به گزارش اصفهان زیبا؛ هر مجموعهای از ارتباط اجزا با یکدیگر تشکیل شده و شکل و نوع این ارتباطات، نمایانگر کلیت خاص یک مجموعه است.
اگر شهر را یک مجموعه حاصل از روابط شهرنشینان در نظر بگیریم، برای فهمیدن چیستی آن، باید ماهیت روابط موجود در شهر را کشف کنیم؛ البته باید بدانیم که همه روابطی هم که در شهر وجود دارد الزاما «رابطه شهری» نیست و هرکدام از آنها درابتدا ذیل مجموعه خودشان قابل بررسی است.
مثل روابط خویشاوندی که ذیل خانواده و روابط کاری که ذیل کارگاه قرار میگیرند؛ اما از آنجا که شهر واحدی کلیتر نسبت به این قبیل واحدهاست، همه دیگر مجموعههای قبل از خودش و روابط ذیلشان را نیز تحت سیطره قرار داده و دگرگون میسازد. همین بالادستیِ شهر نسبت به بسیاری از دیگر مجموعهها، اهمیتِ کشفِ کلیتِ مخصوصش را دوچندان میکند؛ ولی چگونه میتوان چنین روابطی را کشف کرد؟
رابطهای که بشود به آن، عنوان «شهری» را اضافه کرد تا ازآن رابطه، فهم کلیت مجموعه شهر حاصل شود.چیزی که شهرنشینان را فارغ از اصل و نسب و دین و مذهب و نژاد و زبان به یکدیگر مربوط ساخته خود «شهر» است.
شهر هم در ظاهر یک مکان مشخص و محدود روی مساحتی از زمین است؛ اما اگر شهر فقط همین جغرافیای ساده است، پس چطور این سنگ و چوبهای بناشده روی مساحتی اشغال شده از زمین، توانسته این همه انسان بی ربط به هم را باهم مربوط کند؟
حالا که میدانیم شهر فارغ از چه چیزهایی تشکیل شده وقت آن است که بفهمیم بر سر چه چیزی به وجود آمده است. اگر شهرنشینان پیوندهای ماقبل شهریشان در تأسیس شهر مرکزیت نداشته، پس محوریت دیگری در ایجاد آن دخیل شده و تا امروز نیز عامل دوامش باقی مانده است.
«آنچه شیران را کند روبهمزاج» همان چیزی است که اسباب پیوستگی مردمان شهر را فراهم ساخته. «احتیاج است» که در عمیقترین لایه شهر، سنگ بنای موجودیت آن را بنیاد نهاده و نظمی تازه برای زندگی بشر بنا گذاشته است.
در یک نتیجهگیری سریع، قوه تحلیل «نیاز» را ملازم همیشگی نوع انسان در تمامی اعصار و دوران حضورآدمیان بر زمین شناسایی کرده و همزمان کمسابقهبودن موجودیت شهر را تصدیق میکند. پس اگر نیاز، همواره همراه بشر بوده، چگونه ممکن است موجب پیدایش شهرهایی شده باشد که قبلتر وجود نداشتهاند؟
نیازهای بشری چون واجد خصلتی انسانی هستند، لاجرم همچون صاحبانشان متحول و متکاملاند. پس میتوان مرحله شهرنشینی را به یک تحول ایجادشده در نیاز انسانی اعم از مادی و معنوی مربوط کرد. احتیاجهایی که پیشتر در نظامهای ماقبل نظم شهری پاسخ مییافتند، حالا در لحظه تأسیس شهر بیپاسخ رها شدهاند.
روابط شهری بر مبنای انجام فعالیت معطوف به رفع نیازهای دیگران، به هدف برآوردهساختن نیازهای خود پایه گذاری شده است. این نوعِ تحول یافته از نیاز که رفع نیاز هرکس را در گروی رفع نیاز دیگران قرار میداد و حاجتمندی مشترکی برای ارواح و اجسام قائل بود، پیچیدهترین شکل همزیستی در تاریخ بشریت را رقم زد.
وقتی «نیازمندی» بهعنوان عمومیترین وجه اشتراک همنوعان، مرکز قرارداد جمعی وضع میشود؛ تنوعهای قومی، نژادی و دینی را با شاخص میزان فایدهمندی برای این نیازمندی ارزیابی میکند. برای شهر مقدسترین چیزها سودمندترینِ آنهاست و هرچیزی که بتواند نیازهای بیشتری را به شکل بهتری برآورده کند، فرمانروای واقعی شهر است.