مقاومت علیه دانش

دیگر انگار برایمان عادی شده باشد؛ این‌که هر روزی خبرها را چک می‌کنیم یا شبکه‌های اجتماعی را بالا و پایین می‌کنیم، به چشممان بخورد که چیزی از کتب درسی حذف شده است. در آغاز ممکن بود برخورد بسیاری از ما این بوده باشد که همیشه این تغییرات رخ می‌داده و این روند جای سؤالی ندارد. اما وقتی پای این موضوع به میان آمد که تغییرات کجاها صورت گرفته‌اند، نه فقط در ذهن متخصصان هر حوزه که در ذهن بسیاری از مردم نیز این پرسش ایجاد شد که چرا باید یک رشته تغییرات (یا به عبارت بهتر، حذف‌ها) صورت بگیرد.

تاریخ انتشار: 09:22 - دوشنبه 1399/10/22
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه

بعضی از افراد ذی‌ربط بر این طبل کوبیدند که ممکن است خطاهای سهوی و اعمال سلیقه شخصی رخ داده باشد. چیزی که نه‌تنها پذیرفتنی نبود، بلکه شک‌وشبهه در کارآمدی دستگاه‌های تصمیم‌گیر در رابطه با تدوین کتب درسی را به ذهن متبادر می‌ساخت. مسئولان مربوط اما پاسخ دادند که این تغییرات کاملا کارشناسی‌شده و نیت‌مند هستند. این دقیقا همان پرسشی است که در این یادداشت به آن خواهم پرداخت: اراده قدرت بر حذف چه چیزی قرار گرفته است؟ و آیا این مفاهیم حذف‌شدنی هستند؟ اگر بخواهیم به ادبیات گفتمانی پایبند باشیم، نهاد آموزش‌وپرورش در هر ساختاری، از بازوهای بازتولید ایدئولوژی قدرت محسوب می‌شود. اما این گزاره به چه معناست؟ هر سازوکار مسلطی، نیازمند اشاعه باورهایی است که بنای قدرتش را بر آن ساخته است. غالبا اهالی علوم اجتماعی، ایدئولوژی را مجموعه‌ای از باورهای فرهنگی که نظام اجتماعی را محقق می‌سازند می‌نگرند که راه و رسم‌های اجتماعی را شکل می‌دهد. در رویکردهای انتقادی، کاربرد مفهوم ایدئولوژی به طرز قابل توجهی با مفهوم قدرت قرابت دارد. این نزدیکی در شکل نخستینش به معنی استفاده گروه‌های مسلط از این باورها و اعمال در بستر فرهنگ است.
درواقع گروه‌های مسلط از ایدئولوژی همچون بازوهای بازتولید فرهنگِ مبتنی بر نابرابری استفاده می‌برند و از همین راه درپی قوام و استمرار قدرت هستند. این‌گونه است که ایدئولوژی با سوارشدن بر محمل نظام‌های نشانه‌ای در جوامع، روابط اجتماعی را به صورت سلسله‌مراتبی صورت‌بندی می‌کند. وظیفه نهادی‌کردن، انتقال و بازتولید ایدئولوژیِ غالب نیز به نهادهای اجتماعی محول می‌شود؛ نهادهایی چون خانواده، آموزش‌وپرورش، و امروزه به‌طور قابل توجهی رسانه‌ها.
با کنار هم قرار دادن مفاهیمی که از کتب درسی حذف شده‌اند یا سعی‌شده به‌گونه‌ای دیگر بازنمایی شوند، می‌شود به این کلمات رسید: تاریخ، زن، بدن، دین و علم. به بیان بهتر، مواجهه با هر کدام از این مفاهیم به شکلی شدید و تهاجمی در چند سال گذشته در حال تغییر است. این چیزی است که نه فقط از خلال حذف و اضافه‌های متون درسی که در بطن پیاده‌سازی سایر سیاست‌ها نیز دیده می‌شود: تغییر رویکرد به مفاهیم. در واقع همان‌طور که اعلام هم شده است، نمی‌توان تغییرات در کتب درسی را تصمیمی دفعتی یا منسوب به یک نهاد دانست. آنچه مشخص است اراده‌ای معطوف به هدفی خاص است: بازنمایی مشخص از مفاهیم خاص. در این متن اما در پی ارزش‌گذاری بر عملی خاص نیستم. تنها در پی آنم تا وضعیتی را توضیح دهم؛ شرایطی که ابدا اتفاقی یا سهوی نیست. شاید حتی این متن اعاده حیثیت از نهادی باشد که به نادانی متهم شده. من اما این تغییرات را از سر نادانی نمی‌بینم، بلکه کاملا منطبق با ایدئولوژی دولت است.
اینجا دقیقا بحث گفتمانی است. نمی‌توان از مفاهیم ایدئولوژی و قدرت صحبت به میان آورد؛ اما به مبحث گفتمان و موضوع دانش و قدرت در اندیشه فوکو نرسید. دانش در اندیشه وی مجموعه‌ای از معناست که توسط گروه بزرگی از افراد مورد قبول قرار می‌گیرد و آنان‌که بتوانند کنترل این سپهر معرفتی را از خلال منازعات گفتمانی در اختیار بگیرند، به قدرت دست یافته‌اند. در اندیشه فوکو، گفتمان بسیار نزدیک به مفهوم ایدئولوژی به کار می‌رود و به معنای نظامی از باورها و اعمال است. گستردگی مفهوم گفتمان و قدرت در اندیشه فوکو از بحث خارج است؛ اما عجالتا همین بس که در اندیشه‌های متأخر وی (بر خلاف آرای نخستینش)، ردپای این بحث به چشم می‌خورد که قدرت لزوما مختص به گروه‌های مسلط نیست و در سطوح مختلف به چشم می‌خورد. اهمیت این بحث در منازعه ای است که درون گروه مسئولان رخ می‌دهد. این را در اظهارنظرهای متفاوت و گاه متناقض مسئولان می‌توان دید. اما موضوع مهم‌تر مقاومتی است که درخصوص این تغییرات رخ می‌دهد. یعنی نه فقط گروه‌های مختلف بر سر بازتولید دانش مد نظرشان به منازعه می‌پردازند، که مردم نیز واجد سطحی از قدرت چانه‌زنی در پذیرفتن یا عدم پذیرفتن مفاهیم مد نظر هستند. موضوع حائز اهمیت در مسئله حذف‌های رخ داده در کتب درسی، شکل‌گیری مقاومت و عدم مقبولیتِ دانشِ مدنظر بخشی از قدرت در میان عامه مردم است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط