در این گزارش با «محمدعلی حدت» هنرمند نقاش و دانشآموخته هنرستان هنرهای زیبا، «سید محسن طباطباییپور» تهیهکننده سینما و تلویزیون و مدیر مؤسسه سینمایی برگ سبز، «مرتضی رزاقی» نقاش و دانشآموخته هنرستان هنرهای زیبا، «نادرقلی نادری رارانی» مجموعهدار، «عباس عقیلی»، نقاش و دانشآموخته هنرستان هنرهای زیبا، «محمد موحدیان عطار» کارشناس پیشین اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان، «امیر هوشنگ جزی زاده» نگارگر و دانشآموخته هنرستان هنرهای زیبا، «رضا بدرالسماء» هنرمند نگارگر و «ناصر مهذبنیا» دکوراتیو و دانشآموخته هنرستان هنرهای زیبا درباره شادروان «استاد عباسعلی پورصفا» گفتوگو شده است.
بچهها! قدر این روزها را بدانید
«محمدعلی حدت» از پیشکسوتان هنر نقاشی و پوسترسازی سینما و از شاگردان مرحوم عباسعلی پورصفا اظهار میکند: «زمانی که ما به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان میرفتیم کلاسهای هفتم، هشتم و نهم رشته نقاشی توسط استاد تاجمیر ریاحی و کلاسهای دهم و یازدهم و دوازدهم توسط استاد پورصفا اداره میشد. ما رشته نقاشی طبیعت را در کلاس استاد پورصفا کار میکردیم و ایشان به ما نقاشی واقعگرایانه و برداشت صحیح از واقعیت و طبیعت را آموزش میداد. استاد پورصفا خیلی دلسوزانه عمل میکردند و به بچهها توجه داشتند، بهعنوان یک مربی، دلسوزی و تعصب خاصی در آموزش به بچهها داشتند و یکی از حرفهایشان همیشه این بود که بچهها قدر این روزها را بدانید، یک روز میرسد که دلتان میخواهد یک دقیقه وقت امروزتان را داشته باشید و ندارید.» او ادامه میدهد: «سالها بعد وقتی من در مسیر معلمیکردن و آموزش دادن قرار گرفتم و فهمیدم که معلمی شغل بسیار دشواری است و نمیتواند کار هرکسی باشد، چراکه گذشت و حوصله میخواهد، مخصوصا در کار هنر که دارای ظرایف و لطایف خاصی است. آقای پورصفا در زمانی که افتخار داشتیم در هنرستان از ایشان بیاموزیم فردی بسیار صبور بود و همیشه به ما میگفت که سعی کنید خودتان باشید. ایشان به کاربرد هنر مدرن در کار تجسمی علاقهای نشان نمیداد. البته نه اینکه به هنر مدرن توجه نداشته باشد، اما ما را در این زمینه تشویق نمیکرد؛ به همین دلیل توجه ما را بیشتر به طبیعت معطوف میکرد و میگفت همه درسها را از طبیعت بگیرید؛ چراکه در طبیعت همهچیز برای آموزشدادن وجود دارد و این همان چیزی شد که من نیز بعدها به هنرجویانم انتقال دادم و به آنها میگفتم یک برگ را در طبیعت ببینید، خودش به شما میگوید که من را چگونه نقاشی کن.» این هنرمند تصریح میکند: «توجه دادن به زندگی عامیانه مردم، فضاهای سنتی و بافت معماری اصفهان و رودخانه زایندهرود، بهترین درس ما در کلاس استاد پورصفا بود. بلافاصله که هنرستان تمام میشد به توصیه ایشان به دنبال رودخانه زایندهرود و بیشههای اطراف اصفهان میرفتیم و نقاشی طبیعت کار میکردیم و یا اگر میخواستیم ابنیه کارکنیم، ایشان بر کارمان نظارت میکردند. یادم هست سال آخر باید فضای داخلی مسجد جامع عباسی را از بالا میکشیدم و ایشان همه پلهها را بالا میآمدند و روی کارم نظارت داشتند.» حدت میافزاید: «استاد پورصفا همیشه تمیز و شیکپوش بود و روی آموزش، کارکردن و یادگیری بچهها تعصب زیادی داشت و بیشتر روی مدل زنده و طبیعت بیجان تأکید داشت. همیشه در کلاس ما اشیای مختلف برای کارکردن وجود داشت و گاهی هم مدلهای زنده را به کلاس میآورد. وجودشان برای هنرستان هنرهای زیبا بسیار باارزش بود. روی بچههای هنرستان بهویژه بچههای نقاشی طبیعت بسیار تعصب داشت و دوست نداشت که ما وقت و ارزشهای زمانی و جوانی را هدر دهیم و دلشان میخواست انرژی خود را روی نقاشی صرف کنیم. حتی گاهی احوال بچهها را از نظر امکانات و شرایط برای نقاشیکردن میپرسید که مبادا آنها به خاطر کمبود امکاناتِ نقاشی عقب بیفتند.»
از ضروریات اصفهان وجود یک موزه ملی است
«سید محسن طباطباییپور» تهیهکننده سینما و تلویزیون و مدیر مؤسسه سینمایی برگ سبز بابیان اینکه تهیهکنندگی دو فیلم مستند درباره زندگی و آثار استاد عباسعلی پورصفا را به عهده داشته است، میگوید: «استاد پورصفا، استاد جواد رستم شیرازی و در رأس آنها استاد عیسی بهادری از اساتید بزرگ و نسل اول هنرستان هنرهای زیبای اصفهان بودند که آقای پورصفا در رشته نقاشی طبیعت و با شیوه رنگ و روغن و آبرنگ کار میکردند و استاد الاساتید هنرستان و بعد از استاد رستم شیرازی نیز پیشکسوت هنرمندان اصفهان بهشمار میرفتند و شاگردان بسیار زیادی پرورش دادند که از آنجمله میتوان به جناب استاد محمدعلی حدت و جناب استاد رضا کریمی اشاره کرد.»
طباطباییپور ادامه میدهد: «آقای پورصفا نقاش بسیار زبردست و از نظر مشی اخلاقی نیز انسانی بسیار افتاده، شخصیتی بسیار جدی و انسانی بااخلاق و بسیار مهماننواز بودند. یکی از محسنات ایشان فرزندان بسیار خوب و بافرهنگشان است که خصوصیات اخلاقی پدر را به ارث بردهاند. من حدود سال 1375 بهاتفاق استاد مهیمن که از مستندسازان خوب اصفهانی است، مستندی 30دقیقهای از زندگی استاد پورصفا ساختم و از آن تاریخ به بعد ارتباط بسیار نزدیکی با استاد داشتم و حدود پنج یا شش سال بعد از آن نیز فیلم دوم را به کارگردانی آقای جمشید ابرازی از ایشان تهیه کردیم که برشی از زندگی و تابلوهای استاد پورصفا بود.» او که تهیهکننده فیلمهای مستند بسیاری درباره مفاخر و میراث فرهنگی و تاریخی اصفهان بوده است، تصریح میکند: «یکی از تخصصهای بزرگ استاد پورصفا رعایت پرسپکتیو در نقاشیهایشان بود. نقاشی معروفی از مسجدجامع عباسی دارند که دقیقا سه بُعد در این نقاشی قابلشناسایی است و تابلوهای بسیار نفیس ایشان از مدرسه چهارباغ، شنبهبازار شمال، قدح شلهزرد و تابلوی ایشان از سبد میوه بسیار معروف است. البته استاد پورصفا تابلوهای بسیار زیادی دارند که تعدادی از آنها بهصورت پوستر در سطح جهان منتشر شدند و تعدادی از تابلوها نیز در اختیار خانواده ایشان است که اگر موزه شایستهای در اصفهان ساخته شود، باکمال میل حاضرند تابلوها را در موزه به نمایش بگذارند؛ اما متأسفانه فعلا اصفهان موزهای برای ارائه آثار هنرمندان خود ندارد، درحالیکه در خانه هنرمندان اصفهانی صدها موزه شخصی وجود دارد؛ ازاینرو یکی از ضروریات شهر اصفهان وجود یک موزه ملی است و بر مسئولان شهرداری و استانداری است که بر ایجاد این موزه همت کنند.» طباطباییپور با اشاره به خاطرات خود از استاد پورصفا میافزاید: «یکبار در هتلعباسی مشغول فیلمبرداری بودیم که آقایی آمد و گفت شما چهکار میکنید؟ گفتیم از هنرمندان اصفهان فیلم میگیریم. گفت من چهل سال آمریکا بودم و به دلیل بیماری مادرم بعد از بیست سال به اصفهان آمدم و از من پرسید که شما آقای پورصفا را میشناسید؟ گفتم بله. گفت من کریمی شاگرد آقای پورصفا هستم که نقاشیهای کتابهای درسی آمریکا در دوره راهنمایی را کشیدهام و چهل سال است که آقای پورصفا را ندیدم و از من خواست که او را نزد آقای پورصفا ببرم و ما به همین بهانه یک مستند از آقای کریمی ساختیم و به همین منظور به استاد پورصفا زنگ زدم و گفت میخواهم فردا صبح خدمتتان بیایم و ایشان مثل همیشه و بدون تکلف گفتند تشریف بیاورید. ما بدون اینکه به آقای پورصفا بگوییم با چه کسی به منزل ایشان میرویم دوربین را آفیش کردیم و به منزل ایشان رفتیم. آقای کریمی همراه ما بودند و دقالباب کردیم و استاد پورصفا با عصا پشت درآمد. صحنه عجیبی بود و این دو نفر یکدیگر را بغل کردند و عجیب که استاد پورصفا آقای کریمی را شناخت و آقای کریمی هم از شوق گریه کرد و این استاد و شاگرد نشستند و از خاطرات هم گفتند.»
مدیر و مؤسس مؤسسه سینمایی برگ سبز با اشاره به علاقه خاص استاد محمود فرشچیان به مرحوم پورصفا میگوید: «استاد فرشچیان احترام خاصی برای استاد پورصفا قائل بودند و از جهت فنی هم ایشان را بهعنوان یکی از بهترین نقاشان آبرنگ در ایران ستایش میکردند. من یادم است که همراه با حدود چهل نفر از هنرمندان اصفهان ازجمله استاد پورصفا برای رونمایی از کتاب استاد فرشچیان به تهران رفتیم. وقتیکه استاد فرشچیان روی صحنه رفتند از استاد پورصفا تجلیل بسیار کردند و گفتند استادِ من اینجا نشستهاند. حدود سال 1394 نیز استاد فرشچیان به اصفهان آمدند و در هتلعباسی حضور داشتند و به ما گفتند که میخواهند خدمت استاد پورصفا بروند. آن زمان استاد پورصفا حال مساعدی نداشتند و ما بهاتفاق چند نفر از هنرمندان به دیدن ایشان رفتیم و یکی از صحنههای بسیار زیبا این بود: آقای فرشچیان خم شد و دست استاد پورصفا را بوسید که برای ما خیلی جالب بود و بعد به آقای پورصفا توصیه کردند که درهرحال قلم را از دست خودت نینداز و ارزش آن نقاشی که الان با این دست میکشی از نقاشیهای قبل شما بیشتر است و هر روز بوم را بگذار و نقاشی بکش و قلم را تا آخر عمر از دست خودت نینداز. این حرف برای استاد پورصفا خیلی روحیهبخش بود.»
او ادامه میدهد: «استاد فرشچیان نیز آقای پورصفا را بسیار دوست داشتند و از اخلاقیات استاد پورصفا خیلی تعریف میکردند و همیشه میگفتند که آقای پورصفا یکی از بزرگترین هنرمندان نقاش آبرنگ و رنگروغن در ایران بودند. بعد از فوت استاد پورصفا نیز در فراق ایشان پیامی به این شرح فرستادند که نشاندهنده درون قلبی ایشان درباره آقای پورصفاست.
استاد پورصفا اولین قلمکاری را به دست من داد
«عباس عقیلی» از فارغالتحصیلان هنرستان هنرهای زیبای اصفهان نیز تصریح میکند: «من حدود شصتوشش سال پیش وارد این هنرستان شدم که آن زمان هنرستان صنعتی و هنرهای زیبا یکی بودند و بعدها از هم جدا شدند. تعداد رشتههای هنرستان هنرهای زیبا محدود بود، رشته مینیاتور با حضور استاد رستم شیرازی، نقاشی با حضور مرحوم استاد پورصفا، مجسمهسازی با مرحوم استاد تمدن، منبتکاری با حضور مرحوم استاد صنیعی و خاتم با حضور مرحوم استاد گلریز تدریس میشد. تعدادی کارگاه هم مانند زریبافی و قالیبافی وجود داشت.»
او ادامه میدهد: «آن زمان نقاشی نسبت به رشتههای دیگر امتیاز نسبتا بیشتری داشت و من به کلاس آقای پورصفا وارد شدم و ایشان دوره ششساله هنرستان را تدریس میکردند. من، رضا شادزی، عبدالله بهزادی، منوچهر الهیاری و منصور کورنگی شش نفر شاگرد ایشان بودیم و تعداد ما در کلاس آقای پورصفا بیشتر از سایر رشتهها بود. بهاینترتیب، من با آقای پورصفا آشنا شدم و ایشان اولین قلم کاری در نقاشی را به دست من داد. استاد پورصفا خیلی بامحبت بود و من دوره ششساله هنرستان را مستقیم زیر نظر ایشان تمام کردم و خاطرات خیلی زیادی از ایشان دارم.» عقیلی تصریح میکند: «ارتباط ما با استاد پورصفا در حدی بود که اگر سفارشی داشتند شروع اولیه یا زیررنگ کارشان را به من بهعنوان هنرجویشان میدادند و بعد خودشان کار را تمام میکردند. آقای پورصفا مرد بسیار آرام و متینی بود و خیلی راحت داشتهها و دانستههای خودش را در اختیار هنرجویانی میگذاشت که علاقهمند بودند. ایشان در رنگ و روغن و بهویژه در چهرهسازی تبحر داشت و از رنگهای ترکیبی و شفاف و زنده استفاده میکردند که کار همهکس نیست. تابلوهایی با پاستلهای گچی و تابلوهای بزرگ دو متری و باارزش از بناهای تاریخی مثل شبستان مسجد امام را کار کردهاند، همچنین بهغیراز رنگ و روغن، کموبیش آبرنگ هم کار میکردند. تابلوهای دختر بختیاری، چهرهای از مرحوم استاد حاج میرزا آقا امامی، پاستل گچی از مرحوم اشراقی، تصویری از جلسه دبیران و هنرآموزان هنرستان هنرهای زیبا در دفتر استاد بهادری و همچنین چهرههای بسیاری از رؤسای جمهور و پادشاهان کشورهای مختلف را نقاشی کردند.» او میافزاید: «من چند سال بعد از فارغالتحصیلی از هنرستان هنرهای زیبا بهعنوان مدیر موزه این هنرستان استخدام شدم و با استاد پورصفا همکاری داشتم. ایشان عمر پربرکتی داشتند. من همراه با ایشان مسافرتهای زیادی رفتم و خاطرات خیلی قشنگی از ایشان دارم و بسیار از ایشان یاد گرفتم. ایشان زمان جوانی اهل پیادهروی و ورزش بهویژه فوتبال بودند. علو طبع خاصی داشتند، حرف رکیک و زننده از ایشان نشنیدم. خیلی مهربان و خانوادهدوست و محجوب بودند، پرخاشگر نبود و من اصلا صدای بلند ایشان را نشنیدم. منزل ایشان در انتهای کوچهای درست کنار بیمارستان سینا در خیابان شمسآبادی قرار داشت و من تا آخرین روزهایی که مریض بودند با ایشان ارتباط داشتم.»
استاد پورصفا پایهگذار نقاشی مکتب اصفهان بود
«نادرقلی نادری رارانی» مجموعهدار و از دوستان عباسعلی پورصفا اظهار میکند: «آقای پورصفا مردی خونگرم، مهربان، علاقهمند، آدم اجتماعی و هنرمندی برجسته و شناختهشده و درعینحال مردی متدین و اهل نماز و قیودات مذهبی بود و اولین کسی است که مکتب اصفهان را پیاده کرد. من یک زندگینامه بهصورت فیلم از استاد پورصفا تهیه کردم و چند تابلوی نقاشی هم به ایشان سفارش دادم که برای من کشید. همچنین از سوی شهرداری اصفهان یک خیابان نیز در شهرک برازنده به نام استاد پورصفا نامیده شده است.»
یکی از معضلهای اصفهان نداشتن موزهای شایسته است
«محمد موحدیان عطار» کارشناس پیشین اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان نیز میگوید: «هنرستان هنرهای زیبا زیر نظر اداره ارشاد فعالیت میکرد و آن زمان که من در اداره بودم دوران بازنشستگی آقای پورصفا بهعنوان یکی از فارغالتحصیلان و اساتید هنرستان رسیده بود و بهصورت آزاد کار میکرد؛ اما اداره ارشاد با ایشان در ارتباط بود و استاد پورصفا از اعضای شورای کارشناسی این اداره بود؛ به همین دلیل من با ایشان ارتباط داشتم و هماهنگیهای لازم برای دیدار علاقهمندان با ایشان را نیز انجام میدادم.»
او میافزاید: «آقای پورصفا انسانی بسیار علاقهمند، پرکار، بانشاط و امیدوار بود و در هر زمان با روحیه مثبت کار میکرد و همیشه در ذهن ما خواهند بود. ایشان فردی متدین و اهل حلال و حرام و ازنظر کاری و فکری و اعتقادی انسانی بسیار منضبط و دقیق، شخصیتی مثبت و قابلاحترام و به لحاظ اخلاق و رفتار و عقاید و تلاش نیز انسانی منحصربهفرد بود و جامعه هنری اصفهان نیز برای ایشان احترام خاصی قائل بودند. یادم هست به من میگفت وقتی صبح از خواب بیدار میشوم نماز و قرآن میخوانم و بعدازآن به کار مشغول میشوم.»
موحدیان تأکید میکند: «آقای پورصفا هنرمند نقاش کلاسیک خودساختهای بود که به هنر نقاشی فوقالعاده علاقه داشت و در این راه خیلی زحمتکشیده بود. از شاگردان ایشان میتوان به استاد محمدعلی حدت اشاره کرد که جزو هنرمندان پیشکسوت نیز بهشمار میرود. استاد فرشچیان نیز ارادت خاصی نسبت به استاد پورصفا داشت و برای ایشان احترام خاصی قائل بود. استاد پورصفا آثار بسیار زیادی را خلق کرد که هرکدام در نوع خود بینظیر بوده و خواهان بسیاری نیز داشتند؛ اما متأسفانه در اصفهان هیچ موزه و گنجینهای وجود ندارد که آثار هنرمندان در آن نگهداری شود و یکی از معضلات اصفهان نداشتن موزهای شایسته برای به نمایش گذاشتن آثار هنرمندان است.»
استاد پورصفا شخصیت هنری بارزی داشت
«امیر هوشنگ جزیزاده» هنرمند نگارگر و از دانشآموختگان هنرستان هنرهای زیبای اصفهان تصریح میکند: «آقای پورصفا جزو هنرجویان دوره اول این هنرستان و از شاگردان استاد بهادری و همچنین از اساتید هنرستان هنرهای زیبای اصفهان در رشته طبیعت بود. او شخصیت هنری خیلی بارزی داشت و انسان هنری بود که کار خود را به نحو احسن انجام میداد. من و آقای پورصفا در هنرستان همکار بودیم و ایشان رشته نقاشی طبیعت را درس میداد و من رشته مینیاتور و نقشه فرش را درس میدادم. او انسان بسیار خوب و فعالی بود و تابلوهای خیلی خوبی هم از خودشان بهجا گذاشته و شاگردان خوبی تربیت کرد.»
پورصفا هنرمندی قاطع و صورتسازی شگرف بود
«مرتضی رزاقی» از دانشآموختگان رشته طبیعت هنرستان هنرهای زیبا تصریح میکند: «من جزو دورههای اول رشته نقاشی طبیعت در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان بودم و سال 1338 دوره ششساله این هنرستان را به پایان رساندم. آن زمان که در هنرستان بودم آقای پورصفا تازه استخدامشده و ایشان در رشته نقاشی طبیعت معلم بنده بود. استاد پورصفا هم از نظر شخصیت هنری و هم اخلاقی انسانی بسیار خوب و شایسته بود، تمرینهای خیلی خوبی به شاگردان خود میداد، در کارش قاطع بود و دلش میخواست شاگردانش خوب کار کنند و کار یاد بگیرند. آقای پورصفا هنرمند بسیار خوبی در رشته رنگ و روغن بود و صورتسازیاش عالی و شگفتآور بود.» او میافزاید: «چهار نفر بودیم که در رشته طبیعت در کلاس آقای پورصفا کار میکردیم، هوشنگ افضل که فوتشده، منوچهر یزدانپور که او هم در آمریکا فوت کرده، آقای محمد رفیعی که اطلاعی از ایشان ندارم و من که بعد از هنرستان به انگلستان رفتم و در رشته آبرنگ آموزش دیدم و رنگ و روغن هم کار میکنم و بعد 30 سال تدریس در هنرستانها، دبیرستانها و دانشسرای تربیتمعلم، بازنشسته شدم.»
هنرشان ارزنده بود و بر کار هنرجویان نظارت دقیق داشتند
«ناصر مهذب نیا» از دیگر هنرجویان مرحوم پورصفا نیز درباره استادِ خود میگوید: «آشنایی من با استاد پورصفا به سال 1343 در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان بازمیگردد که تا سال 1346 هنرجوی ایشان بودم و بعد از فارغالتحصیلی به دانشگاه هنر رفتم و دوره مجسمهسازی، نقشه پارچه، صحنهآرایی تئاتر و گرافیک را گذراندم و به معماری داخلی و طراحی دکور وارد شدم.» او ادامه میدهد: «استاد پورصفا مدرس بسیار خوبی بود و نحوه آموزش دادن ایشان بسیار عالی بود. هنرشان ارزنده و در پرترهسازی بسیار شایسته بود. ایشان به ما ابنیهسازی سنتی را توصیه میکرد و بر کارمان نظارت خیلی دقیقی داشت. یادم هست که آقای محمدعلی حدت که همکلاس ما بود روی مسجدجامع عباسی و من روی مدرسه چهارباغ کار میکردیم و آقای پورصفا بهخوبی ما را هدایت میکرد. ایشان الگوی خوبی برای ما بود و یادم هست که یک روز پرترهای را به عرض یک متر و ده سانتیمتر و طول یک متر و چهل سانتیمتر که مربوط به یک فرد غیر ایرانی بود در مدت یک روز یعنی از صبح تا شب به پایان رساند.»
استاد پورصفا دوست نداشت اصالت را از دست بدهیم
«رضا بدرالسماء» از دیگر هنرمندان نگارگری نیز درباره استاد عباسعلی پورصفا میگوید: «من به دلیل علاقه زیادی که به هنر و هنرمندان داشتم قبل از اینکه با استاد پورصفا آشنا شوم، آثار ایشان را دنبال میکردم و وقتی در اوایل سال 1370 خانه هنرمندان و حوزه هنری اصفهان تشکیل شد از نزدیک با آقای پورصفا آشنا شدم و دوستی ما از همان زمان شروع شد و وقتی باشخصیت ایشان آشنا شدم بیشتر مجذوبشان شدم.» او تصریح میکند: «استاد پورصفا وقار و بزرگواری خاصی داشت، شخصیت برجستهای بود و همیشه ذکر خیر ایشان دعا بود. همیشه برای دیگران خوبی میخواست و اگر کسی راهنمایی میخواست حتما این کار را انجام میداد. ایشان شخصیت نمونه و سالمی بود و دوست داشت که هنر و هنرمندان در اصفهان و ایران پیشرفت کنند. نسبت به جوانان و هنرمندان دلسوز بود و از این ناراحت بود که بعضی بهعنوان مدرنیست، ذهنیت جوانان را عوض کنند و دوست نداشت که اصالتهایمان را از دست بدهیم و جوانان بخواهند یکشبه مدرنیست شوند و هنر اصیل را کنار بگذارند و دانستهها و ارزشهایمان آسیب ببیند. او دوست داشت هنری که انجام میداد استمرار پیدا کند و جوانان آن را دنبال کنند.»
بدرالسماء میگوید: «استاد پور صفا به همه توصیه میکرد که ورزش و پیادهروی کنند تا سالم باشند، خودش هم به لحاظ روحی و روانی شخصیت سالمی داشت و ورزش را دوست داشت و حتی در زمانی فوتبال را در سطح بالا بازی میکرد تا اینکه به دلیل حادثهای که برای ایشان پیش آمد آن را از نظر حرفهای کنار گذاشت.»














