تصور شایعی که در اذهان خیلی از مردم شکل گرفته، این است که مدیران ردههای میانی کشور، یکسری “خرفت بیچشمورو هستند” که در کار اداره کشور، انسانهایی درمانده و در پیشبرد منافع شخصیشان، حریص و طمعکارند.
غالباً اینطور تصور میشود که آنچه اداره امور را بسامان میکند، تکنیکهای مدیریتی است؛ مثلاً اگر برویم و از یک دانشگاه درجهاول، علم مدیریت، یک مدیر بیاوریم و رئیسجمهورش کنیم، کشور گلستان میشود.