گفت‌وگو با استاد مجید بهمنیان، مشبک‌بر روی فلزات

مشبک‌بری فلز در حال خاموشی است

بازار مقصودبیک یا چهارسوق مقصود اصفهان از جنوب‌شرقی میدان امام(ره) تا بازار حسن‌آباد امتداد دارد. در دل این بازار قدیمی، میان مغازه‌های رنگارنگ و پرخاطره، کارگاه کوچکی قرار دارد که هر گوشه‌اش بوی تاریخ، هنر و مهارت می‌دهد.

تاریخ انتشار: ۱۵:۲۶ - سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
مشبک‌بری فلز در حال خاموشی است

به گزارش اصفهان زیبا؛ بازار مقصودبیک یا چهارسوق مقصود اصفهان از جنوب‌شرقی میدان امام(ره) تا بازار حسن‌آباد امتداد دارد. در دل این بازار قدیمی، میان مغازه‌های رنگارنگ و پرخاطره، کارگاه کوچکی قرار دارد که هر گوشه‌اش بوی تاریخ، هنر و مهارت می‌دهد.

استاد مجید بهمنیان با موهای سپید و دستان پینه‌بسته، ۴۱ سال است هنر مشبک‌کاری روی فلز را ادامه داده است. او نقش‌های اصیل هنر ایرانی را بر صفحه‌های برنجی و فلزی زنده می‌کند؛ هنری که از زمان شاه‌عباس اول در اصفهان رواج داشته و در دوران صفویه به اوج خود رسیده است و هنوز نفس می‌کشد؛ هنری که امروز بیش از هر زمان دیگری در محاصره گرانی، بی‌مشتری‌بودن و بی‌توجهی و کمبود گردشگر گرفتارو بازار آن کساد شده است.

طاقچه‌های کارگاهش پر است از آثار دست‌ساز هنری؛ هرکدام نه فقط یک شیء هنری که قطعه‌ای زنده از حافظه فرهنگی و تاریخی کهن این سرزمین‌اند.

تندیس‌های طاووس و کبوتر، تزیینات فلزی علم‌های عزاداری مانند لوح‌های مشبک، لاله و گنبد، کوبه‌های درهای قدیمی، منقل‌هایی مشبک که رویشان اشعار برش خورده، چراغ‌نفتی که با فتیله روشن می‌شد و روزگار قدیم را گرم می‌کرد، همه جلوه‌ای از تاریخ زنده‌اند. همه این آثار دست‌ساز هستند و هفته‌ها زمان و دقت برای آن‌ها صرف شده است تا کنار هم بنشینند و چشم را نوازش دهند و حس غرور و افتخار را به ما منتقل کنند.

هریک از آن‌ها نه‌فقط یک اثر هنری که بخشی از حافظه فرهنگی این سرزمین‌اند. وقتی او با افتخار از چراغ‌نفتی قدیمی که قوری چینی کوچکی روی آن نشسته است، کلاه‌خودهای جنگی و لوح‌های فلزی مغازه‌اش سخن می‌گوید، گویی تاریخ هنرپرور و کهن ایران را ورق می‌زند.

اما درست همان‌جا که چشم‌هایش از شور گذشته می‌درخشند، آهی عمیق بر لبانش می‌نشیند و می‌گوید: «بازار دیگر مثل قبل رونق ندارد… مردم این هنرها را دوست دارند و عاشق آن‌ها هستند؛ اما توان خریدشان را ندارند.»

بهمنیان این حرفه را از برادرش آموخته است و خانواده‌اش آن را حفظ کرده‌اند. او می‌گوید: «این هنر مخصوص اصفهان است. کم‌کم در تهران هم انجام‌شده، اما اصالتش همیشه در اصفهان مانده است.»

مواداولیه هنر مشبک روی فلز شامل برنج، آهن و فولاد است. آلیاژ برنج از ترکیب روی و مس ساخته‌شده که چکش‌خواری و ظرافت کار را ممکن می‌کند. ابزار او شامل چکش، قلم‌های قلم‌زنی، دریل و وسایل مختلف است که بسته به نوع کار انتخاب می‌شوند.

هر اثر هنری از ابتدا با دقتی مثال‌زدنی خلق می‌شود: طرح روی کاغذ کشیده شده، سپس روی فلز منتقل می‌شود و با اره مویی فلزبر برش می‌خورد؛ بعد قسمت‌هایی از آن سیاه‌قلم می‌شود تا نمای هنری شکل بگیرد.

در سکوت مغازه‌اش، هر برش اره مویی، هر ضربه چکش و هر نقش روی فلز، حکایتی از گذشته، امیدی برای آینده و عشقی بی‌پایان به هنر اصیل ایرانی است.

سایه سنگین گرانی بر صنایع‌دستی

حالا قیمت سرسام‌آور مواداولیه و تأثیر آن بر محصول نهایی، بازار این هنر زیبا را از رونق انداخته است. استاد بهمنیان یادش می‌آید: «دهه 60 یک تُن فلز برنج ۱۶هزار تومان بود؛ حالا کیلویی بیش از یک‌میلیون تومان است.

همین گرانی باعث شده است محصولات هنری زیبایش که حاصل صبر و مهارت‌اند، قیمتی فراتر از توان خرید مردم داشته باشند.» این استاد هنرمند می‌گوید: «وقتی مواداولیه این‌قدر گران باشد، اثر هنری خلق‌شده هم خواه‌ناخواه گران تمام می‌شود. مشتری با شوق برای خرید می‌آید؛ اما وقتی قیمت را می‌شنود، فقط نگاه می‌کند و آرام خود را عقب می‌کشد.»

گردشگر؛ امیدی که دیگر نیست

به باور او، راه نجات این هنر گران‌سنگ حضور گردشگران و حمایت نهادهای مربوط است: «وقتی توریستی وارد شهر شود، فقط کار ما رونق نمی‌گیرد؛ خیلی از مشاغل دیگر هم زنده می‌شوند. اینجا خیلی از مغازه‌های صنایع‌دستی همین وضعیت ناراحت‌کننده را دارند؛ چون حالا توریستی وجود ندارد. نبود گردشگران خارجی، یعنی نبود خریدار واقعی برای این آثار هنری اصیل و چشم‌نواز.»

بااین‌حال، استاد بهمنیان هنوز دست از کار نکشیده است. این روزها مشغول ساخت یک جعبه بزرگ است که نمای بیرونی آن سراسر با شبکه‌های برنجی فلزی زیبایی که خودش با اره مویی آن‌ها را برش‌داده تزیین می‌شود و درنهایت یک جعبه فاخر زیبا و گران‌بها خواهد شد.

او با نگاهی پر از تلخی و امید می‌گوید: «این جعبه را فقط برای دل خودم می‌سازم. اگر بازار رونق داشت، سفارش می‌گرفتم و کار می‌کردم؛ ولی حالا که مشتری نیست، برای دل خودم کار می‌کنم.»

صدای اذان مغرب به گوش می‌رسد و استاد بهمنیان با موهای سپید و چشمانی خسته، هنوز پشت میز کوچک کارگاهش نشسته است. دستانش که سال‌ها هنر و تاریخ را شکل داده‌اند، هنوز نقش می‌زنند؛ حتی اگر مشتری نباشد؛ حتی اگر سودی نصیبش نشود. او باور دارد این هنر نه‌فقط یک شغل، بلکه میراثی است برای اصفهان و ایران، میراثی که اگر بی‌توجهی ادامه پیدا کند، در سکوت و محجوریت، خاموش خواهد شد.