به گزارش اصفهان زیبا؛ شیخ بهایی را معمار اصفهان عصر صفویه میدانند. این سخن به چه معناست؟ آیا به این معناست که او بناهای زمان شاه عباس را ساخته یا نقشه معماری آن ها را کشیده است؟ می دانیم که چنین نیست. برای مثال در نمونه مسجد امام، به طور آشکار و بی تردید سازنده بنا، معماری به نام استاد علی اکبر اصفهانی بوده است و تأثیر شیخ بهایی در ساخت آن اثر باشکوه را در سنگ شاخصی می دانند که وقت اذان را مشخص می کند.
با این توصیفات، باز باید پرسید که چرا شیخبهایی را معمار اصفهان می دانند و اصلا چرا در دهه های گذشته روزی که به نام او بوده را روز معمار نام نهاده اند؟
شیخ بهایی را معمار این شهر می دانند؛ زیرا معمار کسی است که به کلیت این شهر جدید در عصر شاه عباس سامان و نظم داده و به این صورت محسوس، حیاتی معقول بخشیده است. بیشک اگر در کنار شاه عباس، شخصیت حکیمی مثل شیخ بهایی وجود نداشت، اصفهان مسیر رشدی این گونه طی نمی کرد.
البته بعدها و مشخصا در طی سیصد سال اخیر، مشاغل رو به تخصصی شدن رفتند و معمار به صورت خاص همان نقشهکش و یا طراح بنا شناخته شد؛ اما حقیقت آن است که در آن عصر، معمار را می توان آن حکیمی دانست که می داند چرا شهر باید پیشرفت کند و مسیر رشد آن چگونه باید باشد؛ مزیتی که در سال های گذشته، اصفهان از فقدانش رنج برده و شهر بزرگ شده است بدون آنکه اجزای آن بر سر جای خود باشند.
پس شیخ بهایی را مهندس می دانیم؛ زیرا صاحب فکر است و این مدال والا به صرف ساختن چند بنا به سینه کسی چسبیده نمیشود. در اینجا می توان به طور مشخص از دو فکر محوری در تشکیل شهر اصفهان جدید صحبت کنیم.
اول آنکه اصفهان صفویه، بر این نقطه قوت تأکید فراوان داشت که شهر باید یک نبض تپنده داشته باشد و بر اساس همین نگاه بود که در ادامه میدان نقش جهان به عنوان قلب شهر بنا شد. بعد از احداث این مجموعه باشکوه بود که مناسبات دیگر شهر خود را با آن تنظیم کردند.
دوم آنکه این نبض تپنده در امتداد شهر قبلی ساخته شد و مطلقا اینگونه نبود که محور قبلی را نابود کند و برای ساختن اصفهان جدید، اصفهان قدیم را در خود ببلعد.
با این توضیحات، شاهد آن بودیم که مجموعه حول مسجد جامع عتیق که یادگار دوران پیشین بود بر سر جای خود ماند و میدان نقش جهان در طرف جنوبی تر آن ساخته شد و بازار مسقف اصفهان این دو مجموعه را به یکدیگر وصل کرد تا برای سال های بعد این مسیر محور بسیاری از معادلات اصفهان شود.
صوفیان می توانستند آن محور قدیمی را ویران کنند و شکوه تازه خود را بر ویرانه ها بنا کنند؛ به خصوص آنکه محور پیشین در دوران سلاجقه سنی مذهب به تکامل رسیده بود؛ اما آن ها چنین نکردند و مجموعه دولتخانه خود را به سمتی دیگر بردند و اصفهان از برای رشد خود جهت رو به جنوب و رودخانه را برگزید. این همان فکری است که می گویند، دستگاه حکومتی مدیون شیخ بهایی یا حداقل شخیت های فکوری مانند اوست.
اگر بخواهیم از چنین اقدامات فکورانه و حکیمانه در عصر صفویه مثال های دیگری بزنیم، دست ما پر است و اساسا هر چه در این باره بیشتر کنکاش می کنیم بیشتر به نقاط قوت اصفهان عصر صفویه پی می بریم و بیشتر از گذشته مفهوم کلمه معمار یا مهندس برای ما مشخص می شود.
در کنار این آشکارگی معنا، فقدان این مزیت ها نیز برای امروز ما بیشتر فاش می شود. جالب آن است که عوام مردم در ذهن خود، شیخ بهایی را ستایش می کنند؛ زیرا به درست یا غلط، ساخت برخی آثار را از او می دانند؛یعنی در پیش عموم شیخ بهایی محبوب و محترم است؛ زیرا بناهایی را ساخته و به اصطلاح امروزی مهندس بوده است. حال اگر ذائقه و نوع نگاه به جای درست خود برگردد، یک معمار یا مهندس عالی رتبه نه به خاطر ساختن تکآثارش، بلکه به خاطر داشتن فکری برتر که بر تمامی آثار سایه افکنده است باید در خاطرها مورد تجلیل قرار گیرد.
پایان کلام آنکه شیخ بهایی نه به خاطر ساخت یک حمام یا چیزهایی از این دست، بلکه به خاطر ساماندهی یک شهر در گسترهای از تاریخ، معمار جاودان دورانهاست.