نمایشگاه ویدئو آرت و چیدمان «شما خود محصول هستید» از حیث ایده و اجرا حاصل تعامل کیوریتور و هنرمند است و وجود پیشینه حرفهای قابل تأمل هر دو در حوزه ویدئوآرت و چیدمان بر این امر صحه میگذارد. الیکا زارعی در این نمایشگاه؛ به تلاش برای بازنمایی هویت و موجودیت فریفته و مفتون انسان معاصر در بستر رسانه جمعی میپردازد. او در راستای این امر همراهی مخاطب را با دهلیزهای نهان و آشکار ویترینهای حاصل از فضای رسانه، طلب میکند و پیکان نقد خویش را مستقیم به سمت این رسانهها و به خصوص اینستاگرام هدف میگیرد. فضایی که در آن کاربران در تعاملی دوجانبه هم فروشنده هستند و هم خریدار. در واقع؛ این ذات و خوی نظام سرمایهداری است که از تبادل اطلاعات و ابزارهای رسانه جمعی، بستری برای معامله هویت پدید آورده است. بستری که توجهطلبی و تأییدطلبی از دیگران ویژگی چشمگیر و بارز آن است. این ویژگی؛ موجودیت کاربران و محتویات تولیدشده آنها را به محصول و کالا تبدیل میکند. امری که از سرآغاز عصر سرمایهداری متولّد شد و در وجوه مختلف زیست انسانی به خودنمایی پرداخت و به فراخور ریشههای بسیط و جامع خود، از آلوده کردن هیچ مصداق، معنا و مسئلهای فروگذاری نکرد. از سوی دیگر رشد صنعت ارتباطات و وابستگی به آن، چرخش تعاملات زیستی انسان را در تسلط خویش گرفت و لایههایی درهمتنیده را از بدل شدن آدمی و هویتهای انسانی او به محصول پدید آورد. محصولی که در چرخهای مصرفی؛ گاه جنسیت را به خدمت گرفت، گاه نژاد و مذهب و در گستردهترین حالت؛ خود انسان و مؤلفههای وابسته به آن را اسیر و گرفتار خویش ساخت. این وضعیت حاصل استعمار انسان و تمامی ارکان زیستی اوست. بهرهکشی و استعماری که انسان معاصر را در چرخه معیوب مصرف قرار میدهد و از عمر، توجه، پول و تفکر او تغذیه میکند. سبک زندگی، آرزوها، اهداف و اندیشههای او را در راستای اهداف نظام خود جهت میدهد.
هنرمند با اشاره به تصاویری مانند: اعضای بدن، جنین و استخوانهایی که در چارچوب تصویر فضای مجازی معلق ماندهاند؛ به این بهرهکشی و سلطهگری انتقاد میکند. این رویکرد انتقادی در حقیقت به هدف اصلی این رسانه (ویدئو آرت) که آن را از ابتدای حیات و رشد خود دنبال داشته، وفادار است و ارزشهای تجاری فرهنگ و هنر را در بوته نقد قرار میدهد؛ امّا هنرمند قدمی را از این لایه تعریف فراتر نمیگذارد و به بازسازی وضعیت، حیات و وابستگیهای ما در این بستر بسنده میکند. او در این خوانش تحلیلی انتقاد راه نجات و چارهای را برای برونرفت از این بنبست ارائه نمیدهد، بلکه به شرح شرایط میپردازد و به دیگر سخن، شاید بیان و بازگویی این درد مشترک را یگانه رسالت خویش میداند. او به ویترین، اینستاگرام و تشنگی وافر آدمی در دیده شدن و مورد قبول دیگری واقع شدن اشاره میکند، امّا پرسشی در جان مخاطب نمیاندازد تا بتواند با غور به خود و وضعیتش جویای پاسخی باشد. از همینرو، زبان انتقادی هنرمند را زبانی نیشدار نمییابیم و نگاه او را تنها دریچهای میبینیم به سمت وضعیت کنونی. او در بازنمایی این وضعیت کنونی، به مدد تجارب خود در حوزه معماری، از حیث فرم و ویژگیهای بصری در آثار خود شمایلی مینیمالگونه را ارائه میدهد و از امکانات پرطمطراق ویدئو و صدا، متواضعانه بهره میبرد. این تواضع از یک سو ریشه در نگاه و بیان شخصی او دارد که در سایر آثار او و در نمایشگاههای پیشین نیز حضوری معنامند داشته است. از سوی دیگر به فراخور امکانات اجرایی و محدودیتهای مربوط به آن، از زیادهگویی پرهیز میکند. این پرهیز همچنین در گزینش رنگ در آثار او نیز وجود دارد. در غالب آثار و تصاویر رنگهای خاکستری، سیاه و قرمز حضور بیشتری دارند. زارعی هنرمندی است که از زبان انتزاع فرم استفاده میکند و غلبه ذهنیت بر عینیت را ترجیح میدهد. او از طریق همین زبان خلاصهشده با مخاطب خود سخن میگوید. این شیوه بیان نشان از عزیمت او به ماهیت و ساختار ویدئوآرت دارد. ماهیتی که در نگاه نخست انتقادی و دغدغهمند است و در لایههای درونی و تصویری خود نگاهی موجز و مختصر دارد. الیکا زارعی در درونیترین سویه پنهان و تاریک تصویر، با مخاطب خود سخن میگوید و به فراخور این بیان تلاشی برای راضی نگه داشتن دامنه وسیعی از مخاطبان ندارد و وظیفه این امر را نیز بر دوش خود احساس نمیکند. او ویدئو و چیدمان را در مسیرِ برقراری تعادل، میان تصویر و معنای آن قرار میدهد و از رهگذر کنکاش با فرم و عادتهای تصویری به اثر خویش معنا میبخشد. او انتزاع را نهتنها در معنای فرم و خصوصیات بصری اثر تقلیل نمیدهد، بلکه در پی بخشیدن معنایی استعاری به این انتزاع در ساختار ویدئو و چیدمان است. آنچه میتواند در ادامه مسیر حرفهای او در زمینه ویدئو آرت به آثار او جانمایهای عمیق و قابل تأمل ببخشید؛ تأکید او بر بیان شخصی خود و غنا بخشیدن به آن است.