ماه مبارک رمضان بود. بهار جان و جهان با هم آمیخته شده بود. روح و جانمان همراه با طبیعت داشت نفس تازه میکرد. سرشار از همه این خوشیها بودم. برای بچههای مدرسهمان یک گروه مجازی توی ایتا راه انداخته بودم که شده بود هیئت مجازیمان در ایام عید. هر روز با بچهها یک جزء از قرآن را ختم و آن را به یکی از ۱۴ معصوم تقدیم میکردیم.