به گزارش اصفهان زیبا؛ پس از انتخاب منوچهر نیکفر بهعنوان مدیرعامل جدید باشگاه سپاهان، فیلمی قدیمی از او در گروههای ورزشی اصفهان در شبکههای اجتماعی بازنشر یافت که به مصاحبه او با برنامه شبهای فوتبالی اختصاص داشت که در اظهارنظری مدعی شد وظیفه مدیریت باشگاه جذب بازیکن، رعایت قانون و دفاع از تیم است و این موضوعات ربطی به هوادار ندارد، بلکه کار هوادار این است که تیم را تشویق کند، پشت تیم باشد و بازی زیبا از تیم بخواهد.
انتشار این فیلم در بین اهالی فوتبال واکنشهای متفاوتی را به همراه داشت که پروفسور وحید ذوالاکتاف، استاد دانشگاه یکی از این افراد بود که با اشاره به تجربه کشورهای اروپایی، دیدگاه کارشناسانهای دراینخصوص مطرح کرد.
او با بیان اینکه هواداران، قلب تپنده فوتبال هستند، این سؤال را طرح میکند؟ اما آیا آنها باید در مدیریت باشگاهها نقش داشته باشند؟ این پرسش، محور بحثی کلیدی در توسعه پایدار فوتبال است که با چهار پرسش اساسی همراه است.
ذوالاکتاف با اشاره به این پرسشها میگوید: هوادار کیست و چگونه نمایندگی میشود؟ چگونه میتوان نظرات هواداران را جمعآوری کرد؟ حد و حدود مداخله هواداران در امور مدیریتی چیست؟ و مکانیسم و ساختار اجرایی این مداخله چگونه طراحی میشود؟ چهار پرسش اساسی هستند که در این موقعیت مطرح میشود.
این کارشناس فوتبال با اشاره به تجربه باشگاههای اروپایی میگوید: در برخی از باشگاههای اروپایی، هواداران وفادار نقشی فعال در مدیریت دارند. در آلمان، مدل «۵۰+۱» به اعضای انجمنهای باشگاهی امکان میدهد اکثریت سهام رأیدهنده را کنترل کنند.
برای مثال، در بایرنمونیخ و بوروسیا دورتموند، هواداران وفادار (که با پرداخت حق عضویت و مشارکت مستمر در فعالیتهای باشگاهی شناخته میشوند) در انتخاب هیئتمدیره نقش دارند. در اسپانیا، باشگاههایی مانند بارسلونا و اتلتیک بیلبائو از طریق انجمنهای هواداری به اعضا امکان رأیدهی در انتخاب رئیس و هیئتمدیره میدهند.
به گفته او، در انگلستان، مشارکت هواداران اغلب غیرمستقیم و از طریق شوراهای مشورتی است که در تصمیماتی مانند قیمتگذاری بلیت یا طراحی پیراهن نظر میدهند (مانند لیورپول). بااینحال، در بسیاری از باشگاههای اروپایی، نقش هواداران در مقایسه با مدیران، اسپانسرها و رسانهها محدود است و بهندرت شامل رأی مستقیم در انتخاب یا عزل مدیران میشود.
معیارهای وفاداری، مانند حمایت مالی یا حضور مستمر، بسته به سیاستهای هر باشگاه متفاوت است.ذوالاکتاف در ادامه به چالشهای مدیریت هواداری در ایران اشاره کرده و تصریح میکند: در ایران، برخی مدیران و مربیان از طریق لیدرهای مزدور به سکوهای هواداری جهت میدهند تا شعارهایی مانند «زندهباد»، «مردهباد» یا «حیا کن، رها کن» سر داده شود.
این شعارها اغلب به عملکرد واقعی بازیکنان یا مربیان ارتباطی ندارند و نتیجه معاملات مالی و منافع شخصی هستند.
آن طوری که این استاد دانشگاه میگوید: این روند، با ایجاد بهانههای کوچک برای تغییر مربی یا بازیکن، به بیثباتی مدیریتی و تضعیف فرهنگ حرفهای در فوتبال منجر میشود. تغییرات مکرر، جریان درآمدی را به سمت دلالها و واسطهها هدایت میکند و به ضرر توسعه پایدار باشگاههاست.
او به موضوع مهمی در حاشیه فوتبال ایران اشاره کرده و تأکید میکند: در بسیاری از باشگاههای مطرح ایرانی، لیدرها بهصورت رسمی حقوق و مستمری دریافت میکنند. آنچه بهعنوان «صدای هوادار» شنیده میشود، اغلب انعکاسی از خواست مدیران و مربیانی است که با این لیدرها همکاری میکنند.
این سیستم، صدای اصیل هواداران را سرکوب کرده و مانع از تأثیرگذاری واقعی آنها بر تصمیمات باشگاهی میشود.
ذوالاکتاف به تحلیل رابطه دوطرفه هواداران و مدیریت پرداخته و تأکید دارد: هواداران، بهعنوان بخشی از اکوسیستم فرهنگی و اجتماعی فوتبال، هم از تصمیمات مدیریتی تأثیر میپذیرند و هم میتوانند بر آن اثر بگذارند.
در مدلهای موفق جهانی، مانند بایرنمونیخ، مشارکت هواداران از طریق ساختارهای شفاف، حس تعلق و وفاداری را تقویت میکند و به پایداری باشگاهی کمک میکند.او بر این باور است این رابطه دوطرفه، هواداران را به شرکای فعال تبدیل میکند.
در مقابل، در ایران، فقدان شفافیت و سوءاستفاده از لیدرها، این رابطه را یکطرفه و غیرسازنده کرده و مانع از شنیدهشدن صدای واقعی هواداران میشود. فوتبال بهعنوان یک رسانه جمعی، میتواند با تقویت مشارکت هواداران، ارزشهایی مانند شفافیت و عدالت را در جامعه ترویج کند.
این استاد دانشگاه برای ایجاد رابطهای دوطرفه و سازنده بین هواداران و مدیریت باشگاهی به پیشنهاداتی ارائه کرده و میگوید: برای تعریف هوادار وفادار نیاز است معیارهای شفاف برای شناسایی هواداران وفادار، مانند سابقه حمایت مالی یا حضور مستمر در رویدادها تدوین شود.
به گفته او با استفاده از نظرسنجیهای دیجیتال، مجامع عمومی یا پلتفرمهای آنلاین برای دریافت نظرات واقعی هواداران اقدام کرد.
همچنین با مشخصکردن تعیین حد و حدود مداخله، هواداران میتوانند در انتخاب مدیران یا نظارت بر عملکرد آنها مشارکت کنند، اما تصمیمات فنی (مانند انتخاب بازیکن یا مربی) باید به صرفاً به مدیریت باشگاه واگذار شود.
به نظر ذوالاکتاف، با ایجاد شوراهای هواداری با نمایندگان منتخب، مشابه مدلهای اروپایی، برای انتقال نظرات به مدیریت و نظارت بر شفافیت مالی و عملکردی برای ایجاد ساختار اجرایی میتوان استفاده کرد.
این کارشناس فوتبال بر این باور است هواداران قلب تپنده فوتبال هستند، اما نقش آنها در مدیریت باشگاهی باید ساختاریافته، شفاف و مبتنی بر شایستهسالاری باشد.
تجربه برخی باشگاههای اروپایی، مانند مدل ۵۰+۱ در آلمان یا انجمنهای هواداری در اسپانیا، نشان میدهد که مشارکت هواداران میتواند به پایداری و موفقیت منجر شود.
او معتقد است در ایران، استفاده از لیدرهای مزدور و فقدان شفافیت، صدای واقعی هواداران را سرکوب کرده و به بیثباتی باشگاهی دامن میزند و با ایجاد مکانیسمهای دموکراتیک و بهرهگیری از ظرفیت هواداران، میتوان به توسعه پایدار فوتبال کمک کرد و همزمان ارزشهایی مانند عدالت و شفافیت را در جامعه تقویت کرد.















