به گزارش اصفهان زیبا؛ حمیدرضا سپهری از داوران انتخاب طرح برتر، در خصوص راهاندازی «موزه تاریخ شهرداری اصفهان» معتقد است؛ همانطور که یک بیمار برای درمان بیماریاش به پرونده پزشکی نیازمند است تا به پزشک خود در درمان کمک کند، موزه تاریخ شهرداری نیز قادر است بهمثابه یک پرونده، تاریخ و گذشته اصفهان را در مقابل نگاه مردم قرار دهد و مبنای تصمیمگیریها درباره حال و آینده شهر باشد… .
آنچه در ادامه میخوانید، مروری است مختصر بر توضیحهای حمیدرضا سپهری درباره ضرورت راهاندازی این موزه.
در ابتدا بفرمایید ضرورت راهاندازی موزه تاریخ شهرداری برای شهر اصفهان چه بود؟
قبل از هر چیز یادآوری چند نکته را برای خوانندگان محترم ضروری میدانم: قبل از اعلام فراخوان مسابقه در خصوص تأسیس موزه تاریخ شهرداری در عمارت باغ زرشک، راهاندازی این موزه در طبقه همکف ساختمان شهرداری فکرمان را مشغول کرد؛ اما نظر به کارکرد موزه و زمانهای بهرهبرداری از آن و تفکیک این زمانها با اوقات اداری شهرداری، ضرورت دخالتهای کالبدی زیادی را طلب میکرد و تصمیم بر انتقال شهرداری از آن ساختمان به مکان دیگر، دخالت در خاطره جمعی شهروندانی بود که همواره این بنا را بهعنوان شهرداری به یاد دارند؛ ساختمانی که برای شهرداری ساخته شده است و به نام شهرداری خواهد ماند.
نکته دوم این است که بنای باغ زرشک بهعنوان گزینه، بررسی شد و توسط متخصصان مرمت سازه و مقاومت خاک به دقت مورد بازدید و تحلیل قرار گرفت و بهرهبرداری از این بنا برای موزه بلامانع تشخیص داده شد. پس از این دو بررسی بود که از شرکتکنندگان دعوت به عمل آمد تا طرحهای خود را ارائه کنند.
تبدیلشدن باغ زرشک به موزه تا چه اندازه با پیشینه و قدمت آن همخوانی دارد؟
مگر بناهای دیگری که به موزه تبدیل شدند، با قدمت و پیشینه خود همخوانی دارند؟ اگر همخوان باشند، چه مزیتی دارد و اگر همخوان نباشند، ایراد چیست؟ چه بسیار خانههایی که اقامتگاه شدهاند و چه حمامهایی که کاربریهای دیگری پیداکردهاند. هیچکدام از موزههای جهان برای موزه ساخته نشدهاند و اگر بنا باشد کارخانه ریسباف موزه شود، آیا تصمیم درستی است؟
موزه ایران باستان برای موزه، طراحی و ساخته شد؛ ولی موزه آبگینه خانه قوامالسلطنه بود که به زیبایی به موزه تبدیل شد. هرروز بهغیراز دوشنبهها موزه ایران باستان از سوی علاقهمندان بازدید میشود و بسیاری از علاقهمندان بعد از بازدید از آن به دیدن موزه دوران اسلامی میروند که در مجاورت آن است. آیا بازدیدکنندگان موزه ملک که در چندقدمی موزه دوران اسلامی است، صرفا برای بازدید از موزه ملک میآیند ولاغیر؟ ازاینگونه مثالها در شهرهای گوناگون بسیار میتوان نام برد؛ تجربههای متعددی که همواره مورد بازدید اقشار گوناگون مردم قرار میگیرد.
این حرکت با توجه به رشد مراکز اداری و تجاری در سالهای اخیر در این منطقه چه تأثیری میتواند بر تغییر بافت چهارباغ بالا داشته باشد؟
مولوی میگوید: «هرزمان نو میشود دنیا و ما…» چهارباغ بهعنوان یک مسیر تاریخی و ویژگیهایش، نیازمند توجه و برنامه مستمر است. نه مرکزی اداری و نه تجاری، هیچکدام خللی در هویت این مسیر تاریخی ایجاد نمیکنند؛ اگر بهقاعده و بهاندازه باشد. در اخوانالصفا شهر به بدن انسان تشبیه شده و حکمت خلقت اندامهای انسان را برای هدفی و کاری در نظر گرفته است؛ شهر هم همینگونه است. همه بار را نمیتوان بر عضوی از شهر وارد کرد.
همانطور که گفتم چهارباغ نیازمند توجه و برنامه مستمر است و باید از شمال تا جنوب ارزشهایش را مدنظر قرار داد؛ همانگونه که در مسیرهای تاریخی شهرهای بزرگ به آنها دقت میشود. چهارباغ اصفهان حتما از شانزهلیزه پاریس، آکسفورد لندن، ونتوی رم و فردریک برلین نهتنها چیزی کم ندارد که قدمت بیشتری هم دارد. چرا دفتری در شهرداری اصفهان و سازمانهای تابعهاش بخشی از فعالیت خود را بر«چهارباغ» متمرکز نکند.
اهمیت این تغییر کاربری با توجه به قرارگیری این مکان در محور تاریخی چهارباغ بالا و بیمهری سالیان گذشته به پیشینه این محور ازنظر شما چه میتواند باشد؟
آپولینر، شاعر معروف فرانسوی، در شعر خود به نام «پل میرابو» میگوید: «زیر پل رود روان میگذرد… .» بیمهری به مسیر چهارباغ صرفا در سالیان گذشته نبوده که همچنان هم مورد بیمهری است. هماکنون کارخانههای قبلی اصفهان به زمینی برای کاربریهای مسکونی یا تجاری یا ترکیبی از آن دو اختصاص یافته است؛ حتی کارخانه ریسباف نیز مدت مدیدی در خوف اینگونه کاربریها قرار داشت. مگر بناهای دیگر سنخیتی با چهارباغ دارد یا حمام کروی که به نظرم کماکان متروکه و مخروبه مانده است!
همانطور که در چهارباغ عباسی و حریم آن همچنان بناهای ناموزون ساخته میشود تا مسئولان شهری و مردم اصفهان به این مسیر تاریخی که در جهان اگر بینظیر نباشد، کمنظیر است، حساس نباشند. متأسفانه روزی نیست که به گوشهای از آن، بیمهری جدیدی صورت نگیرد و این موضوع بهشدت نیازمند بازنگری است. مگر اولین پمپبنزین اصفهان نبود که دیگر نیست و از آن فقط خاطرهای بین معمرین اصفهان است و دیگر هیچ! مگر کاروانسرای نخجیر و پیرامونش نبود که خراب شد و بهجای آن و به نیابت از کاخ جهاننما بنایی ساخته شد که بعد از اعمال حساسیتهای یونسکو امیدواریم در آینده رونق بگیرد! همانطور که آپولینر گفته است: «زیر پل رود روان میگذرد.»
به نظر شما تأسیس یک موزه شهری با موضوع تاریخ تحولات مدیریت شهری میتواند در جهت پیوند نهاد شهرداری و شهروندان و افزایش اعتماد به آنها مؤثر باشد؟
اصولا گرداندن نهادهای مدنی و فرهنگی در طول زمان به شیوه مدیریت بسیار بستگی دارد. اینگونه نهادها مانند نهالهای جوانی هستند که در طول زمان تنومند میشوند. اکنون با تأسیس این موزه یکی از اولین گامها در جهت تأسیس یک نهاد مدنی برداشته شده است که باید این اقدام را به مدیریت شهری و مردم اصفهان تبریک گفت.
ثبت و استفاده از اسناد، مدارک و حافظه شفاهی مدیریت شهری و نتایج کوتاه و بلندمدت آن در آینده شهر چه اهمیتی برای ما دارد؟
عزیزان ما در دانشگاه اصفهان یکی از فعالترین هیئتهای علمی متمرکز بر تاریخ شفاهی در ایران هستند و تأسیس این موزه فرصتی است برای گسترش تحقیق در تاریخ مدنی این شهر.
ازنظر شما تأسیس این موزه تا چه اندازه میتواند بهعنوان محرک توسعه در راهاندازی موزه ریسباف مؤثر باشد؟
فعلا راهاندازی موزه در کارخانه ریسباف به شرایطی موفقیتآمیز رسیده است و کارکرد توأمان این دو موزه میتواند جذاب باشد. بار تاریخچه صنعتی اطراف زایندهرود را میتوان برعهده ریسباف گذاشت که به حد کافی وسیع است. مجموعه موزه اسمیت سونیا در واشنگتن شامل 13 بنای مجزا از یکدیگر است و بهخوبی فعالیت دارد.
راهاندازی این موزه چه نقشی در ارزیابی و نقد عملکرد شهرداری اصفهان خواهد داشت؟
وجه نخست ماجرا این است که شهرداری اصفهان اسناد و مدارک خود را برای بازبینی عملکرد خودش ارائه بدهد و وجه دیگر این است که این اسناد مورد بازبینی مردم و شهروندانی قرار بگیرد که به این موزه میآیند و از این آثار دیدن میکنند؛ مثلا من میتوانم اسنادی درباره شهر تبریز در دهههای قبل را بخوانم و از منظر خودم مورد تحلیلوبررسی قرار دهم؛ اما همین اسناد اگر در اختیار کسی قرار بگیرد که از دیرباز در تبریز زیسته و با این شهر بهخوبی آشناست، تأثیر دیگری بر او خواهد داشت؛ بنابراین اسناد و مدارکی که در موزه بلدیه ارائه میشود نیز میتواند از منظر هر کس ارزیابی متفاوتی داشته باشد.
این اصل درباره هر شیء موزهای صدق میکند؛ آنطور که یک باستانشناس یا یک دانشجوی باستانشناسی یا یک مخاطب عادی هرکدام به فراخور خود برداشتی از این شیء دارند. وظیفه ما تنها این است که بستری را فراهم کنیم تا این اشیاء در موزه در معرض تماشا و رصد قرار گیرند. اینکه هر کس چه دریافتی از این امر دارد، دیگر در اختیار ما نیست؛ لذا داشتن اشیای موزهای یک سوی ماجراست و نحوه ارائهکردن آنها، یک سوی دیگر ماجرا.
با این حساب، میتوان فهمید که ارائه اسناد و مدارک مربوط به عملکرد شهرداری در قالب این موزه، چه اقدام مهمی در این زمینه به شمار میرود.. .
بله، دقیقا. درست مانند یک بیمار که پرونده پزشکیاش را در اختیار دارد و برای درمان، این پرونده را به پزشک خود ارائه میدهد، شهر نیز باید دارای پروندهای باشد که در آن معلوم شود چه بر آن گذشته و تصمیمهایی که قرار است امروز برای آن اتخاذ شود، بر چه مبنا و اصولی است. این موزه بهمثابه سابقه شهر است که باید بهدرستی ارائه شود… .
مقصود از یک ارائه درست چیست؟
ارائه درست، یعنی در معرض دید قراردادن اشیای موزه؛ آنطور که آن اشیا بهدرستی و دقت رصد شوند. وقتی بازدیدکننده میتواند ماکت اورجینال یک اثر تاریخی را در موزه ببیند و حتی آن را لمس کند، تأثیر بسیار خوبی بر او بهعنوان یک تماشاگر دارد؛ بنابراین نحوه ارائهدادن و گفتوگوکردن کمک چشمگیری در این زمینه به ما میکند.
درباره انتخاب طرح نهایی موزه و داوری آثار هم توضیحی بدهید.
این یک اصل است که همواره در مسابقات معماری با تغییر داورها، نتیجه نیز تغییر خواهد کرد؛ چراکه نتیجه ماحصل ارائه و تجربه داورهاست. ما در دو مرحله داوری توانستیم طرح فعلی را بهعنوان طرح برتر برای موزه بلدیه انتخاب کنیم؛ لذا قرار نیست این طرح برای موزه ریسباف نیز طرح برتر باشد.
با بررسیهای انجامشده در خصوص زمینشناسی موزه و موقعیت آن در کنار مترو و… مطالعههایی انجام دادیم و ضمن بررسی نظرهای استادان مربوط در اصفهان، طرح برتر را از میان سه طرح موجود انتخاب کردیم. در میان طرحها، یک طرح دخالت زیادی در محوطه موزه داشت که این به معنای صرف هزینه گزاف است؛ اما طرح منتخب درمجموع نسبت به طرحهای دیگر دخالت کمتری در فضا دارد؛ لذا بهعنوان طرح برتر انتخاب شد.
و سخن آخر…
موزهداری لذتبخش است؛ اما آسان نیست و به اطلاعات زیادی نیاز دارد؛ هرچند دیکته نانوشته هم غلط ندارد.




