نظری به «کلیله‌ودمنه» و طنزپردازی‌هایش

جویندگان بوته سرسبز زندگی‌بخش

«کلیله‌ودمنه» از آن کتاب‌های مادر در زبان و ادبیات فارسی است؛ کتابی که از راه‌های دورودراز می‌آید. سفرهای پُرماجرایی داشته تا خودش را به ما برساند و ما آن را گرم در آغوش بگیریم و بخوانیمش و رازهای پیدا و پنهانش را به خاطر بسپاریم.

تاریخ انتشار: 11:22 - سه شنبه 1403/08/15
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
جویندگان بوته سرسبز زندگی‌بخش

به گزارش اصفهان زیبا؛ «کلیله‌ودمنه» از آن کتاب‌های مادر در زبان و ادبیات فارسی است؛ کتابی که از راه‌های دورودراز می‌آید. سفرهای پُرماجرایی داشته تا خودش را به ما برساند و ما آن را گرم در آغوش بگیریم و بخوانیمش و رازهای پیدا و پنهانش را به خاطر بسپاریم.

در تواریخ و قصه‌ها نوشته‌اند برزویه، از پزشکان معروف در دربار انوشیروان ساسانی، یک روز در حال خواندن کتابی بود که نامش را نمی‌دانیم. در آن کتاب نوشته بود در سرزمین افسانه‌ای و پُرنقش‌ونگار هند، کوهی شگفت وجود دارد که از دلش گیاهی طُرفه می‌روید و با این گیاه دارویی می‌شود مرده را زنده کرد. برزویه داستان گیاه نایاب هندی را برای شاهنشاه تعریف کرد. شاه به وجد آمد و خود برزویه را راهی سفر هندوستان کرد تا آن رستنی نادر را بیابد. در هند، برزویه به بدبختی افتاد! هر روز می‌گشت و سراغ می‌گرفت؛ اما از روز قبل حیران‌تر می‌شد؛ پس تصمیم گرفت برود به نزد داناترین حکیم هند؛ با این امید که او نشانیِ کوه و گیاه رازآلود را بداند.

وقتی حکیم هندی داستان طبیب ایرانی را شنید، این‌گونه پاسخش داد: «مراد از کوهسار، دانایان و از دارو، سخن شفابخش ایشان و از مردگان، جاهلان است که به دم گرم دانشمندان زنده می‌شوند» و بعد نشانی «کلیله‌ودمنه» را به او داد و گفت: «همه این حکمت‌ها در آن کتاب است.»

از این کتاب که به زبان سانسکریت بود، یک نسخه بیشتر در هند وجود نداشت و بردنش هم طبیعتا ممکن نبود؛ پس برزویه آشنا به سانسکریت مجبور می‌شود هر روز کتاب را امانت بگیرد و از آن رونویسی کند. این داستان نگارش از روی «کلیله‌ودمنه» یک سال تمام به درازا می‌کشد و سرانجام برزویه به ایران‌زمین برمی‌گردد.

اما هنوز داستان «کلیله‌ودمنه»ای که به دست ما رسیده است، ادامه دارد. کتاب بعد از این هم جویندگانی داشت و در درازنای تاریخ نثر و شعرمان بارها نظرها را جلب کرد. هنوز بودند آدم‌هایی که رؤیای آن بوته سرسبز زندگی‌بخش را داشتند؛ پس آن را جستند.

اولین ترجمهٔ آن در همان دربار انوشیروان به زبان پهلوی صورت گرفت؛ سپس ابن‌مقفع یا همان روزبه، از مترجمان ایرانمان در قرون نخستین اسلامی، این کتاب را به عربی برگرداند. ابوالمعالی نصراللّه منشی نیز در نیمهٔ نخست قرن ششم هجری قمری این کتاب را به فارسی برگرداند و هم‌زمان با ترجمه، به سلیقه و ذوق خویش حکایات و امثال و آیات و احادیث متعددی را به آن اضافه کرد تا در جامه‌ای نو به دست ما برسد.

نوشخندها و نیشخندها

در کتاب داستانیِ «کلیله‌ودمنه» که عنوانش برآمده از دو شخصیت اصلی آن، یعنی دو شغال است، طنز ویژگی مهمی محسوب می‌شود. فرم ادبی فابل یا افسانه حیوانات در این کتاب طنزی را پدید آورده که غیرمستقیم و تمثیلی است. در پشت سیمای هر حیوان در این مجموعه، انسانی دیده می‌شود که تأثیر مستقیمی بر خندیدن مخاطب دارد؛ گویی هر حیوان نماینده یک انسان کاریکاتوری‌شده است.

این طنز، همیشگی نیست و گاهی خنده‌های نوشین جای خود را به نیشخند می‌دهند. به‌طورکلی، روایتِ مضامین اجتماعی و اخلاقی، تناقض‌های موجود در حکایات و کودن‌نمایی دانایان در هر داستان به‌گونه‌ای است که بر لب خواننده لبخند می‌آورد. در برخی جاها این لبخند کم‌رنگ می‌شود؛ اما بازهم انتخاب این نوع زبان از سوی راویان زندگی‌بخشش درخور تأمل است.

مراجع

ـ بدون نام و نام‌خانوادگی (۱۳۸۵)، «کلیله‌ودمنه»، بر اساس چاپ عبدالعظیم قریب، مقابله با نسخه تصحیح‌شده مجتبی مینوی، ترجمه نصراللّه‌بن‌محمد عبدالحمید منشی، با مقدمه و حواشی و تعلیقات منوچهر دانش‌پژوه، تهران: هیرمند.
ـ کوشکی، زینب (۱۳۹۶)، «حیوانی که می‌خندد؛ بررسی تطبیقی جنبه‌های طنز در کلیله‌ودمنه و افسانه‌های ازوپ»، تهران: سوره مهر.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

4 + 5 =