به گزارش اصفهان زیبا؛ تاریخ برنامهریزی شهری از طرحهای شبکهای شهرهای یونان باستان تا طراحی شهری ایدئال دوران رنسانس، همواره بازتابی از ساختارهای قدرت و اولویتهای اجتماعی بوده است.
توسعه شهری با دوگانگی و تضاد بین استراتژیهای برنامهریزی بالا به پایین که توسط نهادهای بانفوذ و نهادهای حاکمیتی به پیش برده میشود و ابتکارات پایین به بالا که توسط جوامع محلی و مردم هدایت میشود، همراه است.
این تأثیر متقابل شهرها را شکل میدهد و بر جنبههایی از زیرساختها و فضاهای عمومی گرفته تا مدلهای مسکن و هویت شهری تأثیر میگذارد. عناصر محوری شهرسازی در سراسر جهان را مسکن، زیرساختها، امکانات مراقبتهای بهداشتی و آموزشی و فضای اوقات فراغت تشکیل میدهند.
در این ارتباط، زمانی یک رویکرد بالا به پایین بر حوزه طراحی و برنامهریزی شهری تسلط داشت. هرچند امروزه واضح است که یک الگوی هژمونیک را نمیتوان بهسادگی در زمینههای گوناگون تکرار کرد.
در قلمرو شهری جهانی شده، تأثیربخش خصوصی در شکلدهی شهرها در کنار ارگانهای دولتی محسوس است. برنامهریزی شهری بالا به پایین اغلب با شخصیتهای با نفوذ و نهادهای حاکم مرتبط است که اختیار شکلدهی مسیر یک شهر را دارند.
در طول تاریخ، نمونههایی از چشماندازهای بزرگ شهری توسط افراد قدرتمند زنده شد که بازسازی پاریس توسط هاوسمن نمونهای از روش شهرسازی رهبری شده توسط یک مسئول حکومتی است.
این رویکرد میتواند کارایی، نوسازی و انسجام را در فضاهای شهری به ارمغان بیاورد. با این حال، آنها نمیتوانند جوهر محلهها و نیازهای ظریف آنها را درک کنند.
رویکرد پایین به بالا
در مقابل، رویکردهای پایین به بالا تاز طریق توانمندسازی جامعه و ابتکارات مردمی هدایت میشوند. جوامع با توجه به پویایی منحصربهفرد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود، در قلب این روش قرار میگیرند.
طرفداری جین جاکوبز از شهرهای «ارگانیک، خودانگیخته و نامرتب» جوهر فلسفه پایین به بالا را در بر میگیرد. رویکرد پایین به بالا به شهروندان اجازه میدهد تا مسئولیت شرایط محیطی خود را بر عهده بگیرند و حس مالکیت و هویت قوی در محلهها را تقویت کنند.
علیرغم تاکتیکهای شهروند محور، این رویکرد اغلب میتواند منجر به توسعه پراکنده، زیرساختهای ناکافی و چالشهایی در هنگام تسهیل پروژههای بزرگ شود.
یک رویکرد همافزایانه
همکاری بین برنامهریزی بالا به پایین و طرحهای پایین به بالا میتواند نتایج امیدوارکنندهای بهویژه در زمینه ایجاد فضای عمومی و نوسازی شهری به همراه داشته باشد.
برای مثال، برنامه پلازای شهر نیویورک، نشان میدهد که چگونه نهادهای دولتی میتوانند با گروههای اجتماعی برای بازپسگیری خیابانها برای استفاده عمومی همکاری کنند.
به طور مشابه، مسابقه ساخت مکانهای لندن نشان میدهد که چگونه مشارکت مردمی میتواند فضاهای عمومی موجود را بهبود بخشد و طراحان جوان را در فرآیند برنامهریزی مشارکت دهد.
برنامهریزی توسعه شهری در مکزیک در ابتدا با رویکردهای دولتی، از بالا به پایین با حداقل مشارکت عمومی مشخص میشد. اما در دهههای گذشته، رویکرد برنامهریزی شهری از روشی متمرکز و علمی به رویکرد مشارکتیتر تغییر کرده است.
شیوههای کنونی به یک مدل ارتباطیتر، با تأکید بر دیدگاههای پایین به بالا و مشارکت ذینفعان تبدیل شدهاند.
مشارکت بین ارگانهای دولتی و گروههای اجتماعی فراتر از فضاهای عمومی به مدلهای مسکن جایگزین هم گسترش مییابد. درواقع پشتیبانی از بالا به پایین میتواند گسترش راهحلهای نوآورانه مسکن را امکانپذیر کند.
این مدلها با در دسترس قرار دادن سایتهای کوچک برای توسعهدهندگان کوچک، انجمنهای مسکن و گروههای خودساز، به مسکن مقرونبهصرفه کمک میکنند و درعینحال حس اجتماعی و سفارشیسازی را تقویت میکنند.
چالشهای پیچیده شهری نیازمند راهحلهای چندوجهی است. برنامهریزی از بالا به پایین برای ایجاد چشمانداز بزرگ یک شهر بسیار ضروری است. استراتژیهای پایین به بالا کمک میکند تا تضمین شود که چشمانداز بزرگ با نیازها و خواستههای شهروندان همسو میشود.
ترکیب این رویکردها میتواند به پرورش بافت شهری ظریفتر کمک کند؛ بافتی که به شخصیت محلی احترام میگذارد، برابری را امکانپذیر میکند و با مسائلی مانند تغییرات آب و هوایی و یکپارچگی اجتماعی مبارزه میکند.
بهطورکلی، برنامهریزی بالا به پایین و پایین به بالا در کنار هم امکان ایجاد چارچوبهای شهری انعطافپذیر را فراهم میکند که در زمینههای مختلف قابل تنظیم هستند. ترکیب نقاط قوت هر دو استراتژی در ساخت شهرهای فراگیر و تاب آور بسیار مؤثر خواهد بود./برزننیوز