زمین این بیمارستان را خیّری اهدا میکند و خیّرین بعدی ساختمان را تکمیل میکنند. جالب آنجاست بهترین مصالح در ساختوساز بیمارستان به کار گرفته می شود و به دنبال آن بهترین تجهیزات پزشکی. ایده های جالبی هم در ساخت این بیمارستان دیده میشود ،مثلا پد هلکوپتر در پشت بام بیمارستان قرار دارد. این بیمارستان در سال 1369 افتتاح شده و پیشبینی چنین چیزی در آن سالها واقعا جالب است.
زیرساختهای بیمارستان را ایشان به شکل بنا میکند که الان پس از بیش از سی سال، ما در ساختارهای اصلی بیمارستان هیچ مشکلی نداشتیم. درست است که بخش هایی اضافه شده ولی شاکله بیمارستان بسیار مستحکم بوده است.اینها هم نگاه بلندنظر ایشان را میرساند و هم نشان میدهد از مشاوران خوبی بهره بردند. البته همیشه نگاه عنایت حضرت امام موسی کاظم (ع) بر سر این بیمارستان بوده و من که دوسال و نیم است مدیریت این بیمارستان را بر عهده دارم همواره حمایت حضرت امام موسی کاظم را احساس میکنم.
در طول مدت مدیریتم همواره عنایت مرحوم حاجآقا کمال به صورت دورادور بر مجموعه بوده است. این مهم است که بدانیم ایشان در تمام این سالها موضوعی به نام ساخت بیمارستان را در دستور کار قرار دادند. حداقل سه بیمارستان به صورت شاخص خودشان با کمک خیرین از صفر تا صد احداث کردند. این بسیار مهم است. بیمارستان زهرای زینبیه، بیمارستان امام حسین (ع) و بیمارستان حضرت امام موسی کاظم (ع). این موضوع که یک روحانی چنین تمرکزی روی موضوع ساختوساز بیمارستان گذاشته است محل تامل است.
نکته دیگر اینکه آیتالله فقیه ایمانی از همان سالهای اولیه اصرار داشتند که مدیریت بیمارستان امام حسین (ع) بر عهده وزارت بهداشت باشد. از ایشان پرسیده شد که چرا شما اصرار دارید بیمارستان الزاما زیر نظر دانشگاه باشد.
ایشان در جواب، نکته بسیار خوبی را گفته بودند. فرموده بودید که بیمارستانداری کار پرهزینهای است و خیّرین از عهده آن برنمیآیند.
این واقعیتی است که در این سال ها خودش را نشان داده است. برای نمونه ساختوساز بیمارستان امیرالمومنین مرحوم رحیمزاده بود و تولیت آن به حاجآقا کمال داده شده بود. این بیمارستان از نظر مدیریت زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی قرار نگرفت و کاری که الان برای مردم انجام میدهد دو یا سه برابر تعرفه بیمارستانهای دولتی است. چون حاجآقا این تجربه را داشت که در زمینه بیمارستان امام حسین(ع) به هیچ وجه کوتاه نیامدند و حتی نزد مقام معظم رهبری رفتند و بالاخره وزیر وقت، آقای لنکرانی قبول کردند که وزارتخانه مدیریت بیمارستان را برعهده بگیرد، درحالیکه آن زمان وضع مالی آن وزارتخانه هم خوب نبود.
این تجربه ای بود که دانستند بیمارستان را باید با خیرین ساخت و ادارهاش را به دانشگاه سپرد و البته نظارت عالیه هم داشته باشند. این ها را در کنار این خصوصیت بگذارید که ایشان همیشه در دسترس بودند. آن مرحوم اگر به سمت مقامات میرفتند حتما میتوانستند، اما تشخیص گرفته بودند در این راه به مردم خدمت کنند. من از نوجوانی به یاد دارم هر وقت میخواستم با حاجآقا ارتباط برقرار کنم ایشان همان روز در دسترس بودند. ما در جامعه به روحانیتی نیاز داریم که این گونه داخل مردم باشند. کسانی بودند که به حاجآقا فقیه ایمانی اعتماد داشتند و وصیت میکردند که بخشی از یک سوم داراییشان بعد از فوت در اختیار حاجآقا و فعالیتهایشان قرار گیرد.