به گزارش اصفهان زیبا؛ کانون فرهنگیهنری شهدای مسجدسید، پس از واگذارشدن فرهنگسرا به آنها، با داشتن مکان مناسب برای انجام فعالیتهای خود بهصورت گسترده به اهالی محله خدمات متفاوت، مؤثر و متنوعتری ارائه میکنند. داستان، داستان علیاست؛ فرهنگسرایی که یک کانون فرهنگی آن را اداره میکند. این بار نگاهم با همیشه فرق میکرد. اصلا پارامترهایی که برای فرهنگسراها در نظر گرفته بودم، اهمیت قبل را نداشتند. برایم داستان چگونگی و چرایی رسیدن کانون فرهنگی هنری شهدای مسجد سید به فرهنگسرای شهدای محله علیا مهم بود. پس از پرسوجوکردن، شماره سید مهدی طباطبایی، مسئول فرهنگسرای شهدای محله علیا را پیدا کردم تا برای گفتوگو با او ساعتی را مشخص کنم. بله باز هم مسیرم مثل دو گزارش قبلی خوراسگان است. وارد خیابان شهید رسول قضاوی شدم و سردرگم میان کوچههای پرپیچوخم برای رسیدن به فرهنگسرای شهدای محله علیا، نه من میدانستم از کدام طرف حرکت کنم، نه مغازهداران و اهالی آن منطقه میدانستند. نمیدانم مشکل چه چیزی بود؛ اما برخی از ساکنان آن منطقه با آدرس پرسیدن من تازه متوجه حضور فرهنگسرا شدند. ازآنجاییکه از چندین نفر سؤال کردم و به هیچ نتیجهای نرسیدم، تصمیم گرفتم به تکنولوژی پناه ببرم. بالاخره مکان فرهنگسرا را پیدا کردم.
باتوجهبه موقعیت فرهنگسرا در کوچههای مختلف محله قدم میزدم تا نظر ساکنان آنجا درباره فرهنگسرا را بپرسم. فاطمه که بانویی جوان است میگوید: چندین وقت بود تمایل داشتم در کلاس خیاطی شرکت کنم؛ اما هزینه کلاسهایی که پرسوجو کردم زیاد بود تا اینکه فرهنگسرا باقیمت بسیار مناسبی کلاس آموزش خیاطی برگزار کرد. اکنون علاوه بر دوخت لباس برای خانواده خودم از دیگران سفارش میگیرم و کسب درآمد دارم. امیدوارم کلاسهای پیشرفته خیاطی هم برگزار کنند تا توانایی ما بیشتر شود.
صحبتهایش که به پایان رسید، صدای بچههایی که دو کوچه آنطرفتر مشغول بازی بودند مرا به سمت خودش جذب کرد. پنج دختر و دو پسر داخل کوچه بودند. دختران والیبال بازی میکردند و پسران ابتدا تا انتهای کوچه را با دوچرخه طی میکردند. آنها آنها را صدا زدم و درباره شرکت آنها در کلاسهای فرهنگسرا و کیفیت آن سؤال کردم. سه نفر از دختران در کلاس کاراته و یکی از دختران در کلاس زبان فرهنگسرا شرکت کرده بودند. آنها مربیان و اردوهای فرهنگسرا را دوست داشتند. در مسیر بازگشت به فرهنگسرا به خانم مسنی برخوردم که نوههایش در کلاسهای فرهنگسرا شرکت میکردند. او علت شرکت نوههایش در کلاسها را قیمت مناسب آن نسبت به مکانهای دیگر دانست. البته برخی از ساکنان نزدیک به فرهنگسرا هم از برنامههای آن بیاطلاع بودند.
حضور مؤثر در میدان فرهنگی مهمتر از کمیت بدون اثر در آن
بهمحض ورود به فرهنگسرا با مسئول فرهنگسرای شهدای محله علیا شروع به گفتوگو کردم؛ اما هر دفعه یک نفر سخن ما را قطع میکرد. با اینکه حجتالاسلام طباطبایی ساکن محله پروین بود؛ اما هرکس که وارد فرهنگسرا میشد او را میشناخت. بالاخره فرهنگسرا کمی خلوت شد؛ از او درخواست کردم داستان تشکیل کانون فرهنگی هنری شهدای مسجد سید و چگونه رسیدن به فعالیت در فرهنگسرا را روایت کند.
او با بیان اینکه بارهاوبارها برای مسئولان کانونهای فرهنگی این موضوع را تشریح دادهام میگوید: این بار هم برای شما تعریف میکنم. سال 1389 کانون فرهنگیهنری شهدای مسجد سید خوراسگان را ثبت کانونهای فرهنگی کردیم. حدود یک سال فعالیت کردیم؛ اما فعالیت زیادی در کانون صورت نمیگرفت. سال 99 بیماری کرونا شیوع پیداکرده بود و همه درگیر این بیماری بودند. کرونا سبب شده بود مردم کسل باشند و این وضعیت فکر من را مشغول کرده بود. دقیقا روز 22 بهمن در راهپیمایی ماشینی یک جرقه به ذهن من زد. یک فراخوان زدیم و از خانمها و آقایان محله که دغدغه فعالیت فرهنگی داشتند، دعوت به همکاری کردیم تا کانون را احیا کنیم. از جمعیت خوبی که در ابتدای کار به ما ملحق شدند، 13 نفر خانم و 7 نفر آقا باقی ماندند. آن روز به همکاران خود گفتم از تعداد محدود خود ناامید نباشیم. بهتر است در میدان فرهنگی حضور مؤثر داشته باشیم؛ نه اینکه در کانون فرهنگی تعداد نفرات زیادی داشته باشیم و هیچ فعالیتی نکنیم. آن زمان فعالیتهای سختافزاری بر عهده آقایان بود و خانمها اتاق فکر مجموعه شده بودند و برنامهها را برنامهریزی میکردند.
در برگزاری مراسم همه سنین محترم هستند
شروع فعالیتهای ما با بیماری کرونا هماهنگ شده بود؛ به همین دلیل برنامههای مختلف بهصورت مجازی برگزار شد. به ماه محرم که رسیدیم به دلیل رعایت فاصلهگذاریهای اجتماعی امکان برگزاری مراسم عزاداری برای خانمها وجود نداشت و فقط آقایان از مراسم مسجدسید بهره میبردند. اینجا بود که تصمیم گرفتیم در زمین پشت روباز حسینیه عصرها برای بانوان مراسم عزاداری محرم برگزار کنیم. در مراسم عزاداری جمعیت زیادی شرکت میکردند. آنجا شاهد کودکان و نوجوانانی بودیم که از نشستنهای طولانیمدت کلافه شدهاند و از طرفی مادرانشان نمیتوانند از برنامه استفاده کنند. خانمهایی که برای فعالیتهای فرهنگی با ما همراه شدند، برای این کودکان کلاسهای مختلفی را داخل مسجد برگزار میکردند تا هم مادران از مراسم استفاده کنند و هم به کودکان توجه و احترام شود.
کانونی به وسعت مسجد حسینیه، دارالقرآن و اکنون فرهنگسرا
در ماه محرم کودکان و نوجوانان به دلیل کلاسهایی که برگزار کردیم جذب مجموعه فرهنگیهنری شهدای مسجد سید خوراسگان شدند. موفقیتی که برای جذب کودکان و نوجوانان داشتیم، سبب شد به فکر راهاندازی یک مهدکودک باشیم. برای این کار به آموزشوپرورش مراجعه کردم در همین رفتوآمدها شعبه 118 دارالقرآنی که در محله داشتیم راکد بود. به این فکر افتادیم که بهجای پیگیریهای متعدد از آموزشوپرورش دارالقرآن را احیا کنیم. پس از واگذاری دارالقرآن در مدت 10 روز پیشدبستانی آن شروع به فعالیت کرد. اینجا بود که مسجد محله، حسینیه، زیرزمین زیر مسجد که متعلق به کانون و دارالقرآن بود را کانون فرهنگیهنری شهدای مسجد سید اداره میکرد. یک سال به فعالیتهای خود ادامه دادیم تا اینکه متوجه شدیم شهرداری فرهنگسراهای خود را با شرایطی واگذار میکند. از آنجایی که شهرداری تصمیم گرفته بود فعالیتها را محلهمحور کند در آن مزایده فرهنگی با برنامههایی که برای اهالی محله داشتیم برنده شدیم و فرهنگسرای شهدای محله علیا به ما واگذار شد. در همه این فعالیتها هدف ما جذب حداکثری مردم به مسجد بود؛ چرا که امامخمینی (ره) فرمودند: «مسجد سنگر است و نباید آن را فراموش و خالی کرد.»
کانون فرهنگی بودن امتیازی برای اداره بهتر فرهنگسرا
مسئول فرهنگسرای شهدای محله علیا در میان روایتش با خنده بیان کرد: بعضی از اهالی بیان میکنند که محله را صاحب شدهای. از او خواستم اهمیت فعالیت در فرهنگسرا را بیان کند. این فعال فرهنگی در ابتدا اشارهای به این موضوع کرد: برخلاف فرهنگسراهای دیگر چون کانون فرهنگی بودیم قبل از واگذارشدن، کادر آمادهای داشتیم و به گسترش مجموعه فکر میکردیم. کمبودی که در کانون فرهنگی وجود داشت و فرهنگسرا آن را جبران کرد مکان مناسب بود. قبل از اینکه فرهنگسرا به ما واگذار شود در کنار مسجد روی زمین مینشستند و ثبتنام اردوها، کلاسها، برنامهها و… را انجام میدادند. دفتر کار نداشتیم و مشکلات دیگر هم وجود داشت. باوجود فرهنگسرا مشکلات ما حل شد.
بهبود معیشت مردم ، هدف فرهنگسرای شهدای محله علیا
حجتالاسلام طباطبایی سپس به تشریح فعالیتهایشان پرداخت: در کلاسهایی که برگزار میکردیم، به دنبال برگزاری کلاسهای امداد نجات هم بودیم؛ اما قیمتها بسیار بالابود. به هلالاحمر کاشانی شهرستان اصفهان هم زنگ زدم؛ اما هزینهای که بیان کردند بالابود؛ البته باید به این نکته اشاره کنم که این هزینههایی که بیان میشد باهدف ما متفاوت بود. از همان ابتدا که مدیریت فرهنگسرا را به عهده گرفتیم تصمیم بر این شد که به معیشت مردم کمک کنیم و برای بهبود معیشت آنها در فرهنگسرای شهدای محله علیا کلاسها را با پایینترین قیمت و برای توانمندسازی مردم این محله برگزار کنیم. هدفی را که داشتم برای آنها بیان کردم. پیشنهاد دادند بهصورت حضوری به هلالاحمر کاشانی مراجعه کنم. آنها راه برگزاری کلاس با قیمت مناسب را گرفتن نمایندگی هلالاحمر شهرستان در خوراسگان بیان کردند. تصمیم گرفتیم نمایندگی خانه هلالاحمر خوراسگان را بگیریم تا مردم بهجای مراجعه به هلالاحمر کاشانی به ما مراجعه کنند و از طرفی بتوانیم کلاسهایی با قیمت مناسب برگزار کنیم. اکنون خانه هلال احمر هم داخل فرهنگسراست. نزدیک به 150 نفر در کلاس کمکهای اولیه شرکت کردند.
دو سال پیش در مسیر نجفآباد زمانی که تاب و سرسرهها را دیدم، به این فکر افتادم که برای مهدکودک تاب و سرسره خریداری کنم. این مسئله را با دوستم که همراه من بود بیان کردم. او با شنیدن صحبتهای من از خانه بازی که قبل از کرونا تأسیس کرده بودند و باوجود بیماری کرونا نتوانستند فعالیتی داشته باشند، صحبت کرد و پیشنهاد خرید این وسایل را به من داد. یک سال طول کشید تا زیرزمین فرهنگسرا را آماده کنیم و نیمه شعبان امسال خانه بازی را افتتاح کردیم تا کودکان محله از آن نیز بهره ببرند.
پس از تأسیس خانه بازی تصمیم گرفتیم فضا را به دو قسمت تقسیم کنیم و بخشی را به خانه ورزش اختصاص بدهیم. در خانه ورزش همه ردههای سنی به ورزشهای مختلف میپردازند.
او در ادامه علاوه بر کلاسها و مراسم مختلفی که برگزار میکنند از فعالیتهای ثابت و متداول خودشان هم گفت: از ابتدای واگذاری فرهنگسرا تاکنون کلاسهای احکام، اخلاق و قرآن بهصورت متداول برای ردههای سنی مختلف و مشاوره کودک و نوجوان، خانواده، اقتصاد و… برگزار میشود.
دید اقتصادی در فعالیت فرهنگی ممنوع!
از مسئول فرهنگسرای شهدای محله علیا سؤال کردم: تفاوت شما که یک کانون فرهنگی هستید و در فرهنگسرا فعالیت میکنید با دیگر فرهنگسراها چیست؟ او در پاسخ به سؤال گفت: هفت نفر خانم و خودم هشت نفر میشویم. هیچکدام از ما نه مدیر هستیم نه کارمند؛ بلکه ما شرکای فرهنگی همدیگر هستیم. این رمز موفقیت ماست که همه کار را از خودمان میدانیم. اینجا دید اقتصادی وجود ندارد. اینجا جهادی کار میکنیم وسایل موردنیاز خود را تا بتوانیم از مکانهای مختلف تهیه میکنیم. همیشه آتشبهاختیار کار کردیم و بعد از شهرداری در خواست کردیم. در برخی مواقع مشکل بهگونهای است که نمیتوان منتظر طیشدن پروسههای اداری ماند؛ بهعنوانمثال فرهنگسرا پمپ آب نداشت و در تابستان به دلیل گرمای هوا نمیتوانستیم مردم را اذیت کنیم. یک ماه از تحویل فاکتور پمپ آب به شهرداری گذشته است و هنوز پولی دریافت نکردیم.
مسجد؛ مکانی برای حضور پرشور کودکان
حجتالاسلام طباطبایی که علاوه بر فرهنگسرا در مسجد هم فعالیت فرهنگی انجام میدهد، به یکی از این فعالیتها نیز اشاره کرد: دید بدی نسبت به حضور کودکان و تحرک آنها در مسجد وجود داشت. تصمیم گرفتیم این دید را عوض کنیم. در مسجد پس از اتمام نماز از مردم درخواست کردم هر کودکی را که وارد این مسجد میشود، بهعنوان فرزند من ببینند. حدود شش ماه طول کشید تا فرهنگ حضور کودکان را در مسجد باوجود جنبوجوش آنها در بین مردم درست کنیم. شکر خدا اکنون همه از دیدن شیطنتهای کودکان و نوجوانان در مسجد لذت میبرند و دید مردم عوض شده است. اکنون هر زمانی که به مسجد سید مراجعه کنید، حداقل شاهد حضور 30 کودک در مسجد هستید.
فرهنگسرا و کانون فرهنگی با یک هدف در مقابل یکدیگر ایستادهاند. فرهنگسراها از گذشته تا کنون به یک نهاد فرهنگی در مقابل کانونهای فرهنگی تبدیل شدند. در جلساتی که با سایر کانونهای فرهنگی برگزار میکنیم به آنها پیشنهاد میدهم فرهنگسراهای سطح شهر را بگیرند تا بتوانند فراتر از مسجد به فعالیتهای خود بپردازند. البته نباید کارکرد مسجد را فراموش کرد. ما اکنون برخی از کلاسها و برنامهها را در مسجد برگزار میکنیم. از طرفی اگر فرهنگسرا و کانون فرهنگی هنری مسجد یک محله جدا از یکدیگر فعالیت کنند، امکان موازیکاری زیاد است. اگر اشخاصی که مسئول کانونهای فرهنگی هستند، با دغدغهای که در زمینه فرهنگ دارند، مسئولیت فرهنگسرا را بر عهده بگیرند، موفقیت بهتری خواهد داشت؛ چرا که اکثر آنها به فرهنگسرا دید اقتصادی ندارند.