نام فیلم

ناتور دشت

فیلم «ناتور دشت» فیلمنامه‌ای فکرشده داشت که برای هر بخش آن برنامه‌ریزی شده بود و اطلاعات کم‌کم به مخاطب ارائه می‌شد.

تاریخ انتشار: ۱۱:۳۸ - سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
ناتور دشت

به گزارش اصفهان زیبا؛

زهرا‌ سعیدی: فیلم «ناتور دشت» فیلمنامه‌ای فکرشده داشت که برای هر بخش آن برنامه‌ریزی شده بود و اطلاعات کم‌کم به مخاطب ارائه می‌شد. در یک‌سوم اول فیلم، ماجرایی آغاز می‌شود؛ ولی تازه در میانه داستان چیز‌های جدیدی روبه‌رو‌‌ی مخاطب قرار می‌گیرد که می‌توان گفت قضیه اصلی کمی دیر شروع می‌شود. کد‌هایی از ابتدا در قصه گذاشته شده و در طول داستان حفظ می‌شود. همچنین گره‌افکنی و گره‌گشایی‌هایی طی داستان اتفاق می‌افتد که شاید باعث تب‌وتاب و کنش بسیاری نشود؛ اما دست‌کم مانع از افتادن ریتم فیلم می‌شود. کارگردانی چنین فیلمنامه‌ای تمیز درآمده و در مجموع با وجود حوادث فرعی، انسجام فیلم حفظ می‌شود.

محمد بزرگ: هنوز «وابل»، فیلمی از تورج اصلانی را به یاد دارم؛ فیلمی که در دوسوم پایانی جان گرفت و در کلایمکس‌ داستان، فصل گره‌گشایی را با پایان‌بندی پیوند می‌زند. «در آغوش درخت» هم از چنین ساختاری بهره برد و حالا «ناتور دشت» با شکل «دانای کل» داستان را برای مخاطب شرح می‌دهد. حل این معما را به دست قهرمان داستان می‌دهد تا گره‌گشایی در نقطه اوج صورت گیرد. در پایان‌بندی قهرمان با سیاهی صورت در کنار اسب‌ها می‌ایستد و موسیقی یاد‌آور سینمای وسترن است؛ حاضران تشویق می‌کنند و سینمای داستان‌گو همچنان نفس می‌کشد.

سید علی‌محمد حسینی: «ناتور دشت» که از یک سوژه واقعیِ امسالی هم اقتباس شده بود، با وجود زمان کم برای طرح تا تولید، از آب‌وگل درآمده بود. داستان داشت و خرده‌روایت‌های فرعی‌اش به‌خوبی در داستان جای‌گذاری شده بودند. این خرده‌روایت‌ها یا در پیشبرد داستان نقش داشتند، یا پرده‌هایی از شخصیت‌ها را برای ما روشن می‌کردند که باعث می‌شد دُز التهاب و میزان پیچیدگی و درهم‌تنیدگی اتفاقات و سطوح مختلف کشمکش در داستان باهم بیشتر شود.

فیلمبرداری و صدابرداری فیلم قابل قبول بود؛ اما رنگ و نور و موسیقی ارزش افزوده خاصی به فیلم نبخشیده بود. بازی هم بازیگران خوب بود. به‌ویژه هادی حجازی‌فر، میر سعید مولویان و سعید آقاخانی. آن‌ها توانسته بودند در خلق احساس و ایجاد همراهی توان قابل قبولی به فیلم بدهند. فیلم اما در صحنه پایانی در کارگردانی حسابی دچار عیب و ایراد شد؛ به‌ویژه از بعد از فروریختن قنات، فیلم به‌شدت اذیت‌کننده بود. استفاده از دم‌دستی‌ترین شیوه‌ها و بی‌منطق‌ترین راهکار‌ها برای ملتهب کردن پایان‌بندی برای افزایش انرژی صحنه‌های پایانی، تمهیدی بود ‌که نه‌تنها ضعف در ریتم فیلم را جبران نکرده بود، که به‌شدت آزاردهنده هم عمل می‌کرد. اما در مجموع به‌عنوان یک فیلم، از آب درآمده بود.