اهالی محل از مشکلات خود در خیابان پرستار و آزادی می‌گویند

از بازار میوه‌فروشان تا سد معبر اتوبوس‌ها

صبح‌ها زمانی که وارد خیابان پرستار می‌شوید چیزی که بیشتر از ترافیک و بوق ممتد ماشین‌ها شنیده می‌شود، صدای میوه‌فروشان مستقر در این خیابان است. یک مغازه در حال پایین‌آوردن میوه‌ها از ماشین است، مغازه دیگر در حال دست‌چین‌کردن میوه‌ها و دیگری مغازه را آب‌وجارو می‌کند.

تاریخ انتشار: 13:43 - چهارشنبه 1403/08/23
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
از بازار میوه‌فروشان تا سد معبر اتوبوس‌ها

به گزارش اصفهان زیبا؛ صبح‌ها زمانی که وارد خیابان پرستار می‌شوید چیزی که بیشتر از ترافیک و بوق ممتد ماشین‌ها شنیده می‌شود، صدای میوه‌فروشان مستقر در این خیابان است. یک مغازه در حال پایین‌آوردن میوه‌ها از ماشین است، مغازه دیگر در حال دست‌چین‌کردن میوه‌ها و دیگری مغازه را آب‌وجارو می‌کند.

مشتری‌ها هم از همان ابتدای صبح برای خرید میوه، به‌ویژه سبزی تازه می‌آیند و حسابی بازار خریدوفروش داغ است. صدای یک وانت آبی‌رنگ که حامل سبزی و صیفی‌ تازه از میدان تره‌وبار است، توجه من را به خود جلب می‌کند و فروشنده‌ای که پشت آن نشسته، با بلندگویی که در دست دارد، می‌گوید: « بدو بدو سبزی تازه!»

میوه و سبزی تازه در بازار میوه خیابان پرستار

جلوتر می‌روم. خانمی که در حال خرید سبزی و کدوحلوایی تازه از همان وانت‌بار است، می‌گوید: «اینجا از قدیم‌ها بازار میوه و تره‌بار اصفهان بوده و اهالی این محل همیشه به اینجا می‌آمدند تا سبزی تازه و میوه بخرند. اگر شانس هم همراهشان باشد، مثل امروز می‌توانند از ماشین‌های گذری هم خرید کنند که هم ارزان‌تر است، هم تازه‌تر.»

جای پارکی که نیست

صدای همهمه‌ای از کنار یکی از مغازه‌ها به گوش می‌رسد. صدای راننده‌ای است که با یکی از مغازه‌دارها در حال مشاجره است و از او می‌خواهد که سبد میوه‌ها را از خیابان بردارد تا بتواند پارک کند؛ اما مغازه‌دار به‌هیچ‌عنوان راضی نیست این کار را انجام دهد و کار به مشاجره رسیده است.

مردی کهن‌سال که کلاه قهوه‌ای‌رنگ خوش‌فرمی به سر دارد، وقتی تعجب من را می‌بیند، می‌گوید: «اینجا هرروز همین بساط است. خیلی از میوه‌فروش‌ها اینجا انگار کل خیابان را خریده‌اند. برای پارک‌کردن خودروها باید از آن‌ها اجازه بگیریم.» بعد راهش را ادامه می‌دهد.

مشکل اقتصادی و خلوتی بازار

آن‌طرف‌تر مغازه خشکبارفروشی قرار دارد. داخل مغازه می‌روم و از او در رابطه با بازار می‌پرسم. می‌گوید: «قبل‌ترها اینجا خیلی شلوغ بود؛ هم میوه ارزان بود، هم خشکبار! افرادی که برای خرید می‌آمدند، به ما هم سر می‌زدند و آجیل و خشکبار می‌خریدند. خانمی که در حال تست آلوهای موجود در مغازه است، در ادامه صحبت‌های مغازه‌دار، می‌گوید: «‌زمانی وقتی می‌آمدیم بازار، وقتی که برمی‌گشتیم می‌دیدیم چقدر خرید کرده‌ایم؛ اما حالا دست همه تنگ‌ شده و قدرت خرید ندارند؛ برای همین بازار خلوت شده.»
از آن‌ها خداحافظی می‌کنم و وارد یکی از میوه‌فروشی‌ها می‌شوم. یکی از مشتری‌ها دائم در حال چانه‌زدن با فروشنده است. فروشنده هم به‌هیچ‌وجه راضی نمی‌شود تخفیف بدهد. مشتری هم کیسه‌های پر از میوه را روی همان پیشخوان رها می‌کند و می‌رود.

به دنبالش می‌روم و از او می‌خواهم تا باهم کمی صحبت کنیم. جوان است و خیلی عصبانی. می‌گوید صحبت‌کردن مشکلش را حل نمی‌کند؛ ولی مدتی بعد برمی‌گردد و از من می‌پرسد که چه سؤالی دارم؟ از او دلیل این کارش را می‌پرسم. می‌گوید: «چند سال پیش اینجا میوه‌های مختلف را با تخفیف به مردم می‌دادند. برخی هم حتی با قیمت ارزان‌تر نسبت به دیگر میوه‌فروشی‌های سطح شهر میوه‌ها را عرضه می‌کردند؛ اما حالا اینجا فقط اسم بازار میوه را یدک می‌کشند و با جاهای دیگر فرقی ندارد.»

میوه‌فروشی‌های که گران می‌فروشند

خانم جوانی که شاهد گفت‌وگوی ماست، در ادامه می‌گوید: «بارها شده که از اینجا میوه خریداری کرده‌ام؛ حتی با قیمت بیشتر از میوه‌فروشی‌های محلی؛ بنابراین دیگر برای خرید اینجا نمی‌آیم و از همان میوه‌فروش نزدیک منزل خودمان خرید می‌کنم.»

نبود پیاده‌رو درست‌وحسابی در خیابان پرستار

خانم جوانی که سوار دوچرخه است، از کنارمان عبور می‌کند و وارد مغازه جانبو می‌شود. به دنبالش می‌روم و از او در رابطه با مشکلات این خیابان می‌پرسم. می‌گوید: «اینجا خیلی شلوغ است؛ بازار است دیگر! ولی اصلا جای رفت‌وآمد برای عابرپیاده نیست؛ چه برسد به اینکه سوار دوچرخه باشی! خیابان پرستار برعکس خیابان آزادی فضای باز زیادی دارد؛ اما فکری به حال پیاده‌روسازی نشده است؛ درصورتی‌که مانند خیابان برازنده می‌توان در کنار مادی که اینجا قرار دارد یک راه برای عبور پیاده‌ها یا دوچرخه ایجاد کرد تا بتوانیم بهتر رفت‌وآمد کنیم.»

از آنجا وارد خیابان آزادی می‌شوم؛ خیابانی باریک که به‌سختی یک خودرو از آن عبور می‌کند و خانه‌هایی نامرتب بخشی از خیابان را گرفته است. آن‌قدر این خیابان قدیمی است، انگار چندین سال به گذشته برگشته‌ای؛ اما ساخت‌وسازهای بلندی در همین خیابان باریک دیده می‌شود.

خیابانی قدیمی و باریک به نام آزادی

مشاور املاکی که در نزدیک خیابان قرار دارد و به گفته خودش حدود ۲۰ سالی است که در اینجا فعال است، می‌گوید: «شکل این خیابان از همان سال تاکنون تغییری نکرده؛ اما شاهد تبدیل بسیاری از خانه‌های قدیمی به آپارتمان‌های بلند هستیم. امیدوارم برای عریض‌ترکردن خیابان فکری شود.»

انبارهای کالا و مشکلی به نام سد معبر

آن‌طرف‌تر، اتوبوس‌های مسافربری را می‌بینم که در گوشه خیابان پارک کرده‌اند و در حال پیاده‌کردن بارهای خود در انبارها هستند. گیتی‌نورد، ایران‌پیما، همسفر و چند شرکت مسافربری دیگر که انبارهای آن‌ها در این مکان قرارگرفته، علت اصلی توقف اتوبوس‌های بین‌شهری است. آن‌طرف‌تر مغازه سوغات‌فروشی قرار دارد.

از او می‌خواهم نظر خود را در ارتباط با توقف اتوبوس‌های بین‌شهری بگوید. او می‌گوید: «توقف اتوبوس‌ها در اینجا علاوه بر اینکه سد معبری برای ورود بسیاری از خیابان‌هاست، موجب آلودگی هوا نیز می‌شود؛ چراکه بسیاری از آن‌ها به‌صورت روشن اقدام به جابه‌جایی بار می‌کنند و سوخت آن‌ها موجب آزار عابران پیاده‌ و حتی مغازه‌داران اطراف می‌شود.

ساعت حدود ۲۰ است. هوا کاملا تاریک شده و دوباره رفت‌وآمد اتوبوس‌های بین‌شهری در کنار انبار و جابه‌جایی بارها آغاز می‌شود. صدای بوق و سروصدای کارگرانی که بارها را جابه‌جا می‌کنند و همچنین بوی سوخت ناخوشایند اتوبوس‌ها آزارم می‌دهد.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

12 − 11 =