به گزارش اصفهان زیبا؛ دانشجو و دانشگاه همواره یکی از محورهای داستانی جذاب برای روایتهای سینمایی بوده است. دوره دانشجویی مملو از دگرگونیها، پستیها و بلندیهاست که باعث میشود تفاوتهای چشمگیری در دیدگاه و منش فرد، قبل و بعد از ورود به دانشگاه، دیده شود.
دانشگاه چونان صحنه نمایشی است که دانشجو بهعنوان بازیگر روی آن حاضر میشود و باید در پردههای مختلفی ایفای نقش کند و در انتهای هر پرده نیز، طبیعتا به بازیگر تازهای بدل شده است. یکی از پردههای این نمایش، پرده احساسات و عواطف است. این پرده یکی از مجالهایی است که سینماگران از آن بهره زیادی گرفتهاند و توانستهاند با دقت و تعمق در آن، درامهای بسیاری خلق کنند. پرده دیگر این نمایش، جایی است که بازیگر باید با کشمکشهای سیاسی و اجتماعی دستوپنجه نرم کند.
برهه دانشجویی، طبق تصور رایج از «دانشجوبودن»، عصر سرزندگی و پیوند بیواسطه با جامعه و فعالیت در عرصههای مدنی و سیاسی است. در جامعه ایران، با نگاه گذرایی به نقش دانشگاه در تحولات سیاسیاجتماعی، میتوان اهمیت و نقش دانشجویان را در روندهای تاریخی بهخوبی مشاهده کرد. در سالهای قبل از انقلاب، 16 آذر 1332 را داریم که با یورش نیروهای نظامی شاه به دانشگاه و کشتن سهتن از دانشجوهای معترض نسبت به حضور نیکسون در دانشگاه تهران، روز خونبار دانشگاه رقم خورد. بعدتر و در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، نقشآفرینی دانشجویان همچنان مهم و قابلاعتناست. همچنین با آغاز جنگ تحمیلی، بسیاری از کسانی که در جبههها به دفاع و مبارزه پرداختند، جزو قشر دانشجو بودند.
بعد از انقلاب نیز دانشجویان در سالها و وقایع متنوعی، اعتراض و انتقاد خود را که طیف وسیعی از مطالبات را در برمیگرفت، ابراز میکردند. پس میبینیم که از زمان تولد قشری بهنام «دانشجو» تا به امروز، همواره دانشجویان، با ضرباهنگی متفاوت، حضوری مؤثر در عرصههای سیاسی و اجتماعی داشتهاند.
سینما از چهزمانی دانشجویی شد؟
اما تا پیش از انقلاب، فیلمهایی با محوریت دانشگاه و دانشجویان رواج و نفوذ چندانی در سینما نداشتند و فقط بعد از انقلاب اسلامی و خاصه از اواسط دهه هفتاد و رشد گفتمان «جامعه مدنی» بود که دانشجو و دانشگاه به یکی از موضوعات داغ و چالشبرانگیز سینمای ایران تبدیل شد. بازنمایی دانشجو در سینما، عمدتا سمتوسویی انتقادی و اعتراضی داشته است و سینماگران همواره سعی داشتهاند انتقادات خود را به رویههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، از طریق شخصیتهای دانشجو یا استاد دانشگاه پیش ببرند. درواقع دانشجو اغلب بهعنوان یک فرد پیشرو و یا حتی «روشنفکر» در سینمای ایران بازنمایی شده است که ناگزیر بوده با محیط و شرایط خود بجنگد، تغییری ایجاد کند و از سد برخی تابوها بگذرد. نگاهی به اولین فیلمهای شاخص دانشجومحور سینمای ایران میتواند بحث را روشنتر کند.
دهه هفتاد و هشتاد، دوران طلایی دانشجو در سینما
«پری»: مهرجویی در سال 1373 پری را ساخت. در این فیلم میبینیم که دختر دانشجوی ادبیات، میخواهد به برداشت و درک متفاوت و عمیقتری از دین و معنویت برسد و به همین علت چیزهایی را باید از سر بگذراند که با خوانش رسمی از دین فاصله دارد.
«دو زن»: در فیلم دو زن ساخته تهمینه میلانی به سال 1377، روایت زندگی دو دختر دانشجو را میبینیم که یکی پس از تعطیلی دانشگاهها در بازه انقلاب فرهنگی به دانشگاه بازمیگردد و دیگری نه. یکی در اثر یک ازدواج سنتی با مردی مسنتر از خودش مجبور است خانهنشین شود و دستورات و زورگوییهای شوهر شکاک و برتریطلب خود را تحمل کند و دیگری وضعیت زندگی آزادانهتر و بهتری دارد.
«به رنگ ارغوان»: این فیلم از دیگر آثار تابوشکنی است که ابراهیم حاتمیکیا در سال 1383 ساخته و پنج سال نیز توقیف بوده است. در این فیلم شاهد تصویری دگرگون از یک مأمور اطلاعاتی هستیم که به دختر دانشجویی که فرزند یک عضو سابق گروههای انقلابی کمونیستی است، علاقهمند میشود و نمیتواند مأموریت خود را بهخوبی و کامل انجام دهد.
در به «رنگ ارغوان» حاتمیکیا علیه برخی رویکردهایی که در قبال دانشجویان و فضای دانشگاه به کار گرفته میشده است، صریحا موضعی انتقادی میگیرد. در اوایل دهه هشتاد، فیلمهای دیگری نیز با مرکزیت نسبی دانشجویان ساخته شد؛ فیلمهایی نظیر «شام آخر» 1380، «نفس عمیق» 1381، «شبهای روشن» 1381 و «خوابگاه دختران» 1383.
دهه نود و امروز، خبر خاصی از دانشجو نیست
در سال 1391 پرویز شهبازی که پیش از این در پرداختن به دنیای جوانان با فیلم «نفس عمیق» تبحر و دگراندیشی خود را نشان داده بود، فیلم «دربند» را روانه سینما کرد که در کنار روایت جذاب، گیرا و پرکششی که دارد، توانست خون جدیدی در رگ سینمای دانشجویی تزریق کند. فیلم «دربند» از جهات بسیاری به آسیبها و مشکلات زندگی دانشجویان دختر شهرستانی در تهران میپردازد و دیدگاهی انتقادی نسبت به شهر تهران و شهروندان آن دارد.
اما جریان سینمای دانشجویی در ایران با فیلم جنجالی «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان در سال 1392 به اوج رسید؛ فیلمی که بهسبب تخطی از برخی خطوط قرمزی که ازقضا خود درصدد انتقاد از آنان بود، هیچگاه فرصت نمایش عمومی را نیافت. این فیلم روایتگر خشم و رنج و ناکامی یک دانشجوی اخراجی از دانشگاه است و هر دو پرده مذکور را، یعنی هم پرده احساسات و عواطف، و هم مسائل سیاسی و اجتماعی را به شکلی کامل در خود جای داده است.
در طول دهه نود چندان شاهد فیلمهای دانشجویی نبودیم تا سال 96 که کارکشته عرصه فیلمهای جوانمحور، یعنی رسول صدرعاملی با فیلمنامهای به قلم پرویز شهبازی، با فیلم «سال دوم دانشکده من» به سینما بازگشت. البته که فیلم نتوانست موفقیتهای آثار پیشین این دو مؤلف، مثل «دختری با کفشهای کتانی» و «دربند» را تکرار کند؛ اما ازجمله آخرین فیلمهای جدی سینمای ایران تا به امروز بود که داستانی با محوریت دانشجویان و دغدغهها و مسائل آنان را بیان میکرد.
از سال 96 تا به امروز، هنوز فیلم جدید و شاخصی با محوریت دانشگاه و دانشجویان ساخته نشده است. با توجه به وضعیت خاص سینما از سال 98 تا 1401، متأثر از همهگیری کرونا و تعطیلی طولانیمدت دانشگاه، بیتوجهی به این موضوع تا حدی قابلفهم است؛ اما شاید همین مسئله تعطیلی دانشگاهها و آموزش مجازی و دوری دانشجویان از اجتماعات دانشجویی و فضای کلاس و دانشکدهها و تأثیرات بسیاری که نهفقط بر فرایند تحصیل دانشجویان، که بر شخصیت و منش و زندگی اجتماعی آنان گذاشت، بتواند یکی از سوژههای احتمالی برای ساخت فیلم درباره دانشجویان و دانشگاه در سالهای اخیر باشد.















