به گزارش اصفهان زیبا؛ چهلستونِ قصههای اصفهان از پس هزاران سال هنوز پابرجاست؛ آنقدر که پدران و مادرانمان حواسشان جمع بوده و یادشان مانده که برای فرزندانشان از شاهعباس و شیخبهایی و شمع و عمارت عالی و هزارویک داستان ناگفته و ناشنیده نصفجهانشان تعریفها کنند.
آئینهخانه و هفتدست و نمکدان و آبپاشان و خاچشویان امروز دیگر نیستند؛ اما ردپایشان در قصههای پدربزرگها و مادربزرگها هنوز هست؛ شیرین مثل گز اصفهان. نبض کهنشهر ما با همین قصههاست که هنوز میزند؛ یکدرمیان حتی.
حالِ چهارباغ و زایندهرود خوب میشود وقتی پای داستانهایی به قدمت چند قرن بهمیان میآید و این اصفهان است: شهر هزار داستان، هزار افسانه. در شماره پیشین گردشگر مثبت، 100 مقصد گردشگری درون شهر اصفهان را انتخاب کرده بودیم و بهتفصیل و با تصاویر بسیار درباره زندگی و نحوه بازدید از هر کدام توضیح داده بودیم. آنقدر که دستینهای 470 صفحهای شد برای آنان که قصد دارند اصفهان را سر صبر، باحوصله و آرام ببینند. این بار، اما به سراغ قصههای اصفهان رفتهایم؛ قصههایی که برخیهایشان به تعداد پدربزرگ و مادربزرگهای این شهر، متفاوت روایت شدهاند.
آیا واقعا حمام شیخبهایی با یک شمع روشن میشد؟ ماجرای باغ نقشجهان صحت دارد؟ برج و باروهای شهر را در ماه آذر پای نهادهاند و قوس آذر از آن روز به نماد اصفهان تبدیل شده است؟ شاهعباس واقعا رنگرز را دیده و با ملاعبدالله قدم زده؟ چطور میشود چهارباغ یکدست صورتی غرق در بوی گلمحمدی را تصور کرد؟
تونی هوانسیان، آرتور پوپ، لطفالله هنرفر، عباس بهشتیان، یرواند نهاپتیان، سمبات درکیورغیان، عطاءالملک دهش، حاج محمدحسین کازرونی، ظلالسلطان، علامه همایی، استاد علیاکبر معمارباشی، علیرضا عباسی، عبدالباقی تبریزی و هزاران نام دیگر را که در این مجله نیستند؛ ولی جایگاهشان در تاریخ اصفهان مشخص است، چطور باید به نسل تلگرام، اینستاگرام، توئیتر و فستفود معرفی کرد؟! گوشِتان را بیاورید؛ میخواهیم برایتان قصههایی کوتاه، اما کهنسال از اصفهان بگوییم و البته که حواسمان بوده افزونهها و اسانسهای گردشگرانه هم به هر کدام اضافه کنیم تا این بار اگر خواستید اصفهان را نه در 100 روز که در یک روز ببینید و شمهای از تاریخ کهن این شهر را درک کنید، یک راهنمای گردشگری موجز، جذاب و رازآمیز به همراه داشته باشید.