به گزارش اصفهان زیبا؛
سید علیمحمد حسینی: فیلمی خوشساخت و خوشریتم. «بچه مردم» همانطور که از اسمش پیداست، درباره بچه سرراهی و یتیم و پرورشگاهی است؛ اما برخلاف روایت جلال آلاحمد، روایت کریمی از بچه مردم روایت شیرینی است. روایت سفر قهرمان، یا به قول تاجی، مربی پرورشگاه قهرمانان فیلم که آنها را راهی سفر ساختن زندگی و مرد شدن میکند؛ قصه ساختن و قهرمان قصه شدن. تصویربرداری و کارگردانی وست اندرسنی، بازیهای خوب، استفاده موفق از نوبازیگران و استفاده بجا از بازیگران حرفهای، خلق صحنههای شیرین و طنز و رقم زدن صحنههای مختلف انسانی، این فیلم را دلچسب و دوستداشتنی کرد. بچه مردم یک کار تماشایی کمخطا بود که تقریبا همهچیز داشت، غیر از پایان.
****************************************************************************************************************************
مریم مدرس مطلق: «بچه مردم» از آن فیلمهایی است که وقتی شروع میشود، آدم کنجکاو میشود ببیند چه شاهکاری قرار است خلق شود. بلد است بجا شوخی کند و بلد است با تصویر حرف بزند. نمیدانم چطور از اول فیلم به این فکر کردم که شخصیت سر از جبهه درمیآورد، و عجیبتر اینکه قسمت جبهه خوب درنیامده و گویی کارگردان جبهه را در داستان بهزور جا داده. شروع درخشان فیلم غیر از منِ مخاطب، خود فیلمساز را هم فریب داده است؛ چون فیلم بهمرور افت میکند. آخر داستان در نشان دادن تقدیر موفق نشده و دست به مدلی «لیلی با من است»وار زده؛ ولی آخرش متوسل به مونولوگ و مرور اتفاقات شده است. باشتاب و بدون اینکه قوسی برای تحول شخصیت طرح شود، بهزور شخصیت را به شهادت میرساند.
****************************************************************************************************************************
زهرا سعیدی: «بچه مردم» داستانی شیرین و دوستداشتنی و مقارن با واقعههای تاریخی است که با ریتم جذاب و پرکشش، مخاطبان را با خود همراه میکند. در این فیلم شاهد روایت پسری نوجوان از زندگیاش هستیم که در پرورشگاه بزرگ شده و از مشکلات سر راهش و سختیهای پیدا کردن مادرش میگوید. بازیهای بینقص، فیلمنامه پرکشش و همچنین طراحی صحنه و لباس دقیق، از نقاط قوت این فیلم است. بااینحال، با نزدیک شدن به پایان داستان، پایانبندی قدری ضعیف عمل میکند و گویی خاتمه قصه به فیلم متصل نمیشود.
****************************************************************************************************************************
علی شمس: شرط میبندم محمود کریمی مهره مار دارد! کریمی اگر مهره مار نداشت، چطور میتوانست حسن معجونی، رضا کیانیان و بهروز شعیبی را برای حضوری اینچنین کوتاه در فیلمش مجاب کند؟ چطور میتوانست آشیانهای اینچنین دلفریب برای سیمرغهای جشنواره فجر امسال بسازد؟! فیلمسازی محمود کریمی هم مثل صدایش دلنشین و جذاب است. عجیب آنکه گویی پرده سینما به دو قسمت تقسیم شده بود. یک طرف بچه مردم بود و طرف دیگر حالوهوای «وضعیت سفید» اسپری میشد. عجیبتر آنکه نریتور اذیتمان نمیکند! معمولا این دست آثار دچار آفت مضمونزدگی میشوند؛ ولی انصافا محمود کریمی به کمک سیدعلی احمدی دو دستِ فیلم را گرفتهاند و از این باتلاق نجاتش دادهاند. فیلم شعار نمیدهد، ادا درنمیآورد، ادعا ندارد! با فیلم یک مسئله بیشتر ندارم: چرا بچه مردم گاهی یادش میرفت برای یافتن مادرش به روی پرده رفته؟! چرا گاهی از قصه اصلی فیلمنامه فراری بود؟ روایت عشق نوجوانی در فیلم، معرکه بود.