به گزارش اصفهان زیبا؛ ماه رمضان، از ماههای مهم و بزرگ مسلمانان است. در این ماه، مسلمانان در ضیافت الهی شرکت میکنند و یکپارچه برای انجام تکالیف دینی آماده میشوند. ماه رمضان، نهتنها یک ماه عبادی است؛ بلکه ماهی است فرهنگساز و هر گروه و قومیت با توجه به آداب و سنن و موقعیت طبیعی محل زندگی، خود را برای روزهداری آماده میکنند. اما در این ماه آداب جالبتوجهی در محلههای اصفهان وجود داشته که از قول دکتر معصومه گودرزی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه به آن اشاره میکنیم.
رمضان، از سالهای دور تاکنون در فرهنگ ایرانیان از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و همیشه آیینهای خاصی در ارتباط با بزرگداشت این ماه، در میان مسلمانان اجرا میشود. آداب و رسوم ماه مبارک رمضان، یکی از مباحث مهم فرهنگی مردم است که بهواسطه قدمت خود، از قداست ویژهای برخوردار است. متأسفانه در جریان زندگی شهری و ماشینی بسیاری از این سنتهای زیبا به بوته فراموشی سپرده شده و برخی نیز کمرنگ شده است. اما از آنجا که این رسوم زمینهساز همبستگی در جامعه، بهویژه میان آحاد خانوادههاست، حائزاهمیت است؛ بنابراین با نگاهی محلی این رسوم زیبا را مرور میکنیم تا شاید در احیای آنها سهمی ایفا کرده باشیم.
پیشنیه رمضان در محلههای اصفهان
در گذشته اواخر ماه شعبان، در گوشه و کنار کشور، مردم محلهها با نظافت خانهها، مساجد، حتی محل کسبوکارشان و اماکن عمومی برای آمدن ماه مبارک رمضان مهیا میشدند. با خضاب و حنابستن و پیرایش و ملبسشدن به لباسهای الوان به استقبال ماه رمضان میرفتند. اکنون نیز این سنت حسنه در اکثر نقاط و محلههای کشور پابرجاست.
مراسم کلوخاندازان
مراسم کلوخاندازان، ازجمله سنتهایی است که در آخرین روز ماه شعبان توسط افرادی که خود را برای روزهداری مهیا میکردند، انجام میشد. در این روز مردم به گردشگاههای اطراف شهر یا روستای خویش رفته و با انواع خوراکیها و غذاها قوای بدنی خود را تقویت میکردند و به تفریح و بازی میپرداختند و این روز را با شادی به پایان میرساندند.
در این مراسم بهنوعی افراد روح و جسم خود را برای فرارسیدن ماه رمضان آماده میکردند؛ زیرا علاوه بر تفریح و شادمانی که باعث تقویت روحیه فردی میشد، غذاهایی که در این روز تناول میشد، انرژی زیادی داشت.
رؤیت هلال ماه رمضان
در گذشته نهچندان دور رؤیت هلال ماه رمضان نیز آداب خاصی داشت. مردم برای دیدن هلال ماه بر بام خانهها رفته و همراه خود یک سینی که داخل آن ظرف آب به همراه مقداری سبزیخوردن و یک آیینه قرار داشت، میبردند. آنگاه رو به قبله نشسته و آیینه را به سمت آسمان میگرفتند و آنقدر جابهجا میکردند تا هلال ماه را در آن رؤیت کنند.
بهمحض مشاهده هلال ماه، یک نفر که از صدای خوشی برخوردار بود، سوره یاسین را با صدای بلند قرائت میکرد و دیگران آرام با او همراهی میکردند؛ سپس یک حمد و سه قل هوالله میخواندند و بر محمد (ص) صلوات ختم میکردند.
سرانجام هر یک جرعهای از آبی را که داخل ظرف بود، به همراه مقداری سبزیخوردن میخوردند. آنها عقیده داشتند که خوردن آب و سبزی به آنها نیرو میدهد تا با کمترین سختی ماه رمضان را روزه بگیرند. سپس بر طبل مینواختند تا کسانی که هلال ماه را ندیدهاند، از فرارسیدن ماه مبارک رمضان مطلع شوند. بعد به چهره سادات نگاه میکردند که معتقد بودند شگون دارد.
چاوشیخوانی
در بیشتر نقاط کشور ازجمله اصفهان پس از رؤیت هلال ماه، چاوشخوانها در کوی و برزن خبر از آمدن ماه مبارک رمضان میدادند. خوشلحنی، بداههسرایی، موقعیتسنجی و عشق به اهلبیت عصمت و طهارت از ویژگیهای چاوشخوانها بوده است که از ایشان بین مردم، انسانی با وجهه نیکو و مورداعتماد ساخته بود. از قدیمالایام روزهداران برای بیدارشدن موقع سحر و تشخیص زمان سحر و انجام اعمال مخصوص آن، از وسایل و روشهای گوناگونی استفاده میکردند. بعضی از این روشها، امروزه متداول و برخی منسوخ شده است. اما مرور آن سنتها جالب است.
«از آنجا که در گذشته، مردم به رادیو و تلویزیون دسترسی نداشتند، برخی از مؤمنان و معتمدان محله برای مطلعشدن از آغاز یا پایان ماه رمضان بر روی بام مساجد و ارتفاعات میرفتند تا حلول ماه را مشاهده کنند. آنها معتقد بودند دیدن هلال ماه رمضان ثواب دارد و با حلول ماه رمضان، چاوشیخوانی میکردند. چاوشخوانها سوره یاسین و الرحمان میخواندند. مطلعشدن از وقت افطار و سحر نیز برای روزهداران اهمیت بسیاری داشت؛ بنابراین اهالی محل سعی میکردند دیگران را از اوقات شرعی باخبر کنند تا از ثواب این عمل حسنه برخوردار شوند. به این منظور، چاوشخوانها در کوچهها با زدن طبل و نقاره و شیپور از وقت سحر خبر میدادند و با قرائت سوره یاسین و طه و کوبیدن درِ منزل و دیوار خانه توسط همسایهها یکدیگر را بیدار میکردند. سحرخوانیهایی که در گذشته در بام خانهها انجام میشد، فضایی بسیار دلنشین ایجاد میکرد و دلها را به یاد پروردگار میانداخت. دستکم از دهه 1330 استفاده از ساعت متداول شد. قبل از آن نیز روزهداران با صدای بوق کارخانههای نساجی یا جارزدن میرشب بیدار میشدند. تا قبل از تأسیس کارخانهها، مردم با صدای خروس بیدار میشدند. آنها اعتقاد داشتند که اگر خروس «سه هِنه» بخواند، وقت سحر است؛ یعنی خروس سه بار بخواند. خروس هنگام شب سه مرتبه میخواند: بار اول در نیمهشب، بار دوم ساعتی بعد از نیمهشب و بار سوم هنگام سحر. یکی از راهها برای بیدارشدن در زمان سحر، صدای بانگ خروس بود؛ از این رو وجود خروس در خانه را خوشیمن میدانستند.
ماه و مهتاب: یکی دیگر از روشهای تشخیص وقت سحر، ماه و مهتاب بود. بدین شکل که وقتی ماه به محل مشخصی در آسمان میرسید، آن زمان را سحر میدانستند. یکی دیگر از راههای تشخیص، زوایا و خطوطی بود که پرتو ماه با یکی از اجزای ساختمان یا هر چیز ثابتی مثل درخت و تیرک میساخت؛ به این ترتیب مردم متوجه میشدند زمان سحر است.
توپدرکردن: از زمانی که توپ به ایران آمد، یکی از وسایلی که برای بیدارکردن مردم در سحر و اعلام وقت افطار به کار میرفت، درکردن توپ بود. در این توپ، بهجای گلوله از کهنه استفاده میکردند. معمولا تهیه کهنه برای توپ بر عهده کوزهفروشان دورهگرد بود.
کوبیدن دیوار همسایه: در گذشته با توجه به نبود امکانات از جمله ساعت شماتهدار، همسایهها معمولا در زمان سحر، همدیگر را بیدار میکردند. همسایهها با مشتزدن به دیوار، یکدیگر را بیدار میکردند: «وخیزید، سحر شده.» اهالی محلهها بعد از بیدارشدن، درِ خانههای خود را باز میگذاشتند تا دیگران متوجه شوند آنها بیدار شدهاند. برخی اوقات یک خانواده در یک گذر و کوچه مسئولیت بیدارکردن همسایهها را به عهده میگرفت؛ بنابراین هر شب موقع سحر لامپ خانهای از همسایهها اگر خاموش بود، او را بیدار میکردند تا به خوردن سحری و انجام فرائض دینی بپردازند.
بیدارباش امروزی: امروزه صدای زنگ ساعت و روشنشدن تلویزیون که از قبل تنظیم شده، جایگزین رسوم زیبای دیرینه شده است و ثمره این جایگزینی، شکاف عاطفی و بیخبری همسایهها از حال یکدیگر است.
روایتی از بیدارباش قدیم
یکی از اهالی قدیمی اصفهان که گرد سفیدی از تجربه بر موی و محاسن خود دارد، در ارتباط با سنت زیبای سحرهای ماه رمضان میگوید: «در سالهای بسیار دور، قبل از ورود لوازم تجدد به ایران، پدرم زمانی که نزدیک اذان صبح روی پشت بام میرفت و میگفت “صبح است و مناجات، بر دین و آیین و محمد صلوات”، اهالی محله میدانستند باید دست از خوردن و آشامیدن بکشند؛ زیرا نزدیک به اذان صبح است. سپس سه دقیقه بعد، اذان صبح را قرائت میکرد و بعد از بام پایین میآمد تا نماز اول وقت بخواند.
گذشتههای دور که ساعت نبود، مردم از رنگ کاه بر روی دیوار متوجه میشدند که وقت افطار است. وقتی آفتاب به دیوار نمیتابید و کاه مشاهده نمیشد، یعنی به غروب آفتاب و وقت افطار نزدیک میشوند. در گذشته وقتی آفتاب غروب میکرد “زردی” میگفتند. مشرق شفق میآمد. وقتی مطابق قبله میآمد، قرمزی که برچیده میشد، میگفتند “مغرب” و اگر چیزی نبود، فقط دیوار بود، میگفتند دیوار کاهگل را مشاهده نکردی، پس اکنون مغرب است؛ چون ساعت نداشتند. با خروسخوان اول از خواب بلند نمیشدند؛ بلکه با خروسخوان دوم بلند میشدند و با صدای سوم خروس غذا میخوردند و با صدای چهارم از خوردن دست میکشیدند. زمانی که در روستا بودیم نیازی به ساعت نداشتیم و با صدای خروس و طلوع آفتاب بیدار میشدیم؛ اما از زمانی که در کارخانه مشغول به کار شدم و باید سر ساعت در کارخانه حاضر میشدم، بوق کارخانه یکی از علامتهایی بود که متوجه میشدیم وقت افطار و سحر است.»
دعوت به افطاری
از سنتهای دیگر ماه رمضان، افطاریدادن و دعوت از خویشان بود؛ حتی از پیشنماز مسجد و کاسبان معتمد محله هم با شیربرنج و شلهزرد و حلیم پذیرایی میکردند و با سوپ و چای شیرین و زولبیا و بامیه و نانخشک به استقبال میهمان میرفتند. معمولا غذای اصلی پلو و قورمهسبزی بود. افطاریدادن به روزهداران از سنتهای حسنه رایج در میان اهالی محله بو؛ بنابراین ساکنان محله، اقوام و همسایههای خود را برای افطاری دعوت میکردند.
پختن نذورات و توزیع خیرات در این ماه از سنتهای رایج در بین اهالی محله بود. آنها با توجه به فصول سال، غذاهای مختلفی تهیه و بین همسایهها و اقوام توزیع میکردند. اغلب کسانی که حیوان شیردهی داشتند، در ماه رمضان، بهویژه در روز بیستویکم، شیر حیوان را نمیفروختند و شیر و نان رایگان میان همسایهها توزیع میکردند.
در برخی از محلههای قدیمی، از جمله محله
کلمان، زنانی که در پخت نان جو و نان ارزن مهارت زیادی داشتند، معمولا قبل از فرارسیدن ماه رمضان نان جو و ارزن میپختند. در گذشته پلو ارزن موردتوجه اهالی کلمان بود. ارزن را در هاون میکوبیدند و سفید کرده و برای افطار یا سحر پلو ارزن میپختند.
فارغ از برگزاری مناسبتهای مذهبی، اهالی محل نهتنها به آداب و رسوم مذهبی ملزم بودند؛ بلکه با حسن خلق و رفتار کریمانه خود سایرین را ترغیب به رعایت واجبات و محرمات میکردند. برخی از خانوادهها در محلهها الگوی مناسبی برای سایرین بودند.
عباس قرائتی، یکی از اهالی قدیمی اصفهان، در ارتباط با آداب ماه مبارک رمضان میگوید: «در ماه رمضان اهالی محله موظف بودند چنانچه همسایه خواب میماند، او را بیدار کنند. بیشتر خانهها از جمله خانه ما طاقچه داشت که همیشه یک گوشتکوب روی تاقچه بود. اگر همسایه خواب میماند، میکوبیدیم به دیوار تا همسایه بیدار شود و چراغ اتاقش را روشن کند. همسایههایی که رادیو لامپی داشتند، رادیو را در ایوان میگذاشتند و صدای رادیو را بلند میکردند تا اهالی محله با دعای سحر بیدار شوند. بچه که بودم بابام میگفت: “تو هنوز خیلی بچهای، نمیتوانی روزه بگیری.”
مادرم میگفت: “آهسته سحری بخورید تا اینها بیدار نشوند.” ما نُهتا بچه بودیم. اگر بیدار میشدیم، مادرم باید برای نُه نفر دیگر سحری آماده میکرد. اما اغلب به دلیل دعای سحرخوانی که از طریق رادیو و بلندگوها از روی پشت بام خانهها در فضا میپیچید، بیدار میشدیم. اگر غذایی برای سحر نداشتیم، همسایهها موقع سحر به داد یکدیگر میرسیدند. وقت سحر بشقاب گوشت و لوبیا، قیمهریزه، تاسکباب و غذاهای دیگر برای همسایهها تعارفی میدادند. غذاهای هوسانه بدون درنگ برای همسایهها پیشکش میشد؛ بهطورمثال اگر برای افطار میهمان داشتیم، اول غذا به خانه همسایه داده میشد، بعد برای مهمانها سفره میانداختند. اگر در همسایگی زنی حامله بود، همسایهها میگفتند، سهم زن حامله را اول ببرید؛ مبادا بوی غذا را استشمام کرده باشد و دلش غذا بخواهد. متأسفانه الان در پارک و فضای سبز و هر جایی که چند خانواده دور هم جمع شوند، دود کباب را بلند میکنند و نگران نیستند مبادا زن باردار یا کودکی و کهنسالی هوس کباب کند.»
۲۷ ماه رمضان و نوعروسان
برگزاری مراسم ۲۷ ماه رمضان در میان شیعیان اهمیت بسیاری داشته است؛ زیرا شیعیان معتقدند در این شب، ابن ملجم مرادی، ضارب و قاتل حضرت علی (ع) قصاص شده است؛ بنابراین در نخستین ماه رمضانی که عروس و داماد زندگی مشترک خود را آغاز کردهاند، مراسم بیستوهفتمی برپا و هدایایی به عروس اهدا میشود.
در این شب مقداری زولبیا، بامیه و پشمک به همراه روسری، لباس یا یک قطعه طلا به عروس هدیه میشود. در قدیم رسم بود که در بیستوهفتمین روز از ماه رمضان، شب مرگ ابن ملجم مرادی شادی کنند. در این شب خانواده داماد به خانه عروس میرفتند و برای عروس خوراکیهای متعددی میبردند. در مراسم روز بیستوهفتم ماه رمضان مقید بودند که آجیل و شیرینیهایی همچون پشمک و زولبیا و باقلوا به عروس پیشکش کنند. در برخی از محلهها علاوه بر شیرینی و پشمک و لباس، کباب و سبزی هم برای آنها تهیه میکردند و یک قطعه طلا هم به عروس هدیه میدادند.
سال بعد از ازدواج از سوی خانواده عروس همین مراسم برگزار میشد. این سنت با همه زیباییها و پیامدهای مثبتی که داشت، برخی مردم و بهطورخاص خانواده دختر احساس میکردند که تحتفشار و نوعی اجبار هستند؛ بهخصوص وقتی که مقدار هدایا فراتر از حالت عادی بود. در بسیاری موارد، خانواده عروس از ترس اینکه دخترشان موردسرزنش خانواده شوهر قرار بگیرد، خود را در این اجبار و تنگنا قرار میدادند.
سنت هومبابا
رسم هومبابا، از دیگر آدابی بود که توسط نوجوانان و کودکان از شب اول ماه رمضان تا شب پانزدهم انجام میشد و هم اکنون نیز در بسیاری از شهرستانهای استان اصفهان، بهویژه کاشان و آران و بیدگل و محلههای شرق اصفهان همچنان برگزار میشود. کودکان و جوانان در دستههای بیست تا چهل نفر به مراسم هومبابایی میروند.
رسم هومبابایی بدین شکل است که پس از افطار، با بانگ صلوات، کودکان یکدیگر را خبر میکنند. این مراسم با قرائت اشعار خاصی همراه است. از میان کسانی که برای انجام این رسم گردهم میآیند، یک نفر بهعنوان صندوقدار و دیگری میاندار انتخاب میشود.
در این مراسم، اشعاری در مدح امیرالمؤمنین(ع) و گاه سوره شمس توسط میاندار خوانده میشود. این شخص اشعار متنوعی را قرائت میکند و کودکان در جواب هر مصرع، کلمه هوربابا، هومبابا را به زبان میآورند و اهالی محل به این کودکان هدایایی میدهند. اما اگر صاحبخانه هدیهای به آنها ندهد، در مذمت او اشعاری میخوانند.
نخلگردانی
در گذشته مراسم نخلگردانی از دیگر آداب ماه رمضان بود که در شب ۲۱ ماه رمضان، مقارن با شهادت حضرت علی(ع) و شبهای قدر انجام میشد. نخلی که نشان از عزای مردم در فقدان حضرت علی بود، در کوچهپسکوچههای محلهها گردانده میشد. این رسم اکنون تنها در مناطق کویری ایران از جمله کاشان، یزد، تفت و کرمان و… انجام میشود.