
«پیشانی گردشگری» هستند یا سفیران معرفی مقصد و… . برای راهنمایان گردشگری عناوین مختلفی طی این سالها ذکر کردهاند. بههرحال حالا 32سال است که هرسال 21 فوریه (امسال مصادف با 2 اسفند) در سراسر دنیا روز جهانی راهنمای گردشگری (International Tourist Guide Day) را جشن میگیرند. بگذارید تأکید کنم که در این روز من بیشتر به اهمیت «روایت» در «گردشگری» فکر میکنم و اینکه حلقه گمشده گردشگری ایران هم همین است: کمبود روایتهای صحیح، بهروز، شخصی و اثرگذار و هوشمندانه. چیزی که میتواند یک مقصد گردشگری را از خاک بلند کند و مقصد دیگری را با خاک یکسان!





قوم قشقایی با آداب و رسوم متنوع از وزنههای تأثیرگذار در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور بودهاند و در دشوارترین و حساسترین شرایط و موقعیتها همواره شهامت، فداکاری و استقامت خود را به اثبات رساندهاند که از آغاز ظهور و تشکیل اتحادیه ایلی با تعامل و همزیستی با دیگر قومیتهای ایران در انسجام و حفظ هویت ملی نقش مهمی ایفا کردهاند. این ایل دارای بزرگمردان و زنانی بوده که نهتنها تاریخ آنها را نساخت، بلکه تاریخساز شدند.










چشمهها و قناتها یکیدرمیان کور شدند و تشنه بیآبی. زمینهای حاصلخیز عمل نیامدند و ییلاقهای سرسبز و پُرآبوعلف، گورستان خشکسالی شدند. خاک مُرده، کوچ را از رمق انداخت. خیلی از مردهای عشایر، دام و طلای زنها را فروختند و راهی شهر و روستا شدند؛ جایی که آب باشد و مردمانش برای یافتن یک لقمه نان، رنج کمتری متحمل شوند. برخی هم به ناچار دل از کوچ نکندند و اردیبهشت که خود را نشان داد، کرفس و پونه و تره به دامن کوهها که نشست، زن و بچه و هرچه داشتند و نداشتند، عقب وانت و کامیون سوار کردند و افتادند به شانه جاده. یکی مثل «مش اکبر»؛ مردی، سیاهچهره و 60 ساله با کلاهی نمدی و جلـــیقه و شلواری گشاد، مثل باقی بختیاریها: «نتوانستیم یکجانشین بشویم.»