هوا را توی ششهایم میکشم. بوی نم باران حالم را عوض میکند. انگار چشمهایم هم باز میشوند. میدان را دور میزنیم.
همه آنچه از یک سفر خاطرهای خوش میسازد را بیتردید در یک کلمه نمیتوان خلاصه کرد. در یک جمله و حتی یک کتاب هم. یکی با نشستن در کنار مردی سالخورده در کویری گرم خاطرهاش خوش میشود و یکی با نشستن در پای آتشی سوزان در شبی زمستانی در کنار ساحل زیبای هرمز. برای ما (من و همسرم) اما آنچه سفر را زیبا میکند، تجربه شناختن آدمهاست. دوستی با آدمها برای ما به نفسه سفری پرماجراست، چه برسد به اینکه این شناختن در دل سفری دیگر اتفاق بیفتد.