به گزارش اصفهان زیبا؛ در ادبیات دینی و تاریخ شیعی، در مواجهه با جامعه، هیچگاه انتظار یکسانی از همه آحاد جامعه نمیرود. اصولا همیشه خواصی وجود دارند که سرچشمه یکسری اندیشهها هستند و سرزمینهایی را شکل میدهند که جامعه بهمرور از آنها تأثیر میپذیرد. مشکل در حال حاضر، همین جامعه گفتمانی خواص است که نتوانستهاند تأثیرگذاری لازم را در خصوص گفتمان مقاومت داشته باشند؛ درواقع یک کجفهمی از دین و متون دینی در این سالها نقش اساسی داشته است که زندگی، دینداری و مبارزه را از یکدیگر تفکیک و بهاینترتیب، بالندگی را هم از دین سلب کند.
بالندگی جز در سایه عزم برای پیشبرد امر الهی محقق نمیشده است. این کجفهمی دینی چنان بوده که در تربیت دینی بهقدر کافی به مسئله اراده، محوریت نداده است. علم، ذوق دینی و اشتباه اینها، در تربیت دینی ما محور ایستادهاند و به اراده که زیربنای مفهوم مقاومت است، توجه نکردهایم. در سبک زندگی هم اینکه جامعه متدین و فرهنگی ما، بر بسیاری از اصالتهای خودش پافشاری نداشته است و آنها را مشمول گذر زمان کرده و کنار گذاشته است، به این معناست که اراده و مقاومت، برایش مسئله اساسی نبوده.
رفتار خواص دینی و فرهنگی ما بهمرورزمان بر جامعه مؤثر واقع شده است. تفسیر خلقت از منظر قرآن دقیقا به این همآغوشی حیات انسان و تنشهای مسیر رشد اشاره دارد. خداوند تنشهایی را که ملائکه بر سر راه خلیفهاللهی انسان حدس میزنند، رد نمیکند؛ بلکه نگاه آنها به این تنش را اصلاح میکند. این مسئله در تمام لایههای دینشناسی جامعه ما چشمگیر است و همه مفاهیمی که میتوانستند ما را به عزم مواجهه با چالشها و دشمنان بکشانند، به نحوی سر بریدهایم. مثال واضحش، مفاهیم حوزه مهدویت است. ماجرای حجتیه، همین تلقی از دینداری است. بدون اصلاح این کجاندیشی دینی، دشوار میتوان به همنوایی مفهوم مقاومت و زندگی فکر کرد؛ البته چیزی که انسان را امیدوار میکند، نگاه به عمق تاریخی ملت ایران است و سرمایههایی را مشاهده میکنیم که ثابت میکند روحیه تابآوری بهرغم همه این کجفهمی در بزنگاهها قابلیت احیاشدن دارد.
از طرف دیگر، وقتی خواصی مسئله مقاومت را برای جامعه مطرح کردهاند، آن را امری عارض و سنجاقشده به ما مطرح کردهاند و نسبت وجودی آن با اصل ماجرای انسان را کمتر محل توجه قرار دادهاند. عزم و اراده از عمیقترین لایههای مرتبط با هستی انسان است. بنا بر این نگرش، مقاومت یک تعریف از هستی انسان است.