نصرآباد از بلوک ماربین است و در مغرب اصفهان قرار دارد و نام باستانی آن، نرسیآباد است.
ماربین به دلیل وفور آب و درخت و میوه، بر تمام دهستانهای اطراف اصفهان برتری داشت و از کثرت درخت، کمتر آفتاب زمین آن را پیدا میکرد و از دور، مانند یک جنگل که درختانش دست به هم داده باشند، نمایان و پدیداربود.
نصرآباد از حیث آب فراوان و درختان میوه و باغها و بیشههای بسیار که همه در حوالی زایندهرود واقعبود، بر بسیاری از قرای ماربین رجحان داشت.
نصرآباد از دیرزمان، همواره جایگاه دانشمندان و مهد رجال افاضل و عرفا بود و هنوز خانقاه و مدفن شیخ ابوالقاسم نصرآبادی، از اکابر و بزرگان عالم عرفان و خلیفه شیخ شبلی بغدادی، در آنجا برقرار وزیارتگاه عموم است. اکنون این خانقاه به تکیه میانده نصرآباد معروف است.
خواجه صدرعلی (خواجه صدرالدین علی طبیب)، جد اعلای میرزا محمدطاهر نصرآبادی صاحب تذکره نصرآبادی که طبق نگارش میرزا محمدطاهر در زمان سلطان محمد گورکان حاکم اصفهان بود، در نصرآباد مدرسهای بنا کرد که هنوز سردر نیمهآباد آن برقرار است و بر عظمت و مهارت معماران قدیم گواهی میدهد؛ چنانکه محمدطاهر در تذکره خود مینگارد، این مدرسه موقوفات بسیار داشت و چند محل در حوالی مدرسه بهعلاوه تمامی قریه بیدهند (گلپایگان) و دو دانگ خوانسار، وقف این مدرسه بود.
خواجه صدرالدین علی این مدرسه را جایی بنا کرد که خانقاه شیخ ابوالقاسم هم به مدرسه اتصال یافت و ا گر محمدطاهر از بنای مدرسه در تذکره خود خبر نمیداد، اکنون هر کس میدید، گمان میکرد این سردر برای خانقاه ساخته شدهاست. سردر نیمهویران خانقاه و مدرسه شیخ ابوالقاسم نصرآبادی، تاریخ 845 ه.ق را بر خود دارد.
کاشیهای محله نصرآباد سردر مدرسه، بینظیر و از بدایع صنایع و هنرهای عصر باستان محسوب میشود.
در عصر قاجاریه که بناهای قدیم و آثار باستانی بیارزش و محکوم به خرابی و فنا بود، قطعات بسیاری از کاشیهای این سردر، به دست عتیقهفروشان شیاد به غارت رفت. مرحوم جناب درباره این مقبره و سردر آن مینویسد: «تاکنون در کتیبهها و کاشیکاریهای موجود در اصفهان، قدیمیتر از این به نظر نرسیده است.
در بقعه آنجا قبر دو نفر زن است: خدیجهسلطان و فاطمهسلطان، دخترهای سیدالعلما و الفقها، تاجالمله و الدین محمودابنالسعیدالمغفور قطبالدین محمد الجرفادقانی فی سنه هشتصدوشصتویک.
این مقبره توسط میرزا نصراللهخان محاسبالملک، هنگامی که مباشر بناییها و کارهای عمده در اول حکومت ظلالسلطان در اصفهان بوده، تعمیر جدید شده است.
سبب این تعمیر، واقعهای است افسانهمانند که شخص پیرمرد کدخدامنشی از ریشسفیدان نصرآباد، برحسب اتفاقی که خوابی دیدهبوده یا علت دیگری پیدا میکند، میآید شهر نزد میرزا نصراللهخان اظهار میدارد که صاحب این مقبره، شخص بزرگواری است. مناسب است حاجتی را در نظر بگیرید و تعمیر اینجا را انجام دهید.
میرزا نصراللهخان چون در قضیه تردیدی داشته، بنای عمل را بر استخاره قرآن میگذارد و تفأل میگیرد. این آیه در اول ظاهر میشود: «و ما محمد الا رسول» (آلعمران/ 144).
از این پیشامد نصراللهخان عقیده پیدا کرده، با کاشیتراش و سایر عملهجات به محل مزبور میروند برای تعیین وضع تعمیرات و میزان مخارج. در این وقت، به علت خاصی در مقام حفر قبر برمیآیند.
همینکه قدری از قبر شکافته و لحد ظاهر میگردد، معلوم میشود در آنجا تابوتی است. عملهجات بدون التفات، تابوت را از قبر بالا میگذارند. وقتی روی آن را باز میکنند، جسدی مشهود میشود که هیچ عیب و فسادی عارض او نشده و به حالت اولیه خود تازه باقی مانده است. این واقعه باعث اضطراب میرزا نصراللهخان و سایرین میشود. تابوت را به جای خود میگذارند و روی قبر را میپوشانند و مشغول تعمیر میشوند.»
قبر میرزا محمدطاهر نصرآبادی نیز در دهلیز خانقاه کهنسال شیخ ابوالقاسم نصرآبادی، در مقبره کوچکی معروف به مقبره میرزاها قرار دارد.
این مقبره، ظاهرا مدفن آباواجداد او نیز بوده و نزدیک سردر مدرسه نصرآباد واقع شده است. سنگ بزرگی روی قبر نهاده شده و اطراف آن نیز سنگهای دیگری وجود داشته است که چند سال پیش، اهالی نصرآباد از سر نادانی، آنها را برداشتهاند و به مصرف پلی که بر فراز مادی قمش بنا شده است، رساندهاند.
خانه مسکونی میرزاطاهر نیز در نصرآباد هنوز برقرار بوده و چند اتاق بسیار ظریف شاعرانه آن از دستبرد حوادث مصون مانده است. این خانه باغ دلگشای بسیار خوبی دارد که مادی قمش، از وسط آن میگذرد.
نصرآباد در عهد صفوی، طبق طومار شیخبهایی 18 سهمونیم از مادی کارلادان حقابه داشت؛ لیکن در عهد قاجار طبق صورت اداره میاه (آب) این سهم به 18 سهم تقلیل مییابد.