به گزارش اصفهان زیبا؛ بهعنوان معلم مدارس و کسی که از دور و نزدیک شاهد دغدغهمندی و فعالیتهای خالصانه قسمتی از بدنه فعالان تعلیموتربیت شهر اصفهان بودهام، به نظرم میرسد به چند نکته مهم از آنچه در مدارس منتسب به جریان تحولخواهی در آموزشوپرورش میگذرد، اشاره کنم.
فضای یکدست و دانشآموزان گزینششده در این مدارس فرصت خوبی را برای عدهای از معلمان فراهمآورده تا محتوایی که به نظرمان میرسد برای مخاطبان ما مفید است، ارائه دهیم و فارغ از برخی دغدغههای همیشگی مدارس دولتی مثل امکانات آموزشی و بودجه و… عاشقانه به کار تدریس و تولید درسنامههایی بپردازیم که جای خالی آنها را در میان کتب وزارتخانهای حس میکنیم؛ اما این همه ماجرا نیست.
تجمع انسانهایی با یک تفکر، مشکلساز شد
طی این شش سال تجربه تدریس و فعالیت و آشنایی با مدارس تحولخواه در شهر اصفهان به این نتیجه رسیدهام مسائلی در این مدارس وجود دارد که اگر درصدد حل آن نباشیم، دیریازود عواقب آن همه ما را تحتتأثیر خود قرار خواهد داد.
همه ما به یاد داریم که هنگام تحصیل در مدرسه چگونه در برخورد با دانشآموزان با علایق و سلایق مختلف، شکل گرفتیم و کمکم جهتگیری ما مشخص شد و دغدغهها بهصورت اصیل در ما جوانه زد و رشد کرد و برای حل مسائلی که داشتیم به این در و آن در زدیم و بزرگ شدیم.
اما واقعیت این است که در این مدارس به علت گزینشهای مختلف فرهنگی و اجتماعی و بعضا سیاسی، آنچنان محیط یکدست و کاریکاتوری شکل گرفته است که دانشآموز نوجوان مذهبی ما اصلا کسی غیر از خود و خانواده و معلمانش را نمیشناسد و کوچکترین تعاملی با جهان متکثر بیرون ندارد.
ازطرفی، متولیان اینگونه مدارس باتوجهبه فهمی که از جهان پیرامون خود دارند و با نگاه آسیبشناسانه تلاش کردهاند با برنامهریزیهای دقیق و همهجانبه، آنچه را این کودکونوجوان در آینده نیاز دارد و آسیبهای احتمالی را که در آینده در معرض آن خواهد بود، شناسایی کنند و بهاصطلاح علاج واقعه را قبل از وقوع بکنند.
غافل از آنکه با همین دستفرمان مخاطبان ما انبوهی از محتواهای فرهنگی و مذهبی را بهناچار فرا خواهند گرفت؛ پیش از آنکه دغدغهشان باشد یا برایشان پرسشی پیش آمده باشد و اگر از معلمان و مربیان دلسوز خود سؤال کنند که چرا باید آنها را بخوانند، جواب خواهند شنید:
«در آینده خواهید فهمید!» این همان جواب بیمعنایی است که معلمان ما نیز به ما میدادند و هیچگاه نتوانست ما را قانع کند!
دانشآموزان بیدغدغه در مدارس تحولخواه!
ایراد اساسی اینجاست که مخاطبان این نوع مدارس بیش از آنکه خواسته باشند، گرفتهاند و پیش از آنکه نیازی داشته باشند، نیازهایشان شناسایی و رفع شده است و قبل از آنکه برایشان سؤالی پیش آمده باشد، جوابها را خواندهاند و حفظ کردهاند.
از طرف دیگر، ما برای آنکه در این دانشآموزان بیدغدغه، پرسش ایجاد کرده و آنها را وادار به فکرکردن کنیم، ساعتها وقت میگذاریم و با همکاران دورهم مینشینیم تا چند اردو و کارگاه طراحی کنیم که اهداف تربیتی مدنظر ما را پوشش دهد و برای دانشآموزان تولید دغدغه کند و پس از چند ساعت گفتوگو خرسند میشویم از اینکه توانستهایم همان اتفاقی را که قرار بود در محیط واقعی زندگی رخ دهد، در این گلخانه کوچک خودمان بازسازی کنیم.
تصور کنید نوجوانی که در هفت سال سوم است و قرار بوده در این سنین، وزارت کند، یعنی باری از زمین بردارد و بر دوش بگیرد و آماده ورود به عرصه زندگی واقعی شود، در این محیطهای کنترلشده رشد میکند و روزبهروز نگرانی خانواده درباره او بیشتر میشود که نکند در این جامعه گرفتار هزارویک آسیب شود و همه ثمره عمر این پدر و مادر از بین برود.
با نوجوانی که سرشار از استعداد و توانایی است و قوه عقل و تمییز در او فعالشده، مانند کودکی رفتار میکنیم که هنوز توانایی تشخیص خوب و بد را ندارد و برای آنکه خدایناکرده طعم تلخ شکست را نچشد، او را در محیطی پرورش میدهیم که امکان خطا و اشتباه در آن به حداقل ممکن رسیده است.
تصور کنید او که قرار بود در دوران نوجوانی که دوران غلبه هیجانها و مرحله تعلیق هویت است، در کنار خانواده و معلمان فعالیت کند و با اشتباههای ریزودرشت، راهورسم زندگی را بیاموزد، هنوز یک نوجوان خانگی است و امکان اشتباه از او گرفتهشده و سیر رشد او دچار اختلال شده است.
در این شرایط اگر نتوانیم در سنین جوانی پشتیبان و یاور او باشیم، احتمالا مرتکب خطاها و اشتباههای بزرگتری خواهد شد؛ البته باید از خود بپرسیم ما تا کی میتوانیم در کنار فرزندانمان بایستیم و راهنمای ایشان باشیم و اصلا تا چه زمانی آنها از ما حرفشنوی خواهند داشت؟
وقتی شما مدارس دولتی و غیرانتفاعی را از دانشآموزان درسخوان و متدین خالی کردید و آنها را در کلونیهای حفاظتشده نگه داشتید، سایر دانشآموزان که در محیطهای مذهبی مناسبی رشد نکردهاند و قرار بوده در این دوران نوجوانی که ازقضا گروهگرایی نقش اساسی در زندگیشان دارد، با زیست دینی آشنا بشوند نیز از همصحبتی با گروه دینداران محروم کرده و محیط مدارس را بیشازپیش با انواع بزهکاریهای اجتماعی رها کردهاید.




