به گزارش اصفهان زیبا؛ تن تارها در پود تنیده میشود تا پارچهای بافته شود و خونهای ماسیده دستها را به تماشا بنشیند. هنر پارچهبافی حالا در لابهلای هذیانهای بیهوده فراموش شده است و بانوان هنرمند این رشته جذاب و دلنشین حرفهایشان حریف «نمیشود» ها نشده است. منیره عطایی اردستانی یکی از شاگردان استاد شمسعلی هنرمند زریباف اصفهانی که حالا خود پیشکسوت پارچهبافی است، پابهپای استاد رجبهرج در تارها تنیده تا حلاوت هنرش را به کام جامعه بریزد.
«100 سال پیش پدربزرگم در محله دردشت اصفهان کارخانه کیشبافی و لنگبافی داشت و پدرم در کارخانه شهرضای جدید از نساجان متبحر و مادرم استادکار قالیباف بود و برای تجار فرش معروف اصفهان قالیبافی میکرد. آن زمان رودوزیهای سنتی و گلیم و فرشبافی از هنر بانوان خانواده بود و اغلب آنها در این هنرها دستی بر آتش داشتند»؛ اینها بخشی از سخنان منیره عطایی اردستانی، کارآفرین پیشکسوت و فعال حوزه پارچهبافی سنتی است که در خانوادهای هنرمند پا به عرصه وجود گذاشت. پابهپای صحبتهای او نشستیم تا روایت کنیم که چه بر سر این هنر آمد؛ چه بود و چه شد. گفتوگوی «اصفهان زیبا» را با این بانوی هنرمند بخوانید؛ بانویی که میگوید توصیه من به نسل جوان و همه مردم این است که وارد هنر نساجی شوند. صنایعدستی یک هنر پایدار و دوستدار محیطزیست و بسیار ضروری است. پارچهبافی هنری خلاقانه و هنرمندانه است که باید احیا شود.
از کجا شروع شد آموختن هنر پارچهبافی؟
من دانشآموخته طراحی دوخت از هنرستان والفجر اصفهان در دهه شصت بودم. فعالیت حفظ و احیای پارچهبافی را از سال 1399 بهطورجدی شروع کردم. اصفهان پایتخت نساجی ایران که لقب منچستر شرق را یافته بود، دوره طلایی پارچهبافی صنعتی (زمان پهلوی اول و دوم را طی میکرد) متأسفانه پارچهبافی سنتی از چرخه حرکت بازایستاد. این رویداد در کشورهای دیگر هم واقع شده بود. اخیرا با توجه به کسادی اوضاع اقتصادی و فراوانی منسوجات خارجی مخصوصا دروازه بزرگ چین، کمبود و گرانی انرژی، بالا بودن دستمزد کارگران و بیمهها، اجارهها، عدم ثبات ارزش پول و مهمتر از آن خارجشدن چرخه تولید زودهنگام دستگاههای صنعتی، تولید منسوجات را با چالش مواجه کرده است. عدم هماهنگی دستگاههای اجرایی و صادرات خودبهخود راه را برای نگرش بهسوی کارگاههای خانگی و مشاغل خانگی هموار کرده است؛ بنابراین در جوامع پیشرفته این هنر موردبازنگری جدی قرارگرفته و رشد فزایندهای دارد.
در گذشته چه میکردید؟
قبل از در دهه ۶۰ تمام کارگاههای کوچک و بزرگ اصفهان خامه شلوار میبافتند و ما بزرگترین صادرکننده پارچه خام شلوار کتان و شلوار لی بودیم که به کشورهایی دیگر صادر میشد. بهترین پارچهها با بهترین کیفیت در اصفهان تولید میشد و اصفهان بهترین تولیدکنندههای این نوع پارچه بود. متأسفانه در اواخر دهه ۶۰ کارخانههای پارچهبافی اصفهان در چهارباغ به رکود نشست و به شهرک صنعتی منتقل و اصفهان از وجود این هنر بیبهره شد.
پارچهبافی چه رهاوردی برای بشر در جامعه دارد؟
گذشته از این مباحث، منسوجات نیاز ضروری بشر، پس از خوراک و مکان زندگی است. انسان بلافاصله پس از تولد، با پارچه پوشانده میشود و پس از وفات هم در پارچه پیچیده میشود. از منسوجات در زندگی بشر به نمونههایی مثل خیمه، فرشینه، پتو، پرده، انواع روکشها، کیف، کفش و کلاه، انواع پوشاک میتوان اشاره کرد.
پس با بهرهمندی از تولید منسوجات بهعنوان یک شغل پایدار و از طرفی دیگر هویت و پیشینه فرهنگی نساجی میتوان حساب کرد. در آثار بهدستآمده تاریخ بشر، بهخصوص ایران پیشگام بوده ؛چنانکه در سنگنگارههای باستانی چرخهای ریسندگی نشان از عمق تاریخ بافندگی دارد.
نخستین ابزار ریسندگی در نزدیکی بهشهر در غار کمربند به مربوط به هفتهزار سال پیشتر از میلاد مسیح، در منطقه سگاوی شهرستان تویسرکان همدان منسوجات مربوط به هزاره پنج پیش از میلاد بهدستآمده و در کاوشهای شوش سوزنهای سوراخدار یافت شده که دلایل محکم از صنعت کهن حیاتی پیشرفته است.
بانوان اصفهانی چگونه به این هنر خو کردند؟
چهاردهه پیش در محلههای اصفهان صدای چقوچق دستگاههای پارچهبافی به گوش میرسید که با واردات منسوجات از دیگر کشورها این کارگاهها پارچهبافی و ریسندگی سنتی از رونق افتاد؛ ازاینرو وظیفه خود دانستم هویت و ریشه فرهنگی این هنر را در شهر خلاق صنایعدستی که جایش خالیشده بود بازیابی کنم. در روزگار پاندومی کووید 19 در فضای مجازی با برندهای مختلف در داخل و خارج از ایران آشنا شدم و برای ترویج و تعلیم پارچهبافی سنتی کمر بستم.
چه هدفی را در این مسیر دنبال میکنید؟
برای رسیدن به هدفم با شعار «بباف و بپوش، هر خانه یک کارگاه نساجی»، کارگاه خودم را در محله پروین راهاندازی کردم. ابتدا با ضایعات الیاف طبیعی که در خانه داشتم و با بهرهگیری از دستگاههای پارچهبافی و رومیزی مهندس علی نجمالدین شروع به کار کردم. با حضور فعال در نمایشگاه بینالمللی و برگزاری ورکشاپ در مناسبتها این هنر را به نسل امروز نشان دادم و با کسب رزومههای متعدد شور و اشتیاقم را به دیگران منتقل کردم؛ تا جایی که در کارگاه زریبافی استاد شمسعلی به یادگیری هنر والای زریبافی رو آوردم. در جوامع توسعهیافته پارچهبافی دستی جان تازه یافته و در بسیاری از شهرهای ایران نیز صنعتگران دستی مشغول تولید و تدریس هستند. با بهکاراندازی مشاغل خانگی با پارچهبافی دستی و سنتی گامهای بزرگی را برداشته و من نیز در اصفهان بارقهای از امید را یافتم.
چرا در شهر خلاق صنایعدستی اصفهان، هنرستان و دانشگاهی که دارای رشته پارچهبافی سنتی باشد وجود ندارد؟
اتفاقا این پرسش ما از مسئولان است. ما صنعتگران، صنایعدستی تولید و ترویج میکنیم و شما مسئولان هم دستکم با قانونگذاری، تسهیلگری و حمایت کنید. هنرستان هنرهای زیبا در کمتر از 30 سال پیش آموزش زریبافی و پارچهبافی سنتی داشته؛ ولی امروز چه دارد؟! موزه نساجی در خانه تاریخی شیخالاسلام به تغییر کاربری کافه رسیده؟! از مسئولان ارشاد اسلامی، میراث فرهنگی، دانشگاه هنر و شهرداریها خواستار بهرهوری از همه ظرفیتهای خود برای حفظ و احیای پارچهبافی سنتی دارم.
در نگاهی به همسایگان اصفهان مانند کاشان، میبد، اردکان، نائین و جرقویه متوجه میشوید که اقامتگاههای بومگردی و کارگاههای کوچک و بزرگ مشغول به پارچهبافی سنتی هستند.
از مسئولان چه درخواستی دارید؟
مصرانه از مسئولان درخواست دارم در حفظ و احیای این هنر و ترویج هنر پایدار و اصیل گام بردارند و پیشنهاد میکنم خانه موزه نساجی (شیخالاسلام) را به ماهیت خود بازگردانند.
استقرار و تألیف رشتههای دانشگاه و هنرستان و دروس کار و فناوری در دبیرستان که میتواند با دستگاههای پارچهبافی رومیزی جدید این هدف را تسهیل میکند و استفاده از خانههای تاریخی برای استقرار هنرمندان و صنایعدستی میتواند ضامن حیات این خانهها باشد.
آیا دانشگاهها و هنرستان با شما برای تدریس وارد مذاکره شدهاند؟
من در این سالها چندین بار با سازمانهای مختلف بهخصوص آموزشوپرورش و مسئول فنی وحرفهای استان اصفهان صحبت کردم. متأسفانه برخی از مسئولان درخصوص رشتههای صنایعدستی یا دغدغه ندارند یا اینکه با این رشته آشنایی ندارند و نمیخواهند وارد عمل شوند.
آنها تفاوت بین دستگاه زیلوبافی و پارچهبافی را نمیدانند و من به آنها گفتم چرا برای بانوان بسترهای ورود به هنر پارچهبافی در اصفهان وجود ندارد و من حاضرم که در این زمینه تدریس کنم.
آنها گفتند این کار مردانه است و متأسفانه با هیچ راهی نتوانستم آنها را مجاب کنم. تا اینکه یک روز به هنرستان بانو مجتهد امین رفتم و دیدم بسیاری از دارهای فرش آنجا و ظرفیتهای هنری در این شهر وجود دارد؛ ولی متأسفانه بانوان هنرجو خیلی سرخورده شده بودند. حتی دو بار من طی یک سخنرانی هنرجویان را تشویق کردم که دیپلم هنری بگیرند تا انگیزه برای ادامه کار داشته باشند.این مسئله باعث شد که با هنرستان تعامل پیدا و تدریس کنم.
هنرجویان شما این راه را ادامه دادند؟
یکی از کارآموزان من به نام «فاطمه ابراهیمی» در این هنر ماندگار و صفر تا صد کار را نزد من یاد گرفت. هنوز هم گاهی برای آموزشهای تکمیلی به سراغ من میآید.
در حال حاضر اغلب هنرجویان یا در رشته دیگری تحصیل میکنند یا خانهدار شدهاند. به خاطر حضور فعالم در یکی از نمایشگاههای استانی توانستم بافنده جذب کنم. در یکی از نمایشگاههای بینالمللی که در اصفهان برگزار شد، چند خانواده شهرکردی مرا در اینستاگرام پیدا کردند و به قصد دیدن غرفه من از شهرکرد به اصفهان آمدند. اغلب
مردم و هنرمندان نیز بسیار همراهی میکنند و دوست دارند آثار مرا دنبال کنند.
توصیه شما به نسل جوان چیست؟
توصیه من به نسل جوان و همه مردم این است که وارد هنر نساجی شوند. صنایعدستی یک هنر پایدار و دوستدار محیطزیست و بسیار ضروری است. پارچهبافی هنری خلاقانه و هنرمندانه است که باید احیا شود.
از خاطرههایتان بگویید.
سال 1400 برای تحویلگرفتن دستگاههای پارچهبافی رومیزی به کارگاه مهندس علی نجمالدین رفتم. ایشان از اینکه برای اولین بار یک اصفهانی برای بافت پارچه به کارگاه او آمده بود، اشک شوق ریختند و گفتند چشمم به در این کارگاه خشکید برای حضور هنرجویانی از این شهر اصفهان! هر دو گریستیم! باشد که توانمندی اصفهان در این هنر پایدار نیز شکوفا شود.