از اوایل دهه هفتاد شمسی با فزونیگرفتن سرعت توسعه در کشور، فعالیت شهرداریها در ایران در حوزههای گوناگون گسترش یافت. در این میان، شهرداری تهران جلودار مسیر توسعهای شد که بهسرعت در سایر شهرها تکثیر میشد. / شهر
در آن سالها دو قشر با دو رویکرد نسبتاً مجزا به توسعه شتابان پایتخت اعتراض داشتند: دسته اول، کسانی که به بروندادهای فرهنگی شهرداری اعتراض میکردند و آنها را در تضاد با مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران میدانستند و دسته دوم، آنان که آینده چنین توسعهای را بیش از ظرفیت زیستی این شهر میدانستند و به عواقب اجتماعیِ تغییرات و دگرگونیهای سریع شهر، معترض بودند.
از همان سالها، شهرداری تهران با تأسیس روزنامه همشهری با شعار پل ارتباطی مردم و مدیران، حمایتهای نخبگان و روشنفکران را از مسیر توسعه شهرداری با خود همراه کرد. دسته اول منتقدان شهرداری پایتخت نیز با رسانههای سنتی خود، صدای اعتراضشان را به مردم و نهادهای حاکمیت میرساندند.
در این میان، صدایی که شنیده نشد، صدای دسته دوم بود؛ کسانی که نه به تبعات کوتاهمدت، بلکه به تبعات درازمدت توسعه شتابان شهر تهران فکر میکردند و به آن معترض بودند.
در میانه دهه هفتاد همزمانیِ چند اتفاق با یکدیگر، مسیر فعالیت شهرداریها در سراسر کشور را متأثر کرد. غلامحسین کرباسچی بهعنوان پیشقراول مسیر جدید توسعه تهران با اتهامهای مالی روبهرو و دستگیر شد، سید محمد خاتمی و جناح موسوم به چپ با شعار توسعه سیاسی و افزایش آزادیهای اجتماعی، دولت و مجلس را در دست گرفتند و سر انجام با اجرای قانون شوراها و تشکیل شوراهای اسلامی شهر و روستا، عنان توسعه شهرها در سراسر کشور به دست شوراها افتاد.
به این ترتیب، شهرداری دیگر تنها متولی سامان شهرها نبود؛ بلکه میشد به آن بهعنوان یکی از پایگاههای قدرت سیاسی نگاه کرد؛ پس شوراهای شهر موردتوجه جناحهای سیاسی قرار گرفتند و رقابت برای تصاحب آنها شروع شد. بعضی اوقات شورای شهر با امواج کلان سیاسی کشور تغییر میکرد و گاهی اوقات نیز عملکرد شهرداری در هر دوره مبنای ارزیابی عملکرد شورای شهر آن دوره قرار میگرفت.

پرواضح است که در چنین شرایطی رسانههای وابسته به شهرداری که در میانه دهه هشتاد دیگر به روزنامه همشهری محدود نمیشد و الگوی آن در کلانشهرها تکرار شده بود، در بهترین حالت تنها نقش موتور محرک توسعه را در شهرها ایفا میکردند.
شهرداریها به توسعه شهر با الگوی دهه هفتاد ادامه میدادند، شهرها را همچون کاغذی سفید میدیدند و سوداهای خود را روی آن پیاده میکردند، بافتهای مسکونی را سامان میدادند، خیابان و بزرگراه میساختند و بعضاً آرزوهای خود را در قالب برجها، ساختمانها، بزرگراهها و پروژههای عظیم به شهر غالب میکردند و همزمان رسانههایشان با استفاده از شبکه ارتباطی خود با نخبگان، موانع را از جلوی پای آنها برمیداشتند.
انتظار زیادی بود اگر رسانههای شهرداری میخواستند به نقد عملکرد دستگاه متبوعشان بپردازند؛ چرا که در این صورت موجودیتشان با خطر مواجه میشد؛ بهخصوص آنکه اقتصاد رسانه از اواسط دهه هشتاد بهطورکلی دگرگون شد و این رسانهها برای حفظ موجودیت خود باید وابستگی تام و تمامشان به شهرداری را حفظ میکردند.
هماکنون با نگاهی به رسانههای وابسته به شهرداریها در سراسر کشور میتوان ادامه این روند را مشاهده کرد؛ با این تفاوت که کاهش سرمایههای زیستی، اقتصادی و اجتماعی، شهرداریها را برای ادامه پرشتاب مسیر توسعه دهه هفتاد با مشکل روبهرو کرده و با مشخصشدن نتایج و تبعات بلندمدت توسعه شتابان شهرها، اکنون در ادامه آن مسیر چونوچرا میشود.
خلاصه کلام آنکه، رسانههای وابسته به شهرداریها در این سالها درباره عملکرد شهرداری با احتیاط بیشتری رفتار کردند؛ با این همه، وجود این رسانهها نهتنها برای انعکاس فعالیتهای شهرداریها و ثبت آنها در تاریخ، مفید و ضروری بوده و هست، بلکه امید به اصلاح روندهای نامطلوب از دل همین رسانهها زاییده میشود و به نظر میرسد دیگر وقت آن رسیده است که «شهر» بیشازپیش اولویت اصلی آنها شود.
فصلنامه «روایت اصفهان» تلاشی برای تحقق این امر است: گفتوگو پیرامون گذشته، حال و آینده شهرمان اصفهان و مسیر پیشرفت و مسائل آن. این تلاش باید با لوازمی همراه باشد که مهمترین آنها، سعهصدر و رعایت جانب انصاف در برخورد با مسائل گوناگون است؛ به همین دلیل در تهیه این فصلنامه تلاش کردیم فارغ از تقسیمبندیهای رایج سیاسی با رعایت انسجام نسبی در محتوا، به مسائل اصفهان بپردازیم. ارزیابی این ادعا به عهده خوانندگان محترم و انعکاس آن به ما، باعث افزایش کیفیت شمارههای بعد خواهد بود.















