به گزارش اصفهان زیبا؛ جنگ غزه در ابعاد مختلف، یک رویداد مهم بینالمللی قلمداد میشود که صرف تحلیل آن در سطح منطقهای درست نیست. این بحرانِ بهتماممعنا بینالمللی، طیفهای متنوعی از بازیگران را تحت تأثیر قرار میدهد و البته که حامل پالسها و پیامهای قابلتوجهی برای نظام بینالملل نیز است.
جنبش حماس چه در جریان عملیات«هفتم اکتبر» و چه مقاومت خود در مدت بیش از چهار ماه اخیر در برابر ارتش اسرائیل و البته حامیان غربی آن، بسیاری از معادلات سنتی را جابهجا کرده و تغییر داده است؛ موضوعی که خود زلزلهای بزرگ را چه برای صهیونیستها و چه قدرتهای غربی تداعی میکند. بااینحال، خود اسرائیل در جنگ غزه، به تنها دستاوردی که دستیافته چیزی جز کشتار بیش از 28هزار فلسطینی بیگناه نبوده است.
البته که آمارهای رسمی حاکی از مجروحشدن بیش از 65 هزار نفر و مفقودشدن هزاران تن دیگر، درنتیجه بمبارانها و حملات صهیونیستها به نوار غزه هستند. حال در این وضعیت، اسرائیل برای لاپوشانی تحقیر و تضعیف شدید بنیانهای قدرت خود، دو لاف بزرگ را نیز مطرح کرده است.
اول اینکه این رژیم از ابتدای جنگ غزه مدام سعی داشته تا تصویری متعهد به حقوق بشر را از خود به نمایش بگذارد. در این راستا صهیونیستها کریدورهایی را برای آنچه عبور امن غیرنظامیان غزه و خروج آنها از مناطق درگیری ادعا کردهاند، مشخص کردهاند؛ مسئلهای که مقامهای ارشد سیاسی و نظامی صهیونیست نیز مانور گستردهای را با محوریت آن انجام داده و میدهند. بااینحال، گزارشهای مختلف از غزه، خان یونس و رفح، بهوضوح حاکی از این هستند که ادعاهای اسرائیل در این رابطه، دروغ و لافهایی بیش نیستند؛ زیرا بسیاری از مردم غیرنظامی، در همین کریدورهای عبور امن، هدف حملات تکتیراندازان و یا بمباران جنگندههای صهیونیست و البته حملات توپخانهای ارتش اسرائیل قرار گرفتهاند.
البته که گزارشهای مختلفی نیز با محوریت هدفقرارگرفتن غیرنظامیان در بیمارستانها، پناهگاههای رسمی و اعلامشده مرتبط با غیرنظامیان و حتی اماکن دینی نظیر کلیساها و مساجد هم منتشر شده است؛ گزارشهایی که به تأیید نهادهای بینالمللی نظیر عفو بینالملل و یا آژانس امداد و کاریابی ملل متحد برای آوارگان فلسطینی (آنروا) نیز رسیدهاند؛ معادلهای که در نوع خود حاکی از این واقعیت است که میان سیاستهای اعلامی و رویههای اعمالی رژیم اسرائیل در میدانهای جنگ غزه، از زمین تا آسمان فاصله است.
در این چارچوب، خارجشدن کنترل جریان روایتسازیها در بحبوحه جنگ غزه از چنگ اسرائیل و جریانهای متحد با آن، سبب شده تا دروغهای این رژیم در رابطه با تعهدش به جان غیرنظامیان فلسطینی زیرسؤال برود و بسیاری، کریدورهای عبور امن تعیینشده از سوی اسرائیل را بهمثابه کریدورهای مرگ توصیف میکنند؛ موضوعی که خود میتواند بهمثابه جلوه و نمودی از کنش منفی اسرائیل در جریان پروژه نسلکشی این رژیم در نوار غزه ظاهر شود.
ماجراجویی اسرائیل علیه لبنان
دومین لاف بزرگ صهیونیستها اما حاکی از این است که بهتازگی مقامهای ارشد سیاسی و نظامی اسرائیلی در موضعگیریهایی، از حمله قریبالوقوع اسرائیل به خال لبنان خبر داده و میدهند. در حقیقت، مقامهای ارشد اسرائیلی با طرح این ادعا سعی داشتهاند مانع از تداوم حملات هدفمند حزبالله لبنان به مناطق شمالی فلسطین اشغالی شوند.
مقامهای اسرائیلی در این رابطه سعی داشتهاند تا ژستهای جدی را به خود بگیرند و از موضع قدرت وارد میدان شوند. بااینحال، در این زمینه نیز حداقل به دو دلیل عمده و محوری، ماجراجویی اسرائیل علیه لبنان، تاوان سنگینی را برای آن در پی خواهد داشت.
اول اینکه فرسودگی ارتش اسرائیل در میدانهای جنگ غزه بههیچ عنوان این رژیم را در وضعیتی قرار نمیدهد که بخواهد علیه لبنان دست به ماجراجویی نظامی بزند. نباید فراموش کنیم که ارزیابیهای اسرائیلیها از حزبالله لبنان این است که این جنبش بیش از 150 هزار موشک و راکت در اختیار دارد و البته نیروهای این جنبش درنتیجه سالها درگیری با اسرائیل، زبدهتر و باتجربهتر از هر زمان دیگری شدهاند.
حال در وضعیتی که ارتش اسرائیل هنوز نتوانسته در غزه به دستاوردهای میدانی مؤثری برسد و بیش از چهار ماه است که از پسِ حماس و دیگر گروههای مقامت فلسطینی برنیامده، چگونه میخواهد وارد میدان جنگ جدیدی شود که موانع و چالشهای پیش روی آن بهمراتب بیشتر و گستردهتر هستند؟ جنگی که اگر اتفاق بیفتد آنگونه که دبیر کل حزبالله لبنان بهتازگی گفته، میتواند بیش از دو میلیون آواره صهیونیست را روی دستِ رژیم اسرائیل بگذارد.
توجه داشته باشیم که صِرف حملات هدفمند و محدود حزبالله به شمال اراضی اشغالی سبب شده تا بیش از 200 هزار شهرکنشین اسرائیلی آواره شوند حال اگر دامنه جنگ، گسترده و همهجانبه شود، اسرائیلیها باید انتظار وقوع سناریوهای بهمراتب وحشتناکتری را داشته باشند. حداقل در وضعیت کنونی اسرائیل، این رژیم توانایی تحمل تبعات و پیامدهای حمله به لبنان را ندارد و دستزدن به این گزینه میتواند قماری بزرگ را برای آن تداعی کند که شانس پیروزی صهیونیستها در قاب آن بسیار کم است. دوم اینکه اساسا رژیم اسرائیل در وضعیت کنونی با محیط مساعد منطقهای و بینالمللی نیز جهت پیشبرد دستورکارهای خود در مواردی نظیر حمله به لبنان مواجه نیست.
این رژیم اکنون حتی با انتقادات جدی از سوی متحدان غربی خود در رابطه با جنایاتش در نوار غزه روبهرو است. بگذریم که افکار عمومی در جهان و منطقه نیز قویا خواهان پایانیافتن نسلکشی فلسطینیها توسط رژیم اسرائیل در نوار غزه هستند. حال در این وضعیت، اینکه اسرائیل بخواهد یک ماجراجویی تازه را این مرتبه علیه لبنان و مردم این کشور کلید بزند، مسئلهای است که میتواند دامنه بحرانها علیه اسرائیل را بهویژه در عرصه بینالمللی به نحو قابلملاحظهای افزایش دهد و اسرائیل را در عرصه بینالمللی منزویتر از هر زمان دیگری کند.
مسائلی از ایندست همهوهمه نشان میدهند که تحرکات رژیم اسرائیل در وضعیت کنونی چه در رابطه با جنگ غزه و چه طرح ادعاهای مختلف در موردحمله قریبالوقوع به لبنان، بیش از آنکه از موضع قدرت این رژیم باشند، تا حد زیادی ناشی از آشفتگی و هراس صهیونیستها از تضعیف معادله بازدارندگی مدنظر و مطلوب آنها هستند که در عرصههای داخلی، منطقهای و بینالمللی، صورتحسابهای سنگینی را روی دست رژیم اسرائیل قرار دادهاند و این رژیم را با واقعیتهای جدیدی مواجه ساختهاند؛ واقعیتهایی که گزینهای جز لافزنی را برای رژیم اسرائیل باقی نگذاشتهاند.