به گزارش اصفهان زیبا؛ در تاریخ شهرداری اصفهان، دهه 60 دههای پر از تلاش و فعالیت به حساب میآید. بسیاری از کارهای اساسی و ماندگار در شهر اصفهان مثل توسعه بوستانهای حریم زایندهرود یا ایجاد پارک صفه، انتقال گورستان شهر به باغ رضوان و ساخت باغ غدیر در این دهه اتفاق افتاد. در نوشتهای که به بررسی فعالیتهای مختلف شهرداری اصفهان در دهه 60 میپردازیم، علاوهبر آقای هوشنگ پوریایولی که در نوشته قبل همراه ما بود، محمد طاهری نیز ما را همراهی میکند تا بتوانیم جزئیات بیشتری از این فعالیتها را مرور و کاوش کنیم. آنچه در ادامه میآید، حاصل گفتوگوی مفصل با این دو نفر است.
مشارکت با مردم در راستای توسعه شهر
یکی از دلایل پرفعالیتبودن شهرداری اصفهان در دهه 60، مشارکتدادن مردم و توافق با آنها در انجام فعالیتهای عمرانی شهر و توسعه آن بود. اگرچه آن زمان مسئله انتخابات و شورای شهر مطرح نبود، شهرداری اصفهان بهطور خودجوش جمعی از معتمدان محلهها و نخبگان را دور هم جمع میکرد تا به او برای انجام کارها کمک کنند؛بهعنوانمثال، برای ایجاد خیابانهای جدید مثل خیابانهای زینبیه و برزان، خیابانهای دور شهر یا قسمتی از خیابان باغگلدسته از همین نخبگان کمک گرفتند؛ به این صورت که آنها با مالکان و صاحبان خانهها و پلاکهایی که در مسیر ایجاد خیابانها قرار داشت، صحبت و با آنها توافق میکردند؛ سپس بر اساس توافقی که صورت میگرفت، فهرستی تنظیم میکردند تا شهرداری بر اساس آن، پول آزادسازی را به مالکان بپردازد؛ بنابراین به این صورت و از طریق این سازوکار، همکاری مردم را جلب میکردند و به تعبیر دیگر، کار مردم را به دست خود مردم انجام میدادند.
تغییر گورستان از تختفولاد به باغرضوان و توسعه آن
در زمان مهندس حسین علوینیا، اولینشهردار اصفهان بعد از انقلاب، ازجمله کارهایی که انجام شد، ایجاد گورستان جدید برای شهر اصفهان بود. ایجاد گورستان جدید چندین علت داشت. یکی از این علل این بود که گورستان قدیمی تختفولاد از دفن اجساد انباشته و اطراف آن هم ساختوساز انجام و در مجاورت بافت مسکونی شهری واقعشده بود؛ علت دیگر نیز آن بود که در آن زمان، برخی از تکایای تختفولاد به محلی برای پاتوق اراذلواوباش و معتادان و قماربازان تبدیل شده بود و فسق و فجور اخلاقی هم در آن اتفاق میافتاد؛ حتی بعضی از کسانی که در غسالخانه تختفولاد کار میکردند، به دلیل اینکه خودشان هم اعتیاد داشتند، اجازه رفتوآمد در این تکایا را به افرادی که موادمخدر توزیع میکردند، میدادند.
بنابراین آن چیزی که در ارتباط با باغرضوان مطرح بود، این بود که تغییر محل دفن اموات از تختفولاد به باغرضوان موجب میشد بسیاری از معضلهایی که تختفولاد دارد، مرتفع و کسبوکار بسیاری از ایادی تکیهبانها که با اراذلواوباش و معتادان همکاری میکردند، مختل شود.
زمینهایی که از انرژی اتمی برای باغرضوان گرفته شد
مهندس رضا آزمایش که همزمان با انقلاب به ریاست سازمان انرژی اتمی اصفهان منصوب شد، قطعاتی از زمینهای انرژی اتمی را در اختیار شهرداری اصفهان قرار داد تا فضای لازم برای احداث گورستان جدید فراهم شود.
مقدمات اجرای تختفولاد مثل طراحی پروژه تا زمان روی کار آمدن آقای محمدحسن ملکمدنی در شهرداری اصفهان ادامه داشت. زمانی که آقای ملکمدنی به سمت شهرداری اصفهان منصوب شد، در اردیبهشت سال 64 مجوز دفن اجساد را در تختفولاد لغو کرد و درحالیکه وضعیت غسالخانه در باغرضوان بهطور مناسب فراهم نشده بود، دستور داد از این پس اجساد بهجای تخت فولاد در باغرضوان خاک شوند.
استفتا برای باغرضوان
در حاشیه شمالی زمینهایی هم که متعلق به انرژی اتمی بود، زمینهای دیگری وجود داشت که برای زراعت استفاده میشد و ربطی به قلمروی گورستان جدید نداشت.
در آن زمان برخی شایعهها هم رواج پیدا کرده بود که زمینهای باغ رضوان که محل جدید دفن مردگان شده، غصبی بوده و از کشاورزان بهزور گرفته شده است؛ به همین دلیل مردم برای اینکه اجساد بستگانشان در باغرضوان دفن نشود، آنها را به امامزاده سید محمد خمینیشهر یا امامزاده ابوالعباس خوراسگان میبردند و دفن میکردند. این مشکلی بود که باید به نحوی حل میشد؛ به همین دلیل شهرداری اصفهان از یکی از افراد معتبر استفتا کرد.
در آن زمان حجتالاسلام سید ابوتراب مرتضوی درچه رئیس دادگستری اصفهان بود که با معاون فنی شهردار اصفهان، مهندس خراسانی نسبت خویشاوندی داشت؛ به همین منظور، از او درباره غصبیبودن یا غصبینبودن زمینهای این منطقه استفتا کردیم.
او در پاسخ گفت: استفاده شهرداری از زمینهای باغرضوان مشکلی ندارد؛ چون اراضی مذکور، جزو اراضی موات و در مقوله انفال و اموال عمومی محسوب میشود، درنتیجه ادعای مالکیت افراد بیاساس است.
بعد از این فتوا نیز شهرداری اصفهان بخش دیگری از زمینهای اطراف آنجا را با طی تشریفات اداری و تصویب استاندار وقت، تملک و میدان میوه و ترهبار مرکزی اصفهان را در آنجا راهاندازی کرد و توسعه بخشید.
مشکل دانشگاه آزاد خوراسگان هم حل شد
از طرف دیگر، این زمینها مشکل پراکندگی دانشگاه آزاد خوراسگان را برطرف و آنها را یکپارچه کرد و توسعه داد. چون دانشگاه آزاد خوراسگان در خیابان جی ساختمانهای متعددی را اجاره کرده بود، مشکلاتی را برای مدیریت آن دانشگاه بهوجود آورده بود.
زمانی، ریاست وقت دانشگاه وقتی متوجه شد که میتواند از آن زمینها استفاده کند، مابقی زمینها را گرفت و آنها را برای ساخت دانشگاه آزاد خوراسگان مورداستفاده قرار داد.
بهعبارتدیگر، کل زمینهایی که انرژی اتمی در اختیار شهرداری قرار داد، از دانشگاه آزاد خوراسگان تا باغرضوان مورداستفاده قرار گرفت.
از طرف دیگر، آیتالله خادمی و آیتالله طاهری که آن زمان بین مردم اصفهان نفوذ و اعتبار داشتند، بر اساس دستخطهایی که تهیه کردند، اجازه دادند گورستان از تختفولاد به باغرضوان منتقل شود؛ بنابراین از ابتدای سال 64 دفن اموات در باغرضوان انجام شد.
این کار با سرعت انجام شد؛ درحالیکه برای غسالخانه هنوز ساختمانی نساخته بودند و این کار در دو سوله مردانه و زنانه انجام میشد؛ حتی باغرضوان آب نداشت و برای امور کفنودفن از اداره موتوری شهرداری، با تانکر آب به باغرضوان منتقل میکردند.
ایجاد کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان
کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان که در خیابان باغگلدسته ساخته شد، ازجمله کارهای مهمی بود که در دهه 60 صورت گرفت. زمینی که این کتابخانه در آن ایجاد شده است، متعلق به مالک کارخانه روغننباتی ناز، آقای محمدعلی معینامین بود که قبل از انقلاب، در انجمن شهر عضویت داشت.
او در نظر داشت در این بخش از زمین که ملک آبا و اجدادیاش، آقای امینالتجار بوده و مخروبه شده بود، ساختمان مسکونی بسازد؛ اما اجرای این کار مصادف شد با شهردارشدن آقای ملکمدنی در سال 63.
ایشان وقتی به شهرداری اصفهان آمد و از این منطقه بازدید کرد، این نکته را مدنظر قرار داد که کلیت منطقه بافت فرهنگی دارد؛ چون در یک طرف این زمین دبیرستان پسرانه ادب و در طرف دیگر آن، مدرسه دخترانه بهشتآئین و در جهت دیگر آن ادارهکل آموزشوپرورش قرار داشت که پیش از این دانشسرای مقدماتی پسران بود؛ بنابراین به این نتیجه رسید که این قسمت از شهر بیش از آنکه برای ساخت آپارتمان مسکونی مفید باشد، شایسته است در آن واحدی فرهنگی ساخته شود که مکمل این بافت فرهنگی باشد.
به همین دلیل آقای ملکمدنی دستور داد با آقای امین تماس گرفته و با او توافق شود این زمین را در قبال اراضی دیگری به شهرداری بدهد؛ او هم با این واگذاری موافقت کرد و کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان در این زمین ساخته شد.
پارکهای کنار رودخانه
یکی از شاخصترین و مهمترین کارهایی که در زمان آقای ملکمدنی در اصفهان انجام شد، توسعه فضای سبز بود؛ به اندازهای که حتی در بسیاری از محلههای اصفهان پارکهای محلی ایجاد شد. در این دوره بود که قرار شد در طول رودخانه زایندهرود پارک ایجاد کنند و در دو طرف حاشیه رودخانه از پل شهرستان تا خیابان آتشگاه فقط فضای سبز گردشگری قرار داشته باشد.
قبل از حضور ملکمدنی در شهرداری اصفهان در طول 30 سال (از سال 35 تا 62)، سه پارک بزرگ در حاشیه زایندهرود وجود داشت که عبارت بودند از: پارک ملت، آیینهخانه و بوستان سعدی.
در زمان ملکمدنی از بالای پل شهرستان تا حدود آتشگاه در دو طرف زایندهرود برای ایجاد پارکهای کنار زایندهرود آزادسازیهایی انجام شد؛ اما اینکه این بوستانها، فاصلهای از لبه رودخانه زایندهرود را شامل میشدند، مسئله مهمی بود؛ بنابراین تصمیم گرفتند بر اساس نقشه هوایی سال 48 عمل کنند و گارکها را توسعه دهند.
در سال 48 زمانی که رودخانه زایندهرود طغیان کرد، تصمیم گرفتند از این رخداد تصاویر هوایی تهیه کنند. آب رودخانه در زمان طغیان، از بستر رودخانه خارج شده و داغ آبی را در اطراف بستر رودخانه ایجاد کرد؛ بنابراین تصمیم بر این شد تا جایی که داغ آب وجود دارد، بستر واقعی رودخانه محسوب شود.
طبق قانون نیز رودخانه جزو اموال عمومی است و باید در اختیار شهرداری قرار گیرد؛ به همین دلیل برای ایجاد این گردشگاهها و درنظرگرفتن مساحت آنها، این نقشه هوایی و داغ آب سال 48 ملاک عمل قرار گرفت.
تالار شهری که هیچوقت به سرانجام نرسید
در دهه 50 برخی از کارخانهها مثل پشمباف و وطن و زایندهرود، به خاطر بدهیهایی که داشتند، در اختیار هیئت تسویه بانک ملی قرار گرفتند.
در سال 56 فردی از تهران به اسم حسین حسینجواهری، کارخانه زایندهرود را که در تملک بانک ملی بود، خریداری کرد تا در آن ساختوساز کند؛ اما استاندار وقت به شهرداری اصفهان پیشنهاد داد که بخشی از این زمین را با مساحتی بهاندازه 20 جریب، برای ساختن تالار بزرگ شهر از حسین جواهری خریداری کنند.
این پیشنهاد موردقبول شهرداری قرار گرفت و 20 جریب از این زمین را از حسین جواهری و معادل پنج جریب را از مالکی دیگر بار رعایت قانون نوسازی و عمران شهری خریداری کردند؛ اما با وقوع انقلاب، اجرای طرح تالار شهر به تعویق افتاد و فقط تملک آن انجام شد؛ بهگونهای که در زمان آقای ملکمدنی برای این زمین، سندی ششدانگ به اسم شهرداری صادر شد.
در این رهگذر به دلیل اینکه تملک یکباره آنجا، موجب بیکاری عده زیادی از کارگران میشد، تا پیداکردن محلی برای انتقال آنها، اجرای طرح تالار شهر به تعویق افتاد.
نهایتا کارخانه وطن را به شهرک صنعتی محمودآباد انتقال دادند و کارگران کارخانه زایندهرود را نیز بازنشست کردند تا مشکل حل شود؛ بااینحال تشریفات این نقلوانتقال بهقدری طول کشید که تصدی آقای ملکمدنی در شهرداری اصفهان به پایان رسید و در دوره او، اجرای طرح تالار بزرگ شهر به نتیجه نرسید.
بعدازآن و در زمان آقای مهندس عظیمیان در دهه 70، این زمینها به ارگان دیگری بهصورت هبه واگذار شد و آن متولی هم این زمینها را به خریدار بخش خصوصی به ثمنبخس فروخت؛ در حال حاضر نیز بهجای تالار بزرگ شهر، مجتمعهای مسکونی چندطبقه اشرافی در آن زمینها ساخته شده است.
اجرای طرح توسعه پارک مرکزی شهر اصفهان
ازجمله کارهایی که انجام آن در دهه 50 متوقف شده بود، اجرای طرح توسعه پارک مرکزی شهر بود؛ اما در زمان آقای ملکمدنی این پروژه دوباره شروع به کار کرد. در این زمان لازم بود تعدادی از مغازههای روبهروی خیابان شیخبهایی و همچنین حاشیه چهارباغ (نقطهای که در حال حاضر پروژه احیای ضلع شرقی چهارباغ در آن اجرا شده است) آزادسازی شود و این کار به هر طریقی بود، انجام شد.
علت این آزادسازیها این بود که پارک شهید رجایی و همچنین عمارت هشتبهشت نمای بازی به سمت چهارباغ داشته باشند؛ اما در این میان و در زمان انجام آزادسازیها سردر باغ هشتبهشت که از آثار دوره قاجار بود و میشد آن را حفظ کرد، تخریب شد؛ علت هم این بود که در نظر داشتند کاخ هشتبهشت به چهارباغ دید داشته باشد.
ماجرای حمام خسروآغا
آقای ملکمدنی میگوید: «من اشتباه کردم که حمام خسروآغا را ترمیم و اصلاح نکردم تا بعدا نتوانند آن را خراب کنند.»
تخریب این حمام در زمان آقای عظیمیان اتفاق افتاد؛ نه آقای ملکمدنی. قضیه از این قرار بود که میخواستند خیابان استانداری را ادامه دهند و به خیابان حکیم و درنهایت به خیابان عبدالرزاق متصل کنند؛ اما به جای اینکه فضای دور حمام تاریخی صفوی را آزاد کنند، خیابان را شبانه آزادسازی کردند تا مستقیم ادامه پیدا کند؛ به همین دلیل حمام را که بر سر راه قرار داشت، تخریب کردند.
باغ غدیر چگونه ایجاد و توسعه داده شد؟
در ابتدای کار آقای ملکمدنی در شهرداری اصفهان، مرحوم محمدرضا حکیمی، پژوهشگر بزرگ علوم اسلامی و وصی دکتر شریعتی، به اصفهان سفر کرد. او در این سفر و در ضمن صحبتهایی که با آقای ملکمدنی انجام داد، به او گفت که شایسته است در اصفهان که شهر امامت و ولایت و محبان امامعلی(ع) است، باغی به اسم «باغ غدیر» باشد تا در آنجا بتوان معارف امیرالمؤمنین(ع) را انتشار داد.
بعد از این گفتوگو آقای ملکمدنی احداث باغی به اسم باغغدیر را در دستورکار شهرداری اصفهان قرار داد؛ اما باید برای این باغ زمینی در نظر گرفته میشد. بعد از بررسی زمینهای موجود در شهر و حاشیه آن، نهایتا به زمینهایی رسیدند که در بخشی از آن باغ غدیر فعلی ساخته شد.
مالک این زمینها آقای احمد صیرفیانپور و خانم اقدس صیرفیانپور، فرزندان گاراژدار معروفی به نام حاج میرزا کریم صیرفیانپور بودند که در سال 46 به مدیرعاملی اولین شرکت اتوبوسواحد شهرداری منصوب شد. صیرفیانپور بزرگ این زمینها را از خاندان کاشفیها خریداری و به مزرعه و زمینهای زراعی تبدیل کرده بود.
فردی سرمایهگذار، قبل از انقلاب در نظر داشت این زمینها را که خارج از محدوده شهری بود، خریداری و به شهرک مسکونی مثل خانه اصفهان و ملکشهر تبدیل کند و توسعه دهد که به دلیل وقوع انقلاب به سرانجام نرسید؛ بااینحال مشخص بود که در آیندهای نهچندان دور، این زمینها به این صورت باقی نخواهد ماند و شهر به این سمت توسعه پیدا خواهد کرد.
بنابراین شهرداری اصفهان تصمیم گرفت این زمینها را به محدوده شهر وارد کند. در این راستا قرار بر این شد که 300 جریب از این زمینها از سوی خانواده صیرفیانپور بهصورت توافقی در اختیار شهرداری قرار گیرد تا هم باغغدیر در آنجا ساخته شود و هم با استفاده از این اراضی و اراضی بخش دیگری که متعلق به مالکان دیگر بود، این قسمت برای اتصال به محله کردآباد توسعه یابد.
بعد از آنکه آقای ملکمدنی با تملک این زمینها موافقت کرد، با مالک آن مذاکره شد و آقای صیرفیانپور نیز با طرحی که شهرداری اصفهان داشت، موافقت کرد.
در توافقنامهای که بین شهرداری اصفهان و صیرفیانپور منعقد شد، قرار شد با توجه به اینکه ضابطه تفکیک این زمینها بر اساس زمینهای 10هزارمتری است و از طرفی هم خارج از محدوده شهری واقعشده، به نسبت افزایش قیمتی که باقی زمینهای او پیدا خواهد کرد، در آن زمینها، برایش پروانه تفکیک صادر شود.
بهعبارتدیگر، زمینهای شمال باغغدیر تفکیک، و درعوض 30 هکتار زمین هم در ازای ارزشافزوده قطعات تفکیکی مسکونی از خانواده صیرفیانپور گرفته شد.
پاسخ به یکشبهه
در زمان آقای عظیمیان این شبهه مطرح شد که محل باغغدیر غصبی است و به همین دلیل در آن نماز نمیتوان خواند. یک روز آقای عظیمیان حجت الاسلام مهدی مظاهری و آقای صیرفیانپور را به باغ غدیر دعوت کردند. آقای مظاهری به آقای صیرفیانپور گفت که میگویند اینجا را بهزور از شما گرفتهاند.
او هم در جواب، این سخن را رد کرد و گفت: «اتفاقا من با رضایت اینجا را واگذار کردم تا باقیاتصالحاتی برای پدرم باشد؛ اضافه بر این، یک چاه آبی هم که در این زمینها قرار داشت و یک انبار مصالح را برای ساختوساز در باغ غدیر به شهرداری واگذار کردم.»
در پایان این جلسه دستخطی از آقای صیرفیانپور مبنی بر رضایت در واگذاری این زمینها گرفته و آن رضایتنامه در مساجد اطراف باغ غدیر توزیع شد تا این شبهه در بین مردم برطرف شود.