آرشیو سرویس روسری
عصای دست مادر
9 ساعت قبل

عصای دست مادر

دو پر روسری را از پشت گردن رد کرده و بالای سر با گره‌ای محکم کرده‌ام.بعد از دوشب زیر فشار تب چهل درجه، امروز راضی شدم یک استامینوفن ناقابل بخورم. این چندروز هر چه گفتند یک دانه‌اش را بخوری به‌جایی برنمی‌خورد، راضی نشدم. ترس داشتم خوابم ببرد.

دخترها، فرشته هم نام دارند
12:25 - 22 اردیبهشت 1403

دخترها، فرشته هم نام دارند

نگاهش کردم، تیز دوید سمت اتاق‌خواب، روسری بابونه را روی سرش کشیده بود. پایش خورد به لبه سنگی پله جلوی سالن. خم شد و داد زد و یک‌دستی چسبید به پایش. اما انگشت سبابه‌اش را از روی روسری که زیر گلو جمع کرده بود برنداشت. لنگ‌لنگان رفت سمت آینه. خودش را نگاه کرد. چند باری گوشه‌های روسری را پایین بالا کرد.

حق اندیشه
10:55 - 9 اسفند 1402
رأی می‌دهیم

حق اندیشه

ثریا روی نیمکت چوبی نشسته بود و ناخن‌هایش را سوهان می‌کشید. ترکیب بوی ادکلن‌ها، توی کلاس همیشه کار دستم می‌دهد.