
بیراه نیست اگر لیگ جزیره را غیرقابل پیشبینیپذیرترین لیگ فوتبالی اروپا بدانیم. این موضوع را میشود از هفدههفتهای که از فصل جدید لیگ جزیره سپری شده است، مشاهده کرد؛ درحالیکه در ابتدای فصل و پس از پایان فصل نقل و انتقالات گمان میرفت رقابت اصلی کسب عنوان قهرمانی میان دو تیم آرسنال و منچسترسیتی باشد؛ اما آرنه اسلوت تا بدین جای فصل شاهکار بزرگی را در تیم لیورپول خلق کرده و با 39 امتیاز و فاصلهای نسبتا مناسب از تیم چلسی، صدرنشین لیگ جزیره است.

با اینکه در فصل گذشته شاگردان یورگن کلوپ عملکرد بسیار قابل قبولی از خود نشان دادند و انتظار میرفت با ورود داروین نونیز و کودی کاگپو حتی بهتر از فصل گذشته نیز عمل کنند؛ اما در نهایت فصل 23-22 تا به اینجا برای آنها کاملا فاجعه بار پیش رفته است.

دو تیم لیورپول و منچسترسیتی در یکی از حساسترین دیدارهای این هفته فوتبال اروپا، در لیگ برتر انگلیس به مصاف هم رفتند. رقابت دو تیم در جدول لیگ و تلاش آنها برای قهرمانی جذابیتهای خاصی به این بازی داده است. سرمربی این دو تیم نیز در سالهای اخیر همواره در رقابت برای اثبات خودشان به عنوان بهترین بودهاند و در این دیدار یک بار دیگر رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. مسابقه با احتیاط از سوی هر دو تیم آغاز شد، اگرچه سرعت بازی بالا بود و دو تیم برای شکستن پرس و عبور از لایههای دفاعی حریفشان سریع توپ را در زمین به گردش در میآوردند، ولی به نقاط قوت هم آشنا بودند و میدانستند از کجا ممکن است ضربه بخورند.




بازی لسترسیتی و لیورپول یک تقابل در بالای جدول و بهنوعی جدال برای رسیدن به صدر جدول بود. لسترسیتی با یک بازی کمتر نسبت به تاتنهام صدرنشین هجده امتیازی بود و میتوانست با بردن این بازی به صدر جدول برسد. از آن سمت لیورپول با هفده امتیاز و باز هم یک بازی کمتر نسبت به تاتنهام میتوانست با گرفتن سه امتیاز، همسایهٔ تاتنهام شود ولی صدرنشینی آنها در این هفته تقریباً غیرممکن بود چراکه میبایست با حداقل ده گل اختلاف پیروز میشدند تا تفاضل گلشان با تیم لندنی برابری کند. بنابراین با توجه به رقابت مستقیم این دو تیم برای رسیدن به بالای جدول، این بازی یک بازی حساس و مهیج بود.




در تاریخ فلسفهی معاصر چندین فیلسوف و روشنفکر مهم به فوتبال علاقه داشتند. معروفترین آنها آنتونیو گرامشی است. او در جوانی در روزنامههای ایتالیایی، در کنار مقالات سیاسی و نظری، گزارش فوتبالی مینوشت. گرامشی در یک خانوادهی فقیر متولد شده بود و در کودکیاش، همچون بسیاری از کودکان دیگر طبقهی کارگر آن زمان ایتالیا، فوتبال نقشی اساسی و مهم داشت. به باور گرامشی «فوتبال مدلی از یک جامعهی فردگراست» و میتواند کلیت جامعه سرمایهداری را در مقیاسی کوچک نشان دهد. یکی دیگر از روشنفکران شیفتهی فوتبال، همانطور که همه میدانند، آلبر کاموست. برای او فوتبال تنها «درس اخلاق» بود و مدرسهای برای آموختن مبارزه، همبستگی، برادری و قاطعیت به شمار میآمد. کامو در جوانی، همچون ناباکوف، یک دروازهبان آماتور بود، پُستی که با فلسفهی اگزیستانسیالیستی او جور در میآمد. بجز گرامشی و کامو میتوان از متفکران دیگری هم نام برد که به فوتبال علاقه داشتند: سارتر، گالیانو و نگری.