گفت‌وگو با مرتضی عباسی که از سال ۴۴ در آفاران خشک‌شویی دارد

تلخ و شیرین خشک‌شویی

مرتضی عباسی از کسبه قدیمی محله است که از سال ۴۴ تاکنون کار خشک‌شویی محله را انجام می‌دهد.

تاریخ انتشار: ۱۴:۴۳ - سه شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
تلخ و شیرین خشک‌شویی

به گزارش اصفهان زیبا؛ مرتضی عباسی از کسبه قدیمی محله است که از سال ۴۴ تاکنون کار خشک‌شویی محله را انجام می‌دهد.

سال ۳۲ و کار در مغازه خیاطی

او می‌گوید: سال ۳۲ بود که در خیابان چهارباغ شاگرد خیاطی بودم. بعدها صاحب کارم آنجا را به یک نقره‌فروش فروخت و به او سفارش من را کرد تا بتوانم در آنجا کار کنم. سال‌ها آنجا بودم؛ اما این کار را دوست نداشتم و دوباره به دنبال کار خیاطی رفتم.
این کاسب قدیمی ادامه می‌دهد: در ابتدا یک دکان در پاساژ فتحیه گرفتم و بعدها به دروازه‌دولت آمدم و داخل یک کوچه که به مسجد باب‌الرحمه می‌رسید سال‌ها خیاطی می‌کردم. بعدها همراه برادرم به خیابان کاشانی آمدم و خیاطی را ادامه دادم. آن یکی برادرم هم همان‌جا کار لباسشویی انجام می‌داد. من هم چون کوچک‌تر از همه بودم، هر زمان یکی به من نیاز داشت به او کمک می‌کردم.

سال ۴۴و افتتاح خشک‌شویی در آفاران

او به سال ۴۲ و رفتن به خدمت سربازی اشاره می‌کند و می‌افزاید: بعد از آن در سال ۴۴ بود که به این محل آمدم، دکان را خریدم و کار خشک‌شویی را افتتاح کردم. حالا حدود ۶۰سال است که اینجا کار می‌کنم.

خشک‌شویی سپاهان؛ قدیمی‌ترین در اصفهان

از عباسی درباره قدیمی‌ترین خشک‌شویی اصفهان می‌پرسم. می‌گوید: اولین خشک‌شویی سال ۴۲ در خیابان عباس‌آباد با نام خشک‌شویی سپاهان افتتاح شد. بعدها آرام‌آرام گسترش یافت و تعداد آن‌ها به‌مرور زیاد شد.

خاطرات ۶۰ساله از خشک‌شویی

این کاسب محله آفاران به دکان کنار خود اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: حاج‌آقا مرتضی ۳۷سال است در کنار من مغازه دارد و خاطرات بسیار خوبی با هم داریم. سپس می‌خندد ادامه می‌دهد: یادم هست خانمی یک مانتو آورد و گفت این را اتو بزنید. صاحب لباس آن را برای مراسم هفتم لازم دارد،. آقا مرتضی گفت حتما برای هفت خارسو هست که داره لباس نو می‌پوشد! خانم هم برگشت و گفت من خودم خارسویش هستم!

شستشوی دشوار لباس و پارگی آن‌ها

از عباسی درباره چگونگی شستشوی لباس‌ها می‌پرسم. می‌گوید: اوایل در فلکه پمپ‌بنزین، مقداری بنزین هواپیما می‌گرفتیم. روی بتن‌ها یک بشکه را نصف کرده و بنزین را روی آن می‌ریختیم و هر لباس که کثیف بود را می‌شستیم و روی‌ بند می‌گذاشتیم. بعدها هر کدام را که خیلی کثیف بود، داخل آب می‌انداختیم. آن زمان پودر ماشین نبود و برای شستشو یک ریشه درخت بود که آن را داخل آب می‌انداختیم و آن را می‌کوبیدیم تا لباس کف کند و تمیز شود.

او ادامه می‌دهد: یادم هست یکی از مشتری‌ها یک کت برای شستشو داده بود. ما هم با همین روشی که گفتم آن را شستیم. هم سرشانه و هم‌پشت یقه آن پاره شد. زمانی که مشتری برای تحویل لباس آمد، تعجب کرد؛ ما هم آدرس خیاطی محل را دادیم! خیاط تا لباس را دیده بود گفته بود این لباس با بیل یا دسته تابوت پاره شده! او هم خیلی عصبانی شد و کلی بدوبیراه گفت و رفت. از این کاسب درخصوص مشتری‌ها می‌پرسم.

می‌گوید: این خیابان بالایی جاده اصلی اصفهان به تهران بود؛ برای همین مکان پررفت‌وآمدی بود؛ به‌خاطر همین مشتری‌های زیادی از شهرهای اطراف داشتم.از او درباره تاریخچه محله آفاران می‌پرسم. به زمین خالی روبه‌روی مغازه اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: اینجا قبل از انقلاب پارکینگ شرکت آمریکایی بوده که حالا به آن هسا می‌گویند.

صبح‌ها آمریکایی را با پیکان و هلیکوپتر اینجا می‌آمدند و در انبار کار می‌کردند، بعد می‌رفتند شاهین‌شهر و آخر سر می‌رفتند به محل زندگی خودشان که آن زمان خانه اصفهان بود.او ادامه می‌دهد: مالک اصلی این مکان کریم شهبازی است که در خیابان شاهپور ابزارفروشی دارد. بعد از انقلاب عده‌ای برای خرید زمین و تبدیل آن به بیمارستان آمدند؛ اما نشد و حالا همین‌طور رها شده است.

زمین‌های کشاورزی محله آفاران

او به خیابان‌های اطراف اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: از سالی که من به اینجا آمدم یک خیابان وسط اینجا بود که حالا چمن شده است. در نزدیکی گاراژ هم یک آسیاب بود و زمین‌ها را یونجه می‌کاشتند. آن طرف خیابان را قبل از انقلاب درست کردند و این‌طرف را هم بعد از انقلاب ساختند.عباسی به میدان جمهوری فعلی اشاره می‌کند و می‌افزاید: فلکه دروازه تهران یک فلکه کوچک بود که کنار آن یک پمپ‌بنزین قرار داشت. در ابتدای ورودی خیابان، حمام بود. اینجا که حالا بانک ملت شده، همگی خانه بود و پشت آن دکان‌های نانوایی، جوجه‌کباب شهبازی، قصابی و… قرار داشت.

از فلکه گمرک تا کوره‌پزخانه

او به فلکه روبه‌رو اشاره می‌کند و می‌گوید: این فلکه را گمرک می‌گفتند. دلیل آن هم به‌خاطر اداره گمرکی بود که در ابتدای خیابان کاشانی قرار داشت. خیابان جامی هم یک کوره‌پزی بود که به آن خیابان کوره‌پزی می‌گفتند.
اینجا هم یک تابلو قرار داشت و روی آن نوشته شده بود «به اصفهان خوش آمدید».

صحرای بی‌انتهای فردوان

این کاسب به خیابان‌های اطراف محله اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: اینجا تا چشم کار می‌کرد صحرا بود. خیابان رباط یک خیابان کوچک بود و فلکه جابرانصاری محل خریدوفروش دام بود. او به گاراژهای قدیمی آفاران اشاره می‌کند و می‌گوید: در محله گاراژهای زیادی قرار داشت. همان ابتدای خیابان خرازی گاراژ بزرگی به نام البرز قرار داشت که تعداد زیادی کارگر در آنجا مشغول به کار بودند. عباسی بعد به زمین‌های اطراف اداره دارایی اشاره می‌کند و می‌افزاید: این زمین به زمین کارخانه معروف بود،. دورتادور آن را دیوار کشیده بودند و قرار بود کارخانه تنباکو شود؛ اما این اتفاق نیفتاد و همین‌طور به حال خود رها شد.