قصه اولین مدارس اصفهان

مدارس اصفهان را چگونه پوشش دادند؟ آن‌ها در این رابطه چه نوشتند و چه داده‌هایی را منعکس کردند؟ ما در این مطلب با مرور روزنامه‌های عصر قاجار در اصفهان می‌خواهیم به آگاهی‌های تازه‌ای راجع‌به این مدارس از خلال قلم روزنامه‌نگاران آن روزگار دست‌یابیم.

تاریخ انتشار: 02:10 - دوشنبه 1400/02/20
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه

مدارس جلفا

برای نخستین‌بار در اصفهان، مردم جلفا که به‌واسطه مراوده با اروپاییان، دسترسی‌شان به فرهنگ و علوم جدید آسان‌تر بود صاحب مدارس جدید شدند. این مدارس علاوه بر علوم دینی، علوم جدید را نیز به اطفال آموزش می‌دادند. در خبری که در روزنامه «فرهنگ اصفهان» سال 1296 ق به چاپ رسید، به مناسبت بازدید ظل السلطان از آنجا، گزارشی از این مدارس درج شده است:
«معروف‌ترین مدارس جلفا مدرسه بـــروس است که بعد از اجازت [ظل السلطان]در افتتاح آن مدرسه، از قرار شرایط معینه، مستر بروس آن مدرسه را به نام گرامی حضرت اشرف والا موسوم نموده، مدرسه مسعودیه‌اش نامید. اکنون چهارسال است که این مدرسه دایر و ترقیات و انتظامات آن روزافزون است. مدرسه دیگر متعلق به پادریان کاتولیک است که مکان این مدرسه را در هذه السنه تغییر داده به استعانت [ظل السلطان] مدرسه‌ای از نو بنا کرده و آن را مدرسه جرجیس نامیدند. چون چندی بود رؤسا و معلمین این دو مدرسه به امتحان متعلمین اشتغال داشتند و ایام امتحان به پایان رسیده بود، لهذا [ظل السلطان] محض رأفت و عطوفت به رؤسای این مدارس و تشویق اطفال و ترغیب آن‌ها به کسب علوم و معارف، روز دوشنبه 23 رجب سه ساعت به غروب مانده به جلفا روانه شدند. ابتدا به مدرسه جرجیس عزِ نزول ارزانی داشته، هنگام ورود تمام شاگردان دریک صف ایستاده، همگی به آواز بلند به زبان ارمنی سرودی خواندند متضمن بر شکرگزاری از تلطفات [ظل السلطان]. آنگاه از هر یک مطلبی و مسئله و سؤال شد و در کمال خوبی جواب گفتند و از جانب عطوفت جوانب، سی تومان به آن‌ها انعام مرحمت شد. علومی که در این مدرسه تعلیم می‌شود: جغرافیا، حساب، تاریخ، زبان ارمنی و انگلیسی و نحو و صرف و قواعد مذهب مسیحیان است.
[ظل‌السلطان] سپس به مدرسه مسعــودیه رفتند. مستر بروس، مدیر مدرسه، [ظل السلطان] را استقبال نمود. هنگام ورود تمام شاگردان را که در حیاط مدرسه منتظما صف‌کشیده بودند از لحاظ مبارک والا گذرانید. پس از سؤالات علمیه و نواختن پیانو، به بازی ژیمناستیک مشغول شدند. تا نیم‌ساعت بازی‌های بسیار غریب نمودند [ظل‌السلطان] پنجاه تومان به جهت خریدن کتاب‌های لازمه به شاگردان مرحمت کردند. علومی که در این مدرسه تحصیل می‌شود: زبان فارسی معمول مملکت، زبان ارمنی و انگلیسی، نحو و صرف، تاریخ و جغرافیا، حساب عمومی، جبر و مقابله، هندسه، حکمت طبیعی و علم هیئت است. این مدرسه مشتمل بر صد و چهل‌ونه نفر از متعلمین است که به هفت مرتبه قسمت شده‌اند. ایام تعطیل متعلمین از ظهر شنبه تا صبح دوشنبه است و از ماه‌های سال ماه وسط تابستان که ایام شدت گرمی هواست، سایر ایام، سه ساعت به ظهر مانده مشغول تحصیل می‌شوند تا به هنگام ظهر آنگاه زنگ تعطیل زده به جهت نهارخوردن مرخص می‌گردند. بعد از یک ساعت به بازی ژیمناستیــک شـــــروع می‌کنند. یک ساعت پس‌ازآن نیز زنـگ تحصیـل زده، مشــغول تعلیـم و تعلم علـوم مــذکـوره می‌گردند. تا سه ساعت و نیم بعدازظهر آنگاه مرخص می‌شوند. دوازده نفر از شاگردان مزبوره را که از ایتام‌اند اولیای آن‌ها مقاطعه داده شبانه‌روز در مدرسه مقیم‌اند.
 علاوه بر 149 نفر شاگردان مذکوره پنجاه‌ویک نفر از دختران ارامنه نیز در عمارتی جداگانه مشغول تحصیل‌اند. علومی که به آن‌ها تعلیم می‌کنند: زبان ارمنی و انگلیسی، جغرافیا، حساب، صنعت خیاطی، و بافندگی مانند جوراب بافتن و شبکه دوختن و غیره است.  [ظل السلطان] یک ساعت به غروب مانده از مدرسه مذکوره به کلیسای وانک تشریف‌فرما شدند و مدرسه سیاه‌پوشان را که مخصوص دختران تارک دنیاست نیز بازدید نموده چهل تومان به جهت معاونت آن‌ها انعام فرمودند و در منزل عمده المسیحین خلیفه خاچادور صرف چـــای نموده به شـهر معاودت کردند» (فرهنگ اصفهان، ش 7، 26 رجب 1296).

مدرسه در هشت‌بهشت

با این همه مدارس مذکور مختص قوم ارمنی بود و در جلفا یعنی خارج از محدوده شهری آن روز تأسیس می‌شدند. بدین خاطر مسعود میرزا ظل‌السلطان، حاکم اصفهان، به سال 1298 ق برای شاه نوشت: «در جلفای اصفهان که هزار خانه بیش نیست، پنج شش مدرسه تدریس برپا شده است و اطفال ارامنه مشغول تحصیل هستند و در شهر اصفهان نیست» (صفایی، 1349، ص 97). او از پدر خواست تا اجازه تأسیس یک مدرسه جدید در اصفهان را صادر نماید. شاه قاجار با بزرگواری پذیرفت! و از همان روز عمارت هشت‌بهشت برای راه‌اندازی مدرسه «همایونی» آماده شد. مراحل بازسازی عمارت هشت‌بهشت و آماده‌کردن آن برای تبدیل‌شدن به مدرسه به مدیر روزنامه فرهنگ اصفهان یعنی میرزا تقی‌خان حکیم‌باشی سپرده شد. او از دانشمندان زمان خود بود و از اتفاق اینکه در مدرسه دارالفنون تهران درس‌خوانده و آشنایی نسبی با یک مدرسه ایرانی داشت. ظل‌السلطان در نامه‌ای خطاب به او نوشت «اولا عمارت هرقدر تعمیری از در و پنجره و شیشه داشته باشد زود مرمت کنید. ثانیا درهای باغ هشت‌بهشت را محکم کرده ذهاب و ایاب مردم را از آنجا بالمّره متروک دارید. ثالثا به وصول این دستخط مبارک، باغبان‌ها را بخواهید و التزام سخت مؤکد شدید از امین‌الرعایا و وکیل‌الرعایا بگیرید که تمام باغ را مشجر نموده، غرس اشجار نمایند. تریاک‌کاری و سایر زراعات را موقوف دارند که به هنگام ورود ما به اصفهان باید همه این مرقومات مرتب و حاضر باشد»(فرهنگ اصفهان، ش 89، 9 ربیع‌الثانی 1298).
اخباری از روند مرمت عمارت هشت‌بهشت: «مدرسه مبارکه همایون که به حسب اراده اعلی‌حضرت قوی‌شوکت اقدس، خسرو صاحب‌قران، برای تربیت عامه اطفال و تحصیل هر نوع از علوم و فنون قدیمه و جدیده و السنه مختلفه، شروع به بنا و تشکیل آن شده بود، اکنون زیاده از بیست‌وپنج روز نمی‌گذرد که مقرب الخاقان میــرزا تقی‌خان حکیم‌باشی بنا بر امر مبارک [ظل السلطان] و دستورالعمل‌های مخصوصه سرکاری، انواع تعمیرات آن را از بنایی و نجاری و نقاشی و شیشه‌بری و باغچه‌بندی و غرس اشجار و تزیین باغ به گل‌های رنگارنگ و غیره به انجام رسانید و از همه جهت برای معلمین و متعلمین و شروع به تعلیم و تعلم حاضر کرده است. این عمارت که بنیانش از صفویه و از شاه سلیمان باقی و قریب‌الانهدام بود، قصری است دو طبـــقه و بسیار عالی و تمام آن زرنگار و با آینه‌های حبابی بزرگ و کوچک و پرده‌های نقاشی از صنایع استادان قدیم. حوض‌های بسیار عظیم و باغی با کمال وسعت دارد. که تقریبا زیاده از هفتاد هزار ذرع می‌شود. در طبقات فوقانی عمارت نیز حوض‌های سنگ مرمر داشته که آب در آن طبقات نیز جاری بوده است. بعد از خرابی اکنون که تعمیر یافتــــه و به صــــورت نخستیـــن برگشـت نمود فی‌الحقیقه مانند اسم نخستین آن هشت‌بهشت، رشک هشت‌بهشت گردیده است. این عمارت حاضره از قدیم و جدید که اکنون بنام مبارک اعلی‌حضرت اقدس همایون شاهنشاهی، مدرسه همایون نامیده می‌شود مشتمل است بر قصر وسط باغ که دارای سی اتاق مدرس فوقانی و تحتانی برای طبقات متعلمین است و هر یک از اتاق‌ها به نمره‌های مخصوص و به اسم مجالس معینة درس با خشت‌های کاشی برجسته که در سردر اتاق‌ها منصوب گردیده، نشان شده است. طبقه فوقانی عمارت اغلب برای کتابخانه و آلات و ماشین‌های فیزیک و شیمی و هندسه و نجوم و غیره معین گردیده است. یک قسمت دیگر از این بنیان عمارت سردر باغ است که برای اقامه رؤسا و معلمین و صاحب‌منصبان مدرسه است. عمارتی نیز به درِ دیگر باغ واقع است که برای عکاسخانه عمومی معین گردیده. در یک ضلع باغ مسجد مخصوصی برای نماز جماعت متعلمین و ادای فرایض ایشان دایر و برقرار شده است» (فرهنگ اصفهان، ش 92، 30 ربیع‌الثانی 1298).
گزارش جشن افتتاح مدرسه بدین قرار بود: «مدرسه مبارکه همایونی روز دوشنبه 15 شهر رجب، به مبارکی و میمنت مفتوح و تعلیم و تعلم اطفال عامه اهالی شروع شد. روز مزبور سه ساعت به غروب مانده [ظل‌السلطان] محض میمنت، جناب مستطاب حجه‌الاسلام حاجی شیخ محمدباقر مجتهد و جمعی دیگر از علمای عظام «کثرالله امثالهم» را برای افتتاح مدرسه همایونی دعوت نموده، متعلمین را نیز در باغ چهل‌ستون حاضر کردند. متعلمین را پیش انداخته، [ظل‌السلطان] با جناب حجه الاسلام و سایر آقایان و صاحب‌منصبان نظامی و حکومتی و غیره، از عقب آن‌ها به‌جانب مدرسه همایونی روانه شدند. پس از ادای مراسم تشریفات افتتاح مدرسه و صرف شیرینی و شربت و چای و عصرانه و غیره به منزل معاودت فرمودند. حسب‌الامر والا، صارم الدوله به ریاست مطلقه کلیه مدرسه برقرار و مقرب‌الخاقان علی خان به ریاست متعلمین و معلمی علومِ ریاضیه و انتظام مدرسه معین گردید و مقرر شد که پنجاه نفر شاگرد در هذه السنه برای تعلیم حاضر کرده و پس‌ازآن تا صد نفر قبول نمایند. معلم مخصوصی نیز برای تکمیل زبان فارسی و عربی معین گردید که هم‌زبان معمولی را به آن‌ها بیاموزاند و هم در تعلیم مسائل و اصول دینیه مواظبت کند. بالاخانه‌های سردرِ مدرسه نیز برای عکاسخانه عمومی معین فرمودند. چنانکه بعدازاین هرکس بخواهد عکس و تمثال خود را بردارد به‌هیچ‌وجه مانعی برای او نخواهد بود» (فرهنگ اصفهان، ش 103، 20 رجب 1298). حدود سه سال مدرسه مذکور برقرار بود و چند دوره دانش‌آموز را به تعلیم و تربیت واداشت اما به دلایلی ناروشن درب مدرسه بسته شد.

 مدرسه باقریه

در دوره وزارت میرزا علی‌خان امین‌الدوله در عصر مظفری، با تأسیس و هم‌فکری «انجمن معارف» و حمایت آن صدراعظم فرهنگ دوست، موج گسترده‌ای از برپایی مدارس نوین در ایران آغاز گردید. در این فضا بود که اشخاص خیر و دانش‌دوست، به سرمایه مادی خود و حمایت معنوی دولت دست‌به‌کار تأسیس مدارس نوین می‌زدند. گویا در سال 1315 شخصی به نام سید علی نقی امامزاده اسماعیلی مدرسه‌ای را در محله احمدآباد دایر کرد که خیلی زود منحل گردید (سالنامه معارف اصفهان، ص 5)؛ اما چند سال بعد پیشکار یا منشی خود ظل‌السلطان وارد میدان شد. متن خبر از روزنامه ایران:
«میرزا باقرخان، منشی‌باشی نواب والا شاهنشاه‌زاده اعظم ظل‌السلطان، برای تربیت اطفال مدرسه‌ای به ترتیبات جدیده مفیده تأسیس نموده و به «باقریه» موسوم داشته و تاکنون قریب به پنجاه نفر شاگرد در آنجا جمع شده‌اند. اداره روزنامه ایران با صد زبان معزی‌الیه را بدین اساس خیر و اثر جمیل تبریک و تهنیت می‌گوید»(ایران، ش 1029، 7 ذی‌قعده 1320).
خبر سال بعد اطلاعات بیشتری راجع‌به این مدرسه ارائه می‌دهد: «یکی از آن آگاهان بامعرفت و خیرخواهان نیکوعقیدت جناب جلالت‌مآب اجل اکرم میرزا باقرخان منشی‌باشی و پیشکار حضرت مستطاب اشرف معظم ظل‌السلطان، دامت شوکته، می‌باشد که این اواخر به خیال آن کار خیر افتاده، یعنی در ماه شعبان گذشته (سنه 1320) در اصفهان، در محله طوقچی نزدیک منزل خویش، مدرسه‌ای تأسیس و دایر کرده و برای انجام این مرامِ مقدس زیاده از هزار تومان از کیسه فتوت خود داده و دو نفر معلم ریاضی و ابتدایی از دارالخلافه تهران برده و دو سه نفر معلم فارسی و عربی و مشق خط در همان شهر حاضر کرده و حالا عده شاگردان آن مدرسه از پنجاه نفر می‌گذرد و تحصیل معرفت را انجمنی حسابی تشکیل می‌دهد. این مدرسه شریفه که به اسم مؤسس محترم نامیده شده و موسوم به مدرسه باقریه گشته، ده نفر شاگرد مجانی از اطفال ایتام فقیر و سادات قبول کرده و باقی که «ماهانه بده» می‌باشند، عجالتا ماهانه آن‌ها کفایت خرج مدرسه را نمی‌کند. به عبارت اخری دخل جواب خرج را نمی‌دهد و هر ماه اضافه را باز خود جناب جلالت‌مآب میرزا باقرخان مبذول می‌دارد و شاگردها در همین قلیل زمان امتحانِ خوب داده و وقایع‌نگار تربیت بدین مژده هواخواهان معارف را امیدوار می‌نماید (تربیت، ش 274، 3 محرم 1321).
چند ماه بعد میرزاباقرخان شعبه دیگری از مدرسه را در محله‌ای دیگر یعنی چهارسوق تأسیس کرد. در این خبر ما به محتوای درسی این مدارس پی می‌بریم: «پوشیده نباشد که از پارسال تا حال چند مرتبه مجلس امتحان در مدرسه باقریه منعقد شده و سران با اجلال و عموم اولیای اطفال در انجمنِ آزمون حاضر گشته، ترقیات زمان قلیل این «آموزگارخانه» و امارات رشد و سعادت فرزندان خود و ابنای وطن را به رای‌العین دیدند و دانستند و فهمیدند که فرق علم و جهل چیست و مردِ کار و کاردان کیست. مثلا مشاهده کردند که به طفلی دوازده ساله می‌گویند «شانزده هزار و سیصد و بیست‌وهفت تومان و پانزده هزار و چهارصد و نودوپنج دینار را به یازده نفر تقسیم کن!» به‌محض اینکه دست کودک به قلم یا مداد می‌رسد و آن را روی تخته یا کاغذ می‌گذارد، حاصل قسمت معلوم می‌شود. یا از خردسالی می‌پرسند «در چه زمان مصر یکی از ایالات ایران بود؟ و کدام پادشاه از پادشاهان قدیم ما مملکت فرعون را مسخر نمود؟» فورا در جواب می‌گوید «تقریبا در دو هزار و چهارصد و سی سال قبل کامبیز پسر کورش کیانی هخامنشی، مصر را گرفت و آن‌وقت سلطان آن مملکت پسامتیک از فراعنه سلسله بیست و ششم بود» و شاید بعضی از این الفاظ به عقیده سالخوردگان انجمن تعقید داشته باشد.
خلاصه محسنات دانش بر هوشمندان اصفهان معلوم شده و احتیاج خود را به معارف جدید احساس نموده، دانستند برای علوم دنیایی و معاش آبرومندانه در شهر سواد اعظم، یک مدرسه کفایت نمی‌کند و از تمام محلات آمدن شاگرد به مدرسه باقریه کاری مشکل است و این کار اسباب عسر وحرج می‌باشد. ناچار بذیل همت خیرخواه معظم یعنی جناب جلالت‌مآب اجل اکرم میرزا باقرخان دست زدند و گفتند «الاکرام بالاتمام.»
کاری را که آغاز کرده‌ای به انجام رسان و از آن آب زندگانی جرعه‌ای دیگر به تشنگان وادی سرگردانی چشان. قبول مسئلت و درخواست را جناب مستطاب میرزا باقرخان در بحبوحه آبادی شهر اصفهان که محله چارسوق باشد مدرسه و مدرس دیگر دایر کرده، و معلم و ناظر و سایر اسباب و لوازم آن را فراهم آورده و در حقیقت مدرسه جدید شعبه‌ای از همان مدرسه باقریه می‌باشد و زحمات و مخارج آن که البته در بدو امر کم نیست، کلیتا بر عهده مکرمت مؤسس بلندنظر و بانی روشن‌ضمیر عالی‌گهر است و کرامت این کرم همانا بخشنده و منتظر این سؤال بوده و این روز را از خدا می‌خواسته و بزرگان را سجیه‌ای جز این نیست و سیره چنین باشد» (تربیت، ش 302، 4 شوال 1321). مدرسه باقریه تا هفت سال بعد برقرار و به کار تعلیم و تعلم اطفال مشغول بود.
حال بدین قرار بود تا انقلاب مشروطیت به سال 1324 ق به‌یک‌باره دریچه تازه‌ای را در نگاه مردم این سرزمین به دنیای متمدن گشود. دیگر علوم جدید نیاز روز و حتی مد روز محسوب می‌شدند و طالبان آن به تیغ تکفیر و تفسیق گرفتار نمی‌گشتند. به همین خاطر، ده‌ها مدرسه در اصفهان در مدت کوتاهی افتتاح گردیدند. آخرین کاری که در زمینه بازنویسی تاریخ آموزش‌وپرورش نوین اصفهان صورت گرفته است کتابی است با این مشخصات: عسکرانی، محمدرضا (1399) فرهنگ و فرهنگیان اصفهان؛ تاریخچه تأسیس آموزش‌وپرورش و مدارس جدید در اصفهان، اصفهان: چشمه آفرینش.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط