به عنوان امير و عبدالله بن مسعود را به عنوان معلم و وزير و مسؤول بيت المال شما تعيين مينمايم. اين دو از ياران بدري برگزيدة رسول خدا (ص) هستند. سخنان اينان را بشنويد و فرمانشان را اطاعت کنيد و به اين دو اقتدا کنيد» (ابن سعد، بي تا، 3: 255).
در روزگار استانداري عمّار بر کوفه، قواي ساساني در سال 21 در نهاوند براي مقابله با مسلمانان جمع شدند. نظام خبرگيري عَمّار چنان قوي بود که تجمع نيروهاي ساساني را کشف کرد و به خليفة دوم گزارش داد. او نيز سپاهي به فرماندهي نعمان بن مقرّن فرستاد و نعمان با کمک قواي اعزامی عَمّار به مقابلة سپاه ساساني رفت.
در اين پيکار که فتح الفتوح ناميده شد، قواي مسلمانان لشکر ساسانيان را شکست دادند (ابوحنيفه دينوري، 1364ش: 170)و راه فتح بقية سرزمين ايران هموار گرديد و از این پس مقاومت در برابر سپاه اسلام کاهش یافت..
عمار جزو صحابه و فقها و علماي کوفه نيز معرفي شده است (ابن سعد، بي تا، ج6: 14). وي در دورة حکومت خود بر کوفه موفق شد علوم اهل بيت را به این شهر منتقل کند و هستههاي نخستين تشيع را در اين شهر گسترش دهد و محتمل است نخستین جنبش شیعیان به رهبری ماالک بن حارث اشتر در دوره عثمان درکوفه (بلاذری،1424 ،ج4 : ص521 ) از آثارفعالیت عمّار باشد.
مبارزات عَمّار براي اجراي عدالت
مبارزات عمّار بن ياسر در دوران خليفة سوم ظهور بيشتري داشت؛ زيرا در اين ايام رانتخواري بني اميه در کسب مقامات عاليه و فرمانروايي بر سرزمين هاي اسلامي آشکار گرديد. عثمان ادارة کوفه، بصره، شام، مصر و يمن را بر عهدة وابستگان و خويشان خود از خاندان بني اميه گذاشت.
اشغال مصادر سياسي به وسيله آزادشدگان رسول الله (ص)، تبعيض و بيعدالتي، بازگشت به آداب و سنن جاهلي، ظهور طبقة زراندوز و بردهدار از اشراف قريش، عدول از قرآن و سنّت و سيرة رسول خدا (ص)، غارت اموال عمومي و پريشاني اوضاع اقتصادي و اجتماعي سبب اعتراضاتي گسترده در مصر، بصره، کوفه و مدينة منوّره گرديد.
در آغاز، ابوذر به عثمان اعتراض کرد. به همين سبب به شام و سپس به ربذه تبعيد گرديد. عبدالله بن مسعود از کوفه احضار و مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به همين سبب پس از مدتي از دنيا رفت (بلاذري، بلا تا، 4: 525).
عمّار و عدهاي از صحابه در اعتراض به سياست مالي و بذل و بخششهاي بيحساب عثمان به خويشان و اقوامش، نامهاي به خليفه نگاشتند. عثمان به شدّت از اين نامه خشمگين گرديد و دستور داد عمّار را کتک زدند، بساني که وي بيهوش گرديد و همسران رسول خدا (ص) و مردم از اين واقعه عصباني شدند (بلاذري، بلا تا، 4: 538). عمّار هنگام تبعيد ابوذر به ربذه به همراهي امام علي و حسنين (ع) و عقيل و عبدالله بن جعفر در بدرقة وي شرکت کرد (مسعودي، 1368ش، 2: 350).
پس از اين که عثمان، حکم بن ابي العاص و دو پسرش را که به دستور رسول خدا (ص) به طائف تبعيد شده بودند، به مدينه بازگرداند و دخترش را به مروان بن حکم داد، مهاجران و انصار به شدّت خشمگين شدند. در اين ميان عمّار بيش از همه به عثمان در برابر شرع شکنی خلیفه اعتراض ميکرد.
عَمّار مدافع ولايت الهي علي بن ابي طالب عليه السلام
عَمّار که از نزديک تحت تربيت ديني رسول خدا (ص) قرار گرفته بود، همواره مدافع راستين اهل بيت و امامت امام علي (ع) بود وی یکی از ارکان چهار گانه نخستین شیعه بود(نوبختی،1361 ،ص35 ) به همین سبب در تثبيت نظرية امامت الهي اهل بيت (ع) تأثير فراوان داشت. از آن جمله:
1_ سازماندهي نخستين حرکت اعتراضي سياسي پيروان اهل بيت (ع): هوشمندي عَمّار چنان بود که پس از رحلت رسول خدا (ص)، نخستين حرکت اعتراضي پيروان اهل بيت (ع) را پيرامون شکلگيري خلافت امام علي (ع) سامان داد و برنامة خنثي سازي طرح قريش را براي کسب خلافت در دستور کار قرار داد. وي به همراه عدّهاي از صحابه شبانه در محلّة بني بياضه تجّمع کردند تا صبح سه شنبه در مسجد مانع بيعت با خليفه گردند. عَمّار در آن جلسه سخنگوي اجتماع کنندگان بود. وي گفت: «تَيم را چه حقي در اين کار است؟ زمامداري مردم، حق رسول الله (ص) بود. اکنون هم حق برترين مردم پس از رسول خدا (ص) است (عبد المقصود، 1378ش، 1: 281). وي به همراه برخي از ياران رسول خدا (ص) به مسجد آمدند، ولي ظاهراً فشار نظامي و شدّت عمل هواداران خليفه چنان بود که عمّار و همراهانش نتوانستند دست به اقدامي بزنند و به جمع متحصنين در خانة امام علي (ع) پيوستند (يعقوبي، 1379ش، 2: 125؛ بلاذري، 1394ق: ص264) .
2_ مدتي بعد عمّار به نمايندگي هواداران اهل بيت با ابوبکر ملاقات کرد و خواهان کنارهگيري وي شد و گفت:«حقي را که خداوند براي ديگري قرار داده براي خودت قرار نده و نخستين کس مباش که گفتة رسول الله (ص) دربارة اهل بيت (ع) را ناديده ميگيرد. حق را به صاحب آن بده و بار خويش را سبک گردان تا وقتي با رسول الله (ص) رو به رو شدي، از تو خشنود باشد و نزد خداوند سرافراز باشي»(صدوق، 1403ق، 2: 464).
3_ عمّار در آغاز خلافت عثمان هنگامي که شنيد ابوسفيان در جمع بني اميه گفته است: «اي بني اميه، خلافت را مانند توپ دست به دست بگردانيد»، در مسجد النبي بپا خاست و گفت: «اي گروه قريش، خلافت را از خاندان رسول خدا (ص) بيرون کرديد و اينجا و آنجا نهاديد. بيم دارم همان گونه که شما آن را از اهلش گرفتيد و به ناحق سپرديد، خداوند نيز آن را از شما بگيرد»(مسعودي، 1368ش، 2: 351).
4_ عمّار پيوسته امام علي (ع) را منصوب از سوي خدا و رسولش ميدانست. در صفين نيز در مذاکره با عمرو بن عاص حديث غدير را بيان کرد و گفت: «نميداني که رسول خدا دربارة علي گفت: هر که من مولاي او هستم علي مولاي اوست. خدايا دوست بدار، دوستدار او را و دشمن دار هر که با او دشمني کند؟! من دوستدار خدا و پيامبرش و پس از او دوستدار علي هستم، ولي تو را مولايي راستين نيست». عمرو گفت: «چرا دشنام ميدهي؟» عمّار گفت: «آيا ميتواني بگويي که من روزي از خدا و رسولش نافرماني کرده باشم؟ گرانمايه کسي است که خدا وي را گرامي داشته باشد» (منقري، 1410ق: 338).
عمّار در هنگام حرکت به سوي صفين گفت: «اي اميرمؤمنان، اگر تواني حتي يک روز درنگ نکن. پيش از شعله ور شدن آتشي که تبهکاران افروختهاند و پيش از آنکه آنان بر ايجاد تفرقه ميان مسلمانان اتفاق کنند، ما را به سوي آنان گسيل کن و آنان را به سوي سعادت دعوت کن. اگر پذيرفتند نيکبخت ميشوند، و اگر نپذيرفتند، جز جنگ چارهاي ندارند. به خدا سوگند! ريختن خون آنان و تلاش در جهاد با آنان سبب نزديکي به خداست» (منقري،1410ق: 92).
عمّار بن ياسر از رسول خدا (ص) نقل کرد: «هر کس را که به خدا ايمان دارد و مرا تصديق ميکند، به ولايت علي بن ابي طالب سفارش ميکنم. هر کس به ولايت او تن دهد ولايت مرا پذيرفته، و هر کس ولايت مرا بپذيرد ولايت خداوند را پذيرفته است. هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هرکس مرا دوست بدارد خداوند را دوست داشته است»(زبير بن بکار، 1972م: 312).
همچنين عمار ميگفت: «رسول خدا به من دستور داد تا در كنار علي با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگم» (دولابي،1421ق، 1: 360 ، ح641).
بصيرت و دورانديشي عَمّار
عمّار بن ياسر از بينايي و بصيرتي والا برخوردار بود؛ زيرا شناخت و اعتقادي عميقي از اسلام داشت و تمام وجود او در اسلام ذوب شده بود. به همين سبب رسول خدا (ص) دربارة وي فرمود: «عمّار سراپا انباشته از ايمان و عمل و علم است»؛ «همانا بهشت مشتاق عًمّار است و بهشت به عمّار مشتاقتر است تا عمِار به بهشت»؛ «قاتل عمار و کسي که جامه هاي او را بيرون کشد به آتش مژده باد!» (شيخ مفيد، 1367ش: 56).
حذيفة بن يمان دربارة عمّار ميگويد: شنيدم رسول خدا ميفرمود: «هرگز پسر سميه در انتخاب دو امر مخير نشود مگر آنکه درستترين را از آن دو برميگزيند. بنا بر اين، به جانب او باشيد» (منقري، 1410ق: 343).
عمّار در صفين با کهولت سن، در حالي که 93 سال داشت، در روز نهم صفر چست و چالاک به سپاه معاويه حمله ميبرد و يارانش را نيز تشويق ميکرد به دشمن حمله کنند.
او ميگفت: «اي بندگان خدا، با من حرکت کنيد و به سوي کساني حمله کنيد که براي طلب خون يک ظالم قيام کردهاند. اين گروه هرگز در فکر دين نيستند و تنها در انديشة دنيايند. آنها مزة دنيا را چشيدهاند و آن را براي خود حلال ميدانند. اينان در اسلام سابقهاي ندارند که مردم از آنها اطاعت کنند. آنان پيروان خود را فريب دادهاند که ميگويند: امام ما مظلوم کشته شده است. آنها ميخواهند مانند پادشاهان و ستمگران باشند. خدايا، خود ميداني و به من تعليم دادي و من هم به اين اعتقاد دارم که امروز عملي شايستهتر از جهاد با اين بدکاران و فاسقان نيست»(طبري، 1409ق، 4: 27).
بينش و بصيرت عمّار چنان بود که به خوبي فتنهها را بازشناسي ميکرد و مردم را از آن برحذر ميداشت و راه حق را براي مسلمانان روشن ميساخت. از جمله، روزي در نبرد صفين مردي گرفتار شک و ترديد شد. خدمت امام علي (ع) رسيد و گفت که شاميها هم مانند ما نماز و قرآن ميخوانند، چرا بايد با آنها بجنگيم؟ آن حضرت او را به عَمّار رهنمون گرديد.
وي به حضور عمّار رسيد و سؤال خود را مطرح کرد. عمّار گفت: «صاحب اين پرچم سياه را ميشناسي که در مقابل ما قرار دارد؟ صاحب آن عمرو بن عاص است. من با اين پرچم سه بار در کنار رسول خدا (ص) جنگيدهام و اينک چهارمين بار است که با آن جنگ ميکنم. اين بار هم مانند گذشته است. جايگاه ما امروز همان جايگاه رسول الله (ص) است. امروز همان روز بدر، اُحد و حُنين است. صاحبان پرچمها همانها هستند که ديروز بودند. به خدا سوگند! خون همه آنها نزد من حلالتر از خون يک گنجشک است».
سپس افزود: «آنها به زودي با شمشيرهاي خود شما را مضروب خواهند کرد. در اين هنگام اهل باطل به شک و ترديد گرفتار خواهند شد و ميگويند: اگر آنها بر حق نبودند بر ما پيروز نميشدند. به خدا سوگند! آنها به اندازة ديدگان يک پشه هم اهل حق نيستند. به خدا سوگند! اگر آنها با شمشيرهاي خود ما را بزنند و تا نخلستانهاي هجر ما را تعقيب کنند، باز هم يقين دارم که ما بر حقيم و آنان بر باطلند»(منقري، 1410ق: 325).
عمّار در پيکار صفين همچون شير غرّان ميخروشيد و رجز ميخواند و فرياد ميزد: «کجا هستند کساني که طالب رضاي خدايند و دنبال مال و فرزند نيستند؟!»
در اين هنگام گروهي نزد وي جمع شدند، عمّار گفت: «به سوي اين قوم حمله کنيد که به دنبال خونخواهي عثمان هستند و گمان ميکنند که وي مظلوم کشته شده است. به خدا سوگند! او به خود ستم کرد و بر خلاف دستورات خدا عمل کرد»(منقري،1410ق: 326).
رجزهاي عَمّار داراي الفاظي فصيح و موزون و بيانگر حماسه و شجاعت او و نمايانگر ايمان عميق و سرشار او به خدا و عشق به اسلام و مولاي خود است. رجز ذيل از جمله رجزهاي او در صِفّين است:
نَحنُ ضَربناکُم عَلي تَنزيله فَاليوم نَضربکُم عَلي تأويلِهِ
ضَرباً يُزيلُ الهامَ عن مَقيله ويُذهِل الخليلَ عن خَليلِهِ
أو يَرجعَ الحقُّ إلي سبيلِهِ
ما [ديروز] شما را براي نزول قرآن زديم و امروز براي تأويل آن ميزنيم. آنچنان ضربتي زنيم که سرها را از جايگاه خود برافکند و دوست از دوست خود باز ماند، تا حق به جايگاه خود باز گردد.
کَلّا وربِّ البيت لا أبرَح اَجِي حتّي أموتَ أو أري ما أشتَهِي
سوگند به کعبه که هرگز از معرکه دور نشوم تا بميرم يا آنچه را آرزو دارم به عيان ببينم.
أنا مع الحقّ أُُحامي عن عَليّ صِهرِ النّبيّ ذي الأمانات الوَفيّ
من با حق هستم و از علي داماد پيامبر و صاحبامانتِ وفادار حمايت ميکنم
نَقتُل أعداهُ و ينصرنا العليّ ونقطعُ الهامَ بحدِّ المُشرفي
ما دشمنان او را ميکشيم و خداي بلندمرتبه ياريمان دهد و با دم تيغ مُشرفي سرها را از پيکرها بر ميگيريم (منقري، 1410ق: 343؛ ابن اعثم، 1406ق، 2: 156).
آية الله خامنهاي دربارة بصيرت و هوشياري عمّار بن ياسر ميگويد: «در حوادث فتنهگون، گرههاي ذهني را بايد باز کرد و اين، تبيين لازم دارد. در جنگ صفين يکي از کارهاي مهم جناب عمار بن ياسر تبيين حقيقت بود. چون آن جناح مقابل که جناح معاويه بود تبليغات گوناگوني داشت. اين کسي که از اين طرف خودش را موظف دانسته بود که در مقابل اين جنگ رواني بايستد و مقاومت کند جناب عَمّار بود. يک جا مي ديد اختلاف پيدا شده، يک عدهاي دچار ترديد شدند، بگو مگو بينشان است. خودش را به سرعت آنجا ميرساند. برايشان صحبت ميکرد؛ تبيين ميکرد؛ اين گرهها را باز ميکرد. نقش نخبگان و خواص همين است که اين بصيرت را نه فقط در خودشان بلکه در ديگران به وجود بياورند. رسا، روشن، مبين بگوييد. کجا هستند آن شخصيتهاي بزرگي که پيمان جانبازي بستند؟ أين عَمّار؟» (سخنراني در ديدار با هنرمندان، 16/8/88).
بدین سان نقش فرهنگی عَمّار بیش از پیش بر ما روشن می گردد که وی در تغییرات فرهنگی آن عصر نقش به سزایی داشت، زیرا وی در گسترش جناح اهل بیت تلاش و کوشش بسیار می کرد.
عمَّار مشتاق شهادت
عَمّار در روز نهم صفر به همراه عدهاي از صحابة رسول خدا (ص) از جمله هاشم مرقال به سوي دشمن حمله برد. وي هاشم را تشويق ميکرد و ميگفت: پيش برو. هاشم نيز پيش ميتاخت و پرچم را بر زمين استوار ميکرد. بار ديگر عَمّار با جنباندن نيزة خود او را تشجيع ميکرد و به مزاح به او ميگفت: «اي يک چشم، پا در رکاب کن، از يک چشمي که هراس برنينگيزد هنري برنيايد».
در اين روز جنگي سخت درگرفت و عَمّار رجز ميخواند: بهشت زير ساية شمشيرهاست. سرانجام عَمّار که پي در پي حمله ميکرد و پيوسته ميجنگيد به دست ابو الغادية جُهَني به شهادت رسيد (بلادزي، 1394ق: 311؛ منقري،1410ق: 328). رسول خدا (ص) پيشتر فرموده بود: «قاتل عمّار در دوزخ است» (مفيد، 1367ش: 56 ).
در اين هنگام در سپاه معاويه تزلزل و ولولهاي ايجاد شد؛ زيرا رسول خدا (ص) کشندگان عمّار را گروه ستمگر معرفي کرده بودند، ولي معاويه ياران خود را به فتنه انداخت و گفت: قاتل عَمِّار کسي است که او را به جنگ آورده است (بلاذري،1394ق: 311).
بهشت مشتاق عمار
امام علي (ع) بر بالين عمار حاضر شد و فرمود: «کسي که مصيبت عمّار بر او گران نباشد، هدايت نشده است. خدايا، رحمت کن عمّار را روزي که برانگيخته شود و روزي که از او سؤال شود. فهنيئاً لِعمّارٍ الجنّةُ! (بهشت بر عمار گوارا باد)، او کشته شد در حالي که با حق بود و حق با او بود و هميشه خواهد بود؛ و کشندگان عمار در دوزخ هستند»(ابن سعد، بي تا، 3: 262).
سيرة اخلاقي عَمّار
عمّار مردي بلندقد، گندمگون، شوخ طبع و در عين حال شجاع بود. وي ايماني استوار و شناختي عميقي از معارف اسلامي داشت. اهل ايثار و فداکاري و گذشت بود. هميشه مدافع اهل بيت و امام علي (ع) بود و با ستمگران و اهل باطل به شدّت مبارزه ميکرد. از دنياطلبي به دور و عارفي بي ادعا بود.
عمّار اهل بصيرت و بينش بود و فتنهها را به خوبي ميشناخت و با آنها مبارزه ميکرد. عمّار بسيار شکرگذار نعمتهاي الهي بود و در اين باره ميفرمود: «من جايگاهي نداشتم، خداوند مرا بلندمرتبه ساخت. برده بودم، خداوند مرا آزاد ساخت. ضعيف بودم، خداوند توانمندم ساخت؛ فقير بودم، خداوند مرا توانگر فرمود»(منقري، 1410ق: 338).
عمّار يک انسان کامل، عارف و اهل ذکر و دعا بود. او پيوسته اين دعا را ميخواند: «اللّهمّ بعلمک الغيبَ و بقدرتک علي الخلقِ، أحيِني ما علمتَ الحياةَ خيراً لي، و تَوَفّني ما کانت الوفاةُ خيراً لي. اللّهمّ وَ أسألُکَ خشيتَک في الغيب والشّهادة، وَ أسألُکَ کلمةَ الحُکم في الغضب و الرِّضا، وَ أسألُک القصدَ في الفقر و الغِني، و أسألُک بردَ العيش بعد الموت، وَ أسألُک لذَّة النّظر إلي وجهک، وَ أسألُکَ الشّوقَ إلي لِقائک في غير ضرّاءَ مُضِرّةٍ، و لا فِتنةٍ مُضِلّةٍ. اللّهم زَيِّنّا بزينةِ الإيمانِ، واجعلنا هُداةً مُهتدينَ»
خداوندا، به علم غيب و قدرتت بر آفرينش، مرا بر آن زندگاني که ميداني خير [من در آن] است زنده بدار، و اگر مردن برايم بهتر است، مرا بميران. خداوندا، از تو ميخواهم ترس از خودت را در پنهان و آشکار در دل داشته باشم. از تو ميخواهم در خشم و خشنودي تابع تو باشم. از تو ميانهروي در فقر و ثروت را ميخواهم. از تو زندگي آسودة پس از مرگ را خواهانم. لذت نگاه به سويت را ميخواهم. از تو لذت شوق ديداري را طلب ميکنم که در آن آسيبي زيانزننده و فتنهاي گمراهکننده نباشد. خداوندا، ما را به زينت ايمان آراسته کن و از هدايتيافتگان هدايتشده قرار ده» (زبير بن بکّار، 1372ش: 322).
ويژگيهاي سيرة مقاومتي عَمّار بن ياسر
بنا بر آنچه گذشت، ويژگيهاي سیره مقاومتي عَمّار را چنين ميتوان برشمرد:
1- وي ايمان کامل به خداي متعال داشت و بندة خدا در ملک وي بود؛
2- وي با اشتياق اسلام را پذيرفته بود و به احکام آن عمل ميکرد؛
3- او تجسم اخلاق پسنديده الهی بود؛
4- عَمّار بصيرت و شناخت ژرف به اسلام و آگاهي عميق از قرآن و سنت نبوي و اهل بیت(ع) داشت؛
5ـ همواره مطيع مولاي خود رسول الله (ص) و امير مؤمنان (ع) بود و نظر پيشواي خود را حجت ميدانست؛
6- پيوسته مدافع امامت الهي اهل بيت بود و امام علي (ع) را وصي و پيشواي بر حق رسول خدا(ص)ميدانست و نقش مهمی در تغییرات فرهنگی آن عصر گذاشت؛
7- در هنگامههاي سخت حوادث و فتنهها مواضع اهل بيت را دنبال ميکرد و هيچگاه لغزشي نداشت؛
8- عمّارمرد عمل بود و کمتر سخن ميگفت، اما هنگام دفاع از حق سرآمد سخنوران بود. زندگي وي سراسر به مقاومت و مبارزه در راه اسلام گذشت. وي در لحظههاي بحراني حماسهآفرين بود و در نوک پيکان حمله به دشمن، با صلابت عليه دشمن ميجنگيد؛
9- عَمّار در حيات طيّبة خود از شيران زاهد بود که از شکمبارگي و دنياطلبي و مقامپرستي و ثروتاندوزي آزاد بود. وي زاهدي به تمام معنی و اهل سير و سلوک و عبادت و بندگي خدا بود؛
10- شوق لقاي حق در وجود عَمّار موج ميزد. سرانجام نيز عاقبتي پسنديده پيدا کرد و با شهادت در جنگ صِفِّين به ديدار معبود خود شتافت. امير مؤمنان (ع) دربارة وي فرمودند: بهشت گواراي وي باد!
نتيجه
از آنچه گذشت معلوم گشت که عمّار بن ياسر نقشي مهمی در تغييرات اجتماعي و فرهنگي صدر اسلام داشت. وي يکي از ياران رسول خدا (ص) بود که در دوران دعوت مخفيانة اسلام آورد و به سختي شکنجه شد، بساني که هيچيک از ياران رسول خدا (ص) به اندازة وي در راه اسلام سختي نکشيدند.
عمّار در حيات خود ايمان و يقين کامل به خداي متعال داشت، آن گونه که رسول خدا (ص) وي را پيوسته همراه حق ميدانست. عمّار با بيعدالتي و تبعيض همواره سرِ ستيز داشت و خود از شکمبارگي و دنياطلبي و مقامپرستي رها بود و بر خلاف عدهاي از صحابه، به ساختن کاخ و ثروتاندوزي سرگرم نشد.
عَمّار شناختي عميق از اسلام داشت و بصيرت و معرفت کامل وي سبب شده بود تا فتنهها را به خوبي بازشناسد و حقيقت را تبيين نمايد و در فراز و نشيب حوادث مواضعي ثابت اتخاذ کند. عمّار مردي کوشا و فداکار و مسئوليتپذير و تلاشگر در راه اسلام بود که سرانجام نيز راه شهادت را پيمود و در پيکار صفين «عند ربِّهم يُرزَقون» شد.
وی از کارگزاران فرهنگی و تداوم وتغییرات اجتماعي و فرهنگی صدر اسلام بود زیرا در تضعیف موقعیت شرک در مکه و شبه جزیره نقش مهمی داشت و در گسترش تفکراهل بیت کوشش بسیار می کرد. وی پس از رحلت رسول خدا(ص) در گسترش اسلام و تثبيت نظرية امامت الهي اهل بيت (ع) تأثير فراوان داشت.
اين قهرمان سند ارزشمند هويت اسلامي و پايداري و عزت و جوانمردي مسلمانان است. تبيين کارنامة زندگي نخبگان وقهرمانان تاثیر گذار سبب تحکيم و تقويت سرمايه های اجتماعي فرهنگ و هویت اسلامي ميگردد و چنانچه اين سرمايه ها به نماد اجتماعي تبديل شوند، موجب تقویت مبانی فرهنگی و هویتی جوامع اسلامی خواهند شد.
این سرمایه های اجتماعی سپري محکم در برابر تهاجم فرهنگي دشمنان اسلام و تثبيتکنندة خط مقاومت و پايداري و شهادت خواهند بود.
منابع و مآخذ
1ـ قرآن مجيد
2ـ ابن اثير. (بي تا)، اُسد الغابة في معرفة الصحابة، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
3ـ ابن ابي الحديد، (1385ش)، شرح نهج البلاغة، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
4ـ ابن اعثم کوفي. (1406هـ)، الفتوح، بيروت: دار الکتب العلمية.
5ـ ابن بکّار، زبير. (1972م )، الأخبار الموفقيات، تحقيق سامي مکي العاني، بغداد: مطبعة العاني.
6ـ ابن سعد، محمد. (بي تا)، الطبقات الکبري، بيروت: دار الفکر.
7ـ ابن هشام، عبدالملک. (1375ش)، السيرة النبوية، تحقيق مصطفي السّقا و ديگران، بيروت: دارالمعرفة.
8ـ بلاذري، يحيي بن جابر. (1394هـ)، أنساب الأشراف، تحقيق محمدباقر محمودي، الجزء الثاني، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
9ـ ـــــــــــــــ (1400هـ)، أنساب الأشراف، تحقيق احسان عباس، القسم الرابع، بيروت: دار النشر شتاينر.
10ـ دينوري، ابوحنيفه. (1364 ش)، الأخبار الطّوال، ترجمة محمود مهدوي دامغاني، تهران: نشر ني.
11 – دولابي، محمد بن أحمد.(1421 هـ)، الكنی والأسماء، تحقيق أبو قتيبة نظر محمد الفاريابي، ط 1. بيروت: دار ابن حزم.
12ـ صدوق، محمد بن بابويه. (1403هـ)، الخصال، تصحيح علي اکبر غفاري، قم: منشورات جامعة المدرسين.
13ـ طبري، محمد بن جرير، (1409هـ)، تاريخ الملوک، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
14ـ عبدالفتاح، عبدالمقصود، (1378ش)، الإمام علي بن أبي طالب (ع)، ترجمه سيد محمود طالقاني، تهران: شرکت انتشار.
15ـ امام علي (ع)، (1379ش)، نهج البلاغه، تصحيح و ترجمة محمد دشتي، قم: نشر مشرقين.
16-کوئن بروس،مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلامعباس توسلی و رضافاضل،تهران، انتشارات سمت،1386ش.
17 ـ روشه، گي، (1370 )، تغييرات اجتماعي، ترجمة منصور وثوقي، تهران: نشر ني.
18ـ مسعودي، ابو الحسن، (1368ش)، مروج الذهبو معادن الجوهر، تحقيق محمد محيي الدين عبدالحميد، ترجمة ابوالقاسم پاينده، بيروت: دار المعرفة.
19ـ مفيد، محمد بن محمد، (1367ش)، الجمل، ترجمة محمود مهدوي دامغاني، تهران: نشر ني.
20ـ مِنقَري، نصر بن مزاحم. (1410هـ)، وقعة صفين، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، ترجمة پرويز اتابکي، بيروت: دارالجيل، 1410هجري.
21 –نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ترجمه وتعلیقات محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،1361.
22ـ واقدي، محمد بن عمر. (1409هـ)، المغازي، تحقيق مارسدن جونز، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
23ـ همداني، حسن بن احمد، (1989م)، صفة جزيرة العرب، تحقيق محمد بن علي الأکوع، بغداد: دار شؤون الثقافة العامة.
24 –يعقوبي، ابن واضح، (1379ش )، تاريخ، ترجمة محمد ابراهيم آيتي، بيروت: دار صادر و دار بيروت.