روایت‌هایی ناب از مدرسه چهارباغ

امروز اگر از خیابان چهارباغ به داخل خیابان آمادگاه بپیچید، همان اوایل خیابان، سمت چپ بر روی دیوار مدرسه چهارباغ، یک قاب کاشی توجه شما را به خود جلب می‌کند؛ تابلویی که با خط ثلث روی آن نوشته شده است: «دبیرستان علوم معقول و منقول». از خود می‌پرسید این تابلو اینجا چه می‌گوید. این مطلب پاسخ به این پرسش است؛ درضمن از یک مرکز مهم فرهنگی اصفهان پرده‌برداری می‌کند که چند دهه در خیابان چهارباغ محفل عاشقان کتاب و ادب و شعر بوده است؛ یعنی کتابخانه فرهنگ که امروز به جای آن کتابخانه مدرسه علمیه امام صادق(ع) قرار گرفته است.

تاریخ انتشار: 08:49 - پنجشنبه 1399/08/29
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه

تابلوی دبیرستان معقول و منقول و نیز تابلوی کتابخانه فرهنگ، که به جای آن امروز کتابخانه مدرسه عــلــمیــه امــام‌صــادق(ع) خودنمایی می‌کند، سابقه‌ای در حدود یک قرن دارند، سابقه‌ای که به ساخت و کاربری عمارتی جدید، چسبیده به مدرسه چهارباغ و درواقع در داخل فضای خالی آن، بازمی‌گردد. این عمارت به گونه‌ای ماهرانه ساخته شد که بسیار به‌سختی می‌توان فهمید آنجا جزئی از مدرسه چهارباغ نبوده و در حدود نود سال پیش به مدرسه الحاق شده است.درباره خود مدرسه چهارباغ نیز بخش‌های فراموش‌شده تاریخ کاربری این بنا هم زیاد است. مدرسه اکنون در دسترس و دیدرس هیچ کس نیست. اداره اوقاف و متولیان مدرسه به شکلی بر این امر مصر هستند که بعضی وقت‌ها که درب آن باز است و کسی برای پاسخ‌گویی به مسائل شرعی در دالان مدرسه، پشت میز نشسته، پشت سر او را کاملا مسدود کرده‌اند تا چشم کسی به داخل دالان زیبای مدرسه و حیاط آن نیفتد! اما خوب است بدانیم بعد از شهریور 20 مدرسه چهارباغ یا سلطانی محل تجمع مردم و محل برگزاری مراسم و حتی مجالس عزاداری شخصی بود. گاهی از حیاط مدرسه و بسیاری مواقع از شبستان آن برای برگزاری عزاداری استفاده می‌شد. البته این کاربری مخالفینی هم داشت. ما در این نوشتار به این موضوع می‌پردازیم.

 دبیرستان معقول و منقول

یکی از سیاست‌های رضاشاهی آن بود که تدریس و تبلیغ علوم دینی را نیز دولتی کند. بدین خاطر دو موسسه در کشور راه‌اندازی شد: یکی، موسسه وعظ و خطابه و دیگری، دبیرستان‌های معقول و منقول در سراسر کشور. وزیر فرهنگ در نوروز 1314 برای مکان‌یابی این دبیرستان به اصفهان آمد و مکانی در کنار مدرسه چهارباغ را در نظر گرفت. گویا در ضلع جنوبی مدرسه چهارباغ محلی دالان‌مانند و خالی وجود داشت که تصمیم گرفتند دبیرستان را آنجا بنا کنند. چنین هم شد و سه سال بعد در 1317 این عمارت افتتاح شد. تابلویی که در خیابان آمادگاه باقی مانده، بازمانده آن دبیرستان است. اما بررسی نامه‌ها و اسناد به ما مــی‌گویــد که دبــیــرســتــان مــعــقــول و منقول از همان سال 1314 در خود عمارت مدرسه چهارباغ شروع به کار کرده است. مطابق نامه رئیس اداره معارف اصفهان به وزیر معارف، مقرر شد طلاب خود مدرسه چهارباغ برای «دانشکده معقول و منقول» اولویت داشته باشند؛ بر این اساس 19 نفر آنان به موسسه جدید منتقل شدند. درباره بودجه‌بندی و مدرسین این موسسه نیز اطلاعات این سند جالب توجه است. در بهمن 1313 رئیس اداره معارف اصفهان به وزیر معارف و اوقاف نوشت: «برای تهیه مقدمات تشکیل دانشکده معقول و منقول جلسه‌ای مرکب از آقایان آقامصطفی مدرس، متصدی مدرسه، میرزا سیدمحمد نجف‌آبادی، سید عبدالعلی عقدایی، شیخ‌محمود مفید، مدرسین مدرسه مزبوره در اداره معارف منعقد و بدوا بودجه دانشکده به ماهیانه 3570 ریال به شرح ذیل… با موافقت آقایان فوق‌الذکر تدوین نمود. به این طور که فعلا کلاس‌های اول و دوم دانشکده مزبور به‌صورت فوق دایر شود و در 25 فروردین 1314 کلاس سوم آن نیز تأسیس شود و نیز در نظر گرفته شد محصلین فعلی مدرسه چهارباغ هر کدام داوطلب ورود به کلاس‌های این دانشکده باشند، در صورت حائز بودن شرایط بر سایر داوطلبین حق تقدم داشته باشند و در جلسات اول و چهارم بهمن ماه جاری، اسامی 19 نفر آن‌ها مطابق قوه و سابقه تحصیلی برای کلاس اول و دوم دانشکده مزبور تعیین و در صورت‌مجلس مربوطه قید شد.» (سازمان اسناد، 16560/ 297) عمر این دبیرستان زیاد نبود و احتمالا با وقایع شهریور 20 و بازشدن مجدد درب مدرسه چهارباغ به روی طلاب، وجود آن بلااستفاده و تعطیل شده است. بدین ترتیب موسسه‌ای به نام دبیرستان معقول و منقول برای همیشه محو شد؛ اما تابلوی کاشی‌کاری آن برجا ماند.

 از سپهسالار تهران تا چهارباغ اصفهان

با رفتن رضاخان صحبت بر سر این شد که با خود مدرسه چهارباغ، که اکنون طلبه چندانی نداشت، چه باید کرد و چه کاربری برای آن در نظر گرفت. در آذر 1320 روزنامه باختر پیشنهاد داد که طلاب به مدرسه برگردند: «این مدرسه باید، همان‌طور که نسبت به مدرسه سپهسالار تهران عمل شده، برای سکونت عده‌ای از طلاب علوم دینی و محصلین علوم جدیده، که هر یک از این دو طبقه تحت‌نظر و تعلیمات مدرسین عالی‌مقام از علوم قدیم و جدید بهره‌مند شوند، انتخاب شود» (باختر، ش 587، 2 آذر 1320). در ادامه مطلب روزنامه باختر کاربری دیگری برای مدرسه در نظر گرفت که به‌دلیل موقعیت مکانی مدرسه و وزن تاریخی آن، این کاربری تا چند دهه برای مدرسه چهارباغ باقی ماند. روزنامه باختر افزود: «از طرفی دیگر روزهای پنجشنبه و جمعه و همین طور در اعیاد و جشن‌ها و کلیه روزهای تعطیل برای ایراد نطق‌ها و خطابه‌ها و سخنرانی‌های سودمند… تخصیص داده شود.» (باختر، ش 587، 2 آذر 1320)
 البته رئیس اداره معارف اصفهان پیشنهاد دیگری داشت. او در نامه‌ای به وزارت فرهنگ پیشنهاد داد عمارت دبیرستان معقول و منقول به دانش‌سرای پسران داده شود و حجره‌های مدرسه چهارباغ نیز به‌صورت خوابگاه آنان در آید. او در این نامه درخصوص سکونت طلاب در مدرسه به وزیر می‌گوید: «در این خصوص بنده کرارا به آقای گدار و دیگران عرض کرده‌ام که اصولا در انظار خودی و بیگانه، بایرافتادن بنایی به این عظمت صورت خوشی ندارد و باید از آن استفاده کرد؛ منتهی نحوه این استفاده را پیش از هر چیز باید مورد دقت و امعانِ نظر قرار داد. چه، هرگاه بنا باشد باز مردمی که در میان ایشان عده بسیار کمی طلبه حقیقی وجود داشته باشد در حجرات این بنا سکونت گرفته و با تکیه به افکار و اوضاع سابق بخواهند مجددا در اینجا قهوه‌خانه و دکان بقالی و غیره دایر کنند، نه‌تنها شایسته بنایی به این عظمت و زیبایی نیست، بلکه اداره امور آن نیز دیگر به دست مأمورین فرهنگ و باستان‌شناسی عملا امکان نخواهد داشت؛ بنابراین با عطف توجه به ساختمان جدید و آبرومند دبیرستان چهارباغ در اراضی مجاور مدرسه و بلااستفاده ماندن این بنا از مدتی پیش تا کنون، تصور می‌کنم بهتر آن باشد که از طرف وزارت فرهنگ یکی از این دو تصمیم اتخاذ و اجرا شود: نخست آنکه، ساختمان دبیرستان را به کلاس‌های درس اختصاص داده و حجرات مدرسه را برای سکونت دانش‌آموزان دانش‌سرای پسران، که به‌ علت نداشتن محل تاکنون شبانه‌روزی نشده است، تخصیص دهند.» این نامه در تاریخ 21 دی 1320 به وزارت فرهنگ نوشته شده است. (سازمان اسناد، 0404/ 291)

وقتی در مدرسه چهارباغ قهوه‌خانه برپا بود

در نامه رئیس فرهنگ صحبت از قهوه‌خانه و دکان بقالی شد. این نکته جالب در تاریخ مدرسه چهارباغ دیده می‌شود که داخل راهروی ورودی و حتی جلوتر، داخل بنا به‌صورت یک بازارچه بوده است. مادام دیولافوا، در عصر ظل‌السلطان، در توصیفی که از مدرسه می‌کند، می‌گوید: «از در بزرگ داخل هشتی وسیعی شدیم که به شکل هشت‌ضلعی منظم و دارای گنبدی بود. در طرف راست و چپ کسبه تخت‌های چوبی گذارده و در روی آن‌ها هلوهای درشت و انگورهای بسیار عالی و قدح‌های دوغ ترش و خیار و گوشت به سیخ کشیده برای کباب و سایر خوردنی‌ها حاضر کرده بودند. در واقع اینجا رستورانی است که مشتریان را به‌خوبی جلب می‌کند.» (دیولافوا، 1371، ص273) روزنامه اخگر هم به‌شدت مخالف آن بود که شرایط مدرسه، با آن همه هزینه و مرمتی که شده بود، دوباره به حالت اول بازگردد: «همه‌کس وضع رقت‌بار گذشته این بنای تاریخی و باعظمت و شکوه را، که آثار خرابی از در و دیوار آن می‌بارید، و گذشته از این، قهوه‌خانه جمعی بیکاره و ولگرد شده و حتی مدخل آن به دکان بقالی تبدیل یافته بود، فراموش نکرده، و صورت امروز آن را که گویی تازه از زیر دست بناها و معماران عصر شاه سلطان‌حسین صفوی درآمده است، در نظر دارد و انصاف می‌دهد که اگر وزارت فرهنگ، موقوفات این بنای مجلل را که عالی‌ترین نمونه‌ای از نوع تمدن و میزان فرهنگ باستانی ایران است، تصرف نکرده و به آن شدت و علاقه‌ای که رؤسای فرهنگ وقت و مخصوصا اداره باستان‌شناسی به کار تعمیر و مرمت آن برده‌اند، در تجدید رونق و شکوه آن نمی‌کوشیدند، امروز این اثر بزرگ چنین جلوه و جمالی را نمی‌داشت و این‌گونه جالب انظار سیاحان خارجی واقع نمی‌شد.»(اخگر، ش 1763، 4 تیر 1321)

 مراسم ختم در مدرسه چهارباغ؛ 250 تومان!

با این همه آرای مختلف یک چیز برای مدرسه چهارباغ غیر قابل انکار بود و آن هم محل بسیار مناسبی بود که این مدرسه در مرکز شهر و بر خیابان چهارباغ داشت. به همین خاطر این کاربری، یعنی محلی برای تجمع مردم اصفهان، تا چند دهه برای مدرسه چهارباغ اجرایی شد. بنابر عکس‌های باقی‌مانده از دهه بیست تا پنجاه شمسی، مهم‌ترین مراسم دینی، سیاسی، عزاداری، فاتحه‌خوانی و تشریفات رسمی در این مکان برگزار می‌شد. در زیر ایوان مدرسه (که گویا قسمت مسجد آن است) صندلی نهاده و عده‌ای از بزرگان می‌نشستند و در حیاط مدرسه نیز مردم جمع می‌شدند. گزارش یک نمونه از این حوادث که مربوط به مدرسه بوده و منشأ  آن، تحولی سیاسی بود، در اینجا ذکر می‌شود. در اوایل دهه چهل تنش سیاسی میان جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر، و حکومت ایران بالا گرفت؛ به حدی که ناصر با طرح نام مجعول «خلیج عربی» می‌خواست اعتبار ایران را زیر سؤال ببرد. به همین خاطر یک راهپیمایی دولتی در اصفهان اتفاق افتاد که در نهایت به تجمع مردم در مدرسه چهارباغ و قرائت قطعنامه انجامید: «پیش از ظهر روز شنبه گذشته ده‌ها هزار تن از طبقات مختلف مردم اصفهان طی اجتماع باشکوهی که در مدرسه سلطانی چهارباغ تشکیل دادند… نفرت و انزجار شدید خود را از تحریکات سرهنگ ناصر ابراز داشتند… طبقات مختلف مردم در حالی که شعارهای ملی در دست داشتند، پس از گذشتن از خیابان‌های اصفهان وارد مدرسه سلطانی که مملو از جمعیت بود و مردم در خیابان‌های اطراف آن نیز ایستاده بودند، شدند. استاندار اصفهان هم در این تجمع سخنرانی کرد.» (مجاهد، ش 779، 17 دی 1343)
 اما از آن بدتر، کاربری محل برگزاری مراسم ختم بود که صدای اعتراض روزنامه مجاهد را درآورد. این روزنامه معتقد بود این نوع مراسم هر روزه باعث می‌شود کاربری گردشگری این مدرسه آسیب ببیند. از سویی دیگر معتقد بود دیدن مردم اصفهان در حالت عزا و ماتم از سوی گردشگران خارجی خوشایند نیست. او پیشنهاد داد تخت فولاد یا مسجد سید محل برگزاری این نوع مراسم باشد. متن روزنامه حاوی نکات جالبی است:
«مدتی است رسم شده هر کس در این شهر بدرود حیات می‌گوید، مراسم ختم او را در شبستان مدرسه تاریخی چهارباغ و بعضی اوقات که هوا صاف و آفتابی است، در خود صحن مدرسه چهارباغ برپا می‌سازند و از این عمل پاک آبروی مردم این شهر را بر باد می‌دهند؛  زیرا مدرسه چهارباغ یکی از بزرگ‌ترین آثار تاریخی این شهر است و هر روزه دسته دسته و گروه گروه مستشرقین و جهانگردان از آن طرف دنیا برای تماشا به این مدرسه می‌آیند و هر روز مواجه با برگزاری مراسم ختم می‌شوند. از همه بدتر اینکه دربِ ایاب و ذهابِ مراسم ختم چسبیده به درب مهمانسرای شاه عباس کبیر است[احتمالا آن روز از دربی که نزدیک هتل عباسی است و تابلوی «دبیرستان معقول و منقول» دارد و امروز مسدود است برای مراسم عزاداری استفاده می‌شده است]و هر روز یک عده خارجی به مهمانسرا رفت و آمد می‌کنند و یک عده با وضع بسیار زننده در مراسم ختم شبستان مدرسه چهارباغ. این است که ما از آقای مهندس پارسا می‌خواهیم دستور فرمایند از این به بعد از برگزاری مراسم ختم در مدرسه چهارباغ قویا جلوگیری کنند و یکی از تکایای تخت‌فولاد را به این موضوع اختصاص بدهند و هرکس خواست مراسم ختم برگزار کند، در تخت‌فولاد برگزار کند و از این عمل آبروی اصفهان و مردم آن را حفظ کنند.»(مجاهد، ش 874، 26 آبان 1345)
روزنامه مجاهد در شماره بعدی ابراز داشت که این پیشنهاد او مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است و در خبری تکمیلی افزود که اداره اوقاف برای برگزاری هر مراسم ختم در مدرسه چهارباغ مبلغ 250 تومان می‌گیرد: «سرکار سرهنگ زاهدی، مدیرکل اوقاف، برای اینکه صاحبان مجالس ختم را از نگرانی و بچاپ‌بچاپ مغازه‌داران کرایه‌ای این‌گونه مجالس خلاص کند، دستور داده که فقط 250 تومان بابت کلیه مخارج مراسم ختم به متولی مدرسه چهارباغ بدهند و مجلس ختم را برگزار کنند که این دستور و اقدام و بالاخره این ابتکار مدیرکل اوقاف در خور همه گونه تقدیر و تحسین است؛ منتهی ما عقیده داریم که جلسات ختم را در یکی از تکایای تخت‌فولاد یا مسجد سید، که از هر لحاظ شایسته این گونه مجالس است، برگزار کنند و این آثار گران‌بها و تاریخی را برای مستشرقین و جهانگردان حفظ و حراست کنند.» (مجاهد، 875، 3 آذر 1345)
امروزه در میان عکس‌های آلبوم‌های اصفهان، تصاویر بسیاری دیده می‌شود که مردم زیادی در حیاط مدرسه چهارباغ نشسته و مشغول گوش دادن به سخنران هستند یا اینکه عده‌ای روی صندلی‌هایی در کنار دیوار نشسته‌اند. این دیوار در یک ایوان است. این عکس‌ها مربوط به این کاربری مدرسه بوده است. این کاربری، یعنی محل تجمع و برگزاری مراسم، از این جهت برای این مدرسه مهم بود که بخشی از این وظیفه به «کتابخانه فرهنگ» منتقل شد؛ موسسه‌ای که در سال 1323 درست در کنار مدرسه چهارباغ و در محل دبیرستان معقول و منقول برپا شد.

 مدرسه چهارباغ و گردشگری

امروزه مدرسه چهارباغ از دایره گردشگری اصفهان به دور افتاده است. یکی دو سال پیش، اداره اوقاف اصفهان، که متولی امور مدرسه است، فکر خوبی را اجرایی کرد؛ به این شکل که مدرسه روزهای تعطیل برای گردش و بازدید ممنوعیت نداشت. به این ترتیب بسیاری از گردشگران، که از معماری و بنای مدرسه تعریف‌های زیادی شنیده بودند، می‌توانستند از حیاط آن بازدید کنند و کتیبه‌های زیبا و آجرکاری شگفت انگیز مسجد را ببینند. اما معلوم نیست این فکر عالی چرا یکی دو سال است که گاهی متوقف می‌شود. درب مدرسه این روزها باز است؛ اما در بیشتر مواقع اجازه ورود نیست. شایسته است مسئولین اوقاف برای آشنایی گردشگران با این گنجینه معماری مذهبی اصفهان و نیز بازدید آن‌ها از یک مدرسه علمیه اجازه دهند بعضی روزهای هفته امکان بازدید همگانی از مدرسه فراهم است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط