به گزارش اصفهان زیبا؛ در جهانی که تصاویر بیش از واژهها سخن میگویند، انیمیشن به زبانی نافذ و تأثیرگذار بدل شده است؛ زبانی که میتواند فرهنگ بسازد، هویت بیافریند و رؤیاهای یک ملت را به تصویر بکشد.
اما سؤال اینجاست: سهم ما، با این پیشینه تاریخی و فرهنگی غنی، از این زبان جهانی چقدر بوده است؟
آیا توانستهایم انیمیشنی خلق کنیم که «ایرانی» باشد؟
آیا کاراکترهایی داشتهایم که بوی معماری، رنگ و قصههای خودمان را بدهند؟ و فراتر از آن اصفهان، شهری با هویت تاریخی، زیباشناسی چشمگیر و ظرفیت عظیم فرهنگی، چقدر توانسته در این مسیر نقشآفرین باشد؟
آیا انیمیشن اصفهانی شکلگرفته است؟ یا هنوز در آستانه کشف و تجربه ایستادهایم؟
برای پاسخ به این سؤالات به سراغ مسلم حیدری و صادق روحی، دو هنرمند اصفهانی و فعال در حوزه انیمیشن رفتیم تا نظر آنها را درباره بومیسازی انیمیشن و چگونگی آن جویا شویم.
بومیسازی و هویت در انیمیشن ایرانی
مسلم حیدری درباره جایگاه هویت در انیمیشن کودک و نوجوان گفت: توجه به هویتسازی بومی و فرهنگی قطعا تا حد زیادی میتواند در انیمیشن کودک و نوجوان اهمیت داشته باشد.
انیمیشن دو ساحت دارد: یکی تکنیک که جهانی است و قاعده و استاندارد مشخص دارد و دیگری سبک که بومی و برآمده از فرهنگ هر منطقه است.
مثلا انیمههای ژاپنی مثل آثار میازاکی یا آثار لهستان و روسیه، هویت تصویری مشخصی دارند؛ اما در ایران هنوز سبک بصری کاملا بومی نشده است.
البته در برخی آثار ایرانی مثل «پهلوانان» یا «در سایهسرو»، تلاشهایی برای طراحی کاراکتر و زمینه ایرانی انجامشده است؛ اما هنوز در مبحث بومیگرایی و فرهنگی جای کار دارند.
در پاسخ به این سؤال که آیا توانستهایم فرم و محتوای بومی را به شکل واقعی در انیمیشن پیاده کنیم، حیدری توضیح داد: تکنیک را بچههای ما خوب یاد میگیرند.
بچههای ما در نرمافزارهایی مثل بلندر، مایا یا افترافکت حرفهایاند و در سطح جهانی کار میکنند. حتی بعضیهایشان در پروژههای جهانی هم فعالاند؛ اما در سبک بصری هنوز مشخصههای خاصی شکل نگرفته است.
بومیگرایی فرهنگی نیاز به تفکر، آزادی عمل و فضای تجربهگرایی دارد. اینکه مثلا از تکنیک ژاپنی استفاده کنیم و فقط یک داستان ایرانی را با آن تعریف کنیم، کار بزرگی نکردهایم. تکنیک باید در خدمت فرهنگ باشد.
همچنین صادق روحی با اشاره به اهمیت بومیسازی انیمیشن ایرانی گفت: در تولیدات اولیه انیمیشن در کشور دغدغهای در حیطه بومیسازی وجود نداشت؛ چراکه در وهله اول میخواستند به یک توان و روال تولید برسند که البته به اعتقاد من بهتر بود در همان تولیدات سینمایی اولیه نظر به روایت بومی داشته باشند.
اما با گذر از این مرحله، موضوع بومیسازی نیز اهمیت بیشتری پیدا کرد. حالا بیش از پیش باید به سمت تعیین جایگاه انیمیشن ایرانی برویم.
متأسفانه ما شاهد آثاری هستیم که ظواهری از ایرانیبودن دارند و بهعنوانمثال شاهد استفادهای سطحی و توریستی از مکانهای تاریخیمان در فضاسازی پویانماییها هستیم یا صرفا در پوشش کاراکترها این ایرانیبودن نشان دادهشده است.
اما ذات قصهپردازی و قهرمانپرور آنها از نمونههایی مانند دیزنی و پیکسار الگو گرفته که نتوانسته بستر مناسبی برای هویت بومی یا ایرانیسازی انیمیشن فراهم کند.»
مسلم حیدری نیز به سطح بالای مهارت فنی انیمیشنسازان جوان ایرانی اشاره کرد: خوشبختانه در تکنیک، مشکلی نداریم.
شما وقتی انیمهای را میبینید سریع متوجه میشوید که مربوط به ژاپن است یا در طراحی انیمیشنهای پیکسار و دیزنی، شما با دیدنشان میتوانید مشخصههایشان را تشخیص دهید و بگویید به کجا تعلق دارند.
اما نمیتوانیم با دیدن یک اثر ایرانی بگوییم «این ایرانی است»؛ به علت آنکه به لحاظ بصری هویت خود را نیافته و مؤلفه سبکی خاص را ندارد.
هنوز نمیتوان گفت اینیک انیمیشن با هویت ایرانی است.
البته برخی حرکتهایی شده؛ مثلا کسانی روی طراحیهای خاص یا ترکیب رئالیسم با عناصر ایرانی کار میکنند؛ اما تا زمانی که مرکزیتی برای تولید نباشد و گفتوگو و آموزش مداوم شکل نگیرد، به نتیجه نخواهیم رسید.
بنابراین برای اینکه به سبک ایرانی برسیم، باید شناخت از معماری، رنگ و زیباشناسی ایرانی در فرآیند طراحی وارد شود.
آموزش؛ حلقه گمشده زیستبوم انیمیشن
حیدری درباره آموزش و وضعیت کتابهای درسی گفت: متأسفانه کتابهای هنرستان انگار توسط کسانی نوشته شدهاند که اصلا در فضای هنرستان نیستند.
اغلب معلمانی هم که در حوزه انیمیشن تدریس میکنند، در رشتههای دیگر هنری تحصیلکردهاند. به نظر میرسد اگر آموزشوپرورش کتابها را بازنگری کند و افراد حرفهای حوزه انیمیشن به آموزش وارد شوند، میتوان به ساخت زیستبوم امیدوار بود.
چگونه میتوان بومیسازی را محقق کرد؟
روحی درباره تحقق بومیسازی در انیمیشن تصریح کرد: هیچ فرمول و استانداردی وجود ندارد که با طیکردن آن به نتیجه مطلوب برسیم. برای گامبرداشتن در مسیر انیمیشن بومی، در وهله اول باید به جنبه هنری آن دقت کنیم. درواقع ذات انیمیشن هنر است؛ هرچند که با فناوری و صنعت نیز در ارتباط است.
هنر یک کار خلاقانه و درونی است که ممکن است هنرمند از یک اتفاق یا مواجهه باشخصیتی به درکی برسد. درواقع هنری که خلقشده، درک و شهود هنرمند از اتفاق یا زندگی شخصیتی بوده است و نه به شکل سفارشی یا با یک چارچوب مشخص.
او پس از بیان این مقدمه افزود: برای رسیدن به بومیسازی، هدف ما نه رقابت با سطح کیفی انیمیشنهای استودیوهای غربی باید باشد و نه اینکه آنها را الگو قرار بدهیم تا هرچه بیشتر روایت و تصویرمان به آنها شبیه شود.
ما در ابتدا باید به دنبال قصهها و روایتهایی که در فرهنگ خودمان شکلگرفته و با آنها زیست داشتهایم، باشیم و سعی کنیم تمام عوامل بیان هنری در انیمیشن از طراحی، رنگ و نور، موسیقی و … در خدمت این روایت قرار بگیرد و هیچیک اصالت پیدا نکنند، از روایت تجاوز نکنند یا بر آن سوار نشوند.
اگر این اتفاق نیفتد، انیمیشنی در سطح جهانی نیز نخواهیم داشت. الگوی انیمیشن ما ژاپن، دیزنی یا پیکسار نیست. اینها هرکدام بر اساس قصهها و قهرمانان خودشان است.
این فیلمساز خاطرنشان کرد: بهعنوانمثال، فیلم «قصههای مجید» یک داستان کرمانی با یک نویسنده کرمانی است؛ اما آقای کیومرث پوراحمد طوری فیلم را ساخته که کاملا اصفهانی است؛ از سبک زندگی تا مناسبات روزمرهاش.
این هویت در بافت کار قرار گرفته است و نهفقط در لفظ و ظاهر و اتفاقا برای همه مخاطبان ایرانی و حتی غیرایرانی جذاب است و وقتی کار را میبینیم روح ایرانی و اصفهانی را در آن احساس میکنیم.
زیستبومی برای پرورش خلاقیت و فرهنگ
مسلم حیدری در رابطه بااهمیت ساختن زیستبوم برای سازندگان انیمیشن و تحقق بومیسازی اضافه کرد:
با ساختن زیستبوم، بومیسازی محقق خواهد شد. زیستبومی که مدنظر است، به معنای محیطی است که در آن، علاقهمندان تولید انیمیشن کنار اساتید خوب، فرهنگ را هم یاد بگیرند و تجربه کنند؛ جایی که در حین ساخت، سؤال برایشان ایجاد شود و استاد کمک کند پاسخ را از دل فرهنگ بومی پیدا کنند.
در ژاپن، کسی که انیمه یاد میگیرد، فرهنگ را هم میآموزد؛ اما در ایران، هنرجویان انیمیشن بعد از یادگرفتن تکنیک فقط میتوانند شبیه ژاپن یا دیزنی کار کنند. حتی منِ مدرس هم وقتی میپرسم کاراکتر ایرانی یعنی چه، هنوز پاسخ کاملی ندارم.
درصورتیکه با قرارگرفتن انیماتورها در یک زیست بومی که نظری بر مسائل فرهنگی نیز داشته باشد، میتوان به این بومیسازی نزدیکتر شد.
نقش نهادهای حمایتی؛ سرپرستی، نه کارگردانی
این فیلمساز ادامه داد: نهادهای دولتی و فرهنگی باید نقش سرپرست را داشته باشند، نه کارگردان؛ مثلا کانون پرورش فکری درگذشته بستر خوبی فراهم کرد، فرهنگسراها هم همینطور؛ اما الان بیشتر تمرکز روی پول است، نه ساخت بستر امن.
درحالیکه اگر محیط بدون دغدغه برای بچهها فراهم شود، خودشان تولید را راه میاندازند. گاهی با یک تجهیز ساده یا مربی باحوصله، اتفاق بزرگی میافتد. بچهها باید بتوانند در انجمنها جمع شوند، تیم بسازند و مسیر خودشان را پیدا کنند.
او همچنین تأکید کرد: برای اینکه یک هنرجوی انیمیشن بتواند به مهارت و تخصص لازم برسد، وارد بازار کار شود یا اثری در سطح جهانی تولید کند، حداقل به سه تا چهار سال آموزش نیاز دارد.
این یعنی باید در نظام آموزشی انیمیشن، آرامش و ثبات قدم وجود داشته باشد تا هنرجو فرصت کشف تواناییهای خودش، یادگیری عمیق و شکوفایی پیدا کند.
در چنین شرایطی، نهادهای آموزشی و تصمیمگیر حاکمیتی باید صبوری و نگاه بلندمدت داشته باشند و از انتظار نتایج آنی و کوتاهمدت پرهیز کنند. از طرفی، تولید آثار انیمیشن نیز فرآیندی زمانبر است.
تولید یک فیلم کوتاه انیمیشن در مدت دو تا سه سال موضوعی دور از ذهن یا عجیب نیست. البته با رشد زیستبوم انیمیشن، حمایت مالی مناسب و افزایش تعداد نیروهای تولید، میتوان این روند را بهینهتر و کارآمدتر کرد.
چشمانداز انیمیشن ایرانی
در پایان، حیدری درباره چشمانداز آینده بومیسازی انیمیشن ایران گفت: اگر زیستبوم تولید شکل بگیرد، حتما تا ده سال آینده به انیمیشن ایرانی میرسیم. اتفاقا در حیطه انیمیشن، نوجوانهای هنرآموز آمادهاند، باانگیزهاند و حاضر به کار.
کافی است حمایت شوند؛ آنهم نه با پولهای لحظهای، بلکه با مدیریت ثابت و بلندمدت؛ مثل انجمنهای سینمای جوان یا کانون پرورش فکری. در این صورت، انیمیشن ما میتواند فرهنگساز باشد.