به گزارش اصفهان زیبا؛ تجربه حضور در کلاس یا مدارس استثنایی آموزشوپرورش از آن دست تجاربی است که باید آن را تجربه کرد؛ مدارسی که دانشآموزانش حال و هوایی دیگر دارند و درس و بحثشان با سایر فراگیران متفاوت است.
تجربهنگاری نگارنده این سطور مربوط به حضور در همین مدارس و یکی دو کلاس و مراسم مرتبط با دانشآموزان استثنایی است.
مدرسه استثنایی فضایی است که بهمحض ورود و روبروشدن با محصلهایی که بهشدت صمیمی و خونگرم هستند همراه است. وقتی وارد کلاس درس و بحثشان شدم و سلام دادم همه با هم برپا گفتند و جوابم را به گرمی دادند.
نگاههای معصومشان را هیچگاه از یاد نمیبرم؛ همانانی که تنها تفاوتشان نقص و کمبود جسمی و ذهنی است؛ اما همه وجودشان معرفت است و همدلی.
درس و بحثشان شاید متفاوت از سایر فراگیران است، اما نقش حک شده بر مدار و قرارشان هر روز مهرورزی و فراگرفتن حتی یک کلمه بیشتر به زبان مادری است.
مادری که فرزندش را به هزاران امید به مدرسه فرستاده و هر چند میداند احوالاتش با دیگران متفاوت است، اما همچنان امیدوار به آینده است.
آینده شاید برای ما و شما معنا و مفهومی از جنس زمان یا ترقی داشته باشد، اما برای یک محصل استثنایی و والدین او، آینده همین لحظه و همین آنی است که او در حال سپریکردن در کنار معلمی است که به مصداق واقعی پروانه گرد شمع میماند و برای این عزیزان دلبند دلسوزانه دل میسوزاند.
تجربه حضورم در سه مدرسه استثنایی، تجربه عمیق و گرانسنگی است. یک مدرسه در سمیرم، مدرسهای دیگر در اصفهان و دیگری در شهر حنا که هر کدام شباهتها و تفاوتهایی دارند. البته در شهر حنا کلاس درس دانشآموزان استثنایی به دلیل تعداد محدودشان، در دل مدرسهای دیگر و در کنار سایر دانشآموزان و نامونشان کلاسشان «توانا» بود.
لحظه ورودم به کلاس درس برپا میدهند و سلام میکنند و من به گرمی جواب میدهم: سلام عزیزان، بفرمایید؛ انگار حال و هوایشان بهکلی با ما متمایز است و فاصلههای مادی و ماشینی امروز برایشان بیمعناست.
بلافاصله گرم میگیرند و یک نفرشان که خجالتیتر است کمتر نگاه میکند و کمتر هم حرف میزند؛ در همین زمان یک نفرشان میگوید: آقا شما که خبرنگاری چرا دوربین نداری! و دیگری هم میگوید دوربین برای عینک است نه خبرنگار!
بحث دونفره آنها به شوخی و خنده کلاس را پر میکند و ضمیر ناخودآگاه من باز هم به سمتوسوی صداقت و پاکی آنها در جریان است.
در کلاس دیگری پسرکی که عینک به چشم دارد و نمیتواند خوب کلمات را ادا کند، حرف و سخنش تا فلسطین و غزه امتداد دارد. گویا تصاویر دردناک غزه را از تلویزیون دیده و تلاش میکند خبرنگار را به انتقال خبر و گزارش کشتارهای وحشیانه دشمن خونخوار صهیونیست مجاب کند.
سروصدای بچههای کلاس بلندتر میشود؛ انگار همه آنها میخواهند برای غزه کاری کنند و حرفی بزنند. در همین لحظه معلم کلاس از بچهها میخواهد صلوات بفرستند و آنها نیز با صدای بسیار بلند صلواتی میفرستند که صدایش کل مدرسه را فرامیگیرد.
شاگرد دیگری از معلم میخواهد که آب بنوشد؛ اما همان محصلی که درباره فلسطین پرسیده بود میگوید حالا صبر کن آب نخور تا زنگ بخوره، بهخاطر اونایی که الان آب و غذا ندارن!
حکایت این تجربه نگاری با درون مایه مقاومت، غزه و صبر برای نگارنده درس زندگی از دانش آموزانی بود که در جامعه ما هستند و در بین ما نفس میکشند و حضور دارند.
کافی است یک روز استثنایی از روزهای عمرت را در میانشان بگذرانی تا قدروقیمت همان عمر گران و داشتههایت را بیشتر بدانی.
بسیار عالی و پسندیده . ممنون از. توجه شما به مدارس و کودکان استثنایی و همچنین معلمین زحمت کش این دانش آموزان. نوشته جذاب و دلنشینی بود .تشکر از خبرنگار محترم 🌷
بسیار متن زیبایی در وصف این معلمان و بچه های پاک بود. خدا اجرتان دهد.
باسلام و تشکر از زحمات شما برای این کودکان معصوم،دوستداشتنی و خونگرم از خبرنگار محترم نیز سپاسگزارم برای درک کامل این کودکان و تشکر از معلمان معصوم و دلسوز این کودکان خداقوت
بسیار متن دلنشین و زیبایی بود از خبرنگار محترم بابت این کار جذاب تشکر میکنم
ممنون از خبرنگار محترم بخاطر متن زیبا و حسن توجه ایشان به مدارس استثنایی و همچنین معلمان پرتلاش و صبور کودکان استثنایی
متن وتوصیفی زیبا از دانش آموزان با نیازهای ویژه ومعلمین👏👏👏
خداوند را بخاطر توفیق خدمت به این فرشته های زمینی شاکرم✨🍃
ممنونم از خبرنگار محترم بخاطر موضوعی که انتخاب کردند ووقت گذاشتند🙏
“ومن الله توفیق”
تشکر از متن و حسن توجه شما خبرنگار محترم
عالی