به گزارش اصفهان زیبا؛ در میان گشتوگذار در محله به پاتوق حسینآباد رسیدیم. آقای هوشنگ شاهنگیان (دبیر فیزیک) از اهالی قدیمی اینجا هستند که برای معرفی بهتر محله به کتاب «محله حسینآباد»که با تلاش دکتر معصومه گودرزی و عبدالمهدی رجائی تألیف شده است، اشاره کرد.
آنچه میخوانید، برداشت مختصری از این کتاب است. محله حسینآباد از شمال به خیابان محتشم کاشانی، از جنوب به خیابان ارتش، از غرب به خیابان وحید و از شرق به خیابان حکیمنظامی منتهی میشود.در گذشته حسینآباد روستایی مربوط به بلوک برزرود جی در جنوب زاینده رود بود و روستاهای دستگرد خیار، حسینآباد، مارتان، قینان و جلفا؛ آبادیهای این بلوکها را تشکیل میدادند. اکنون حسینآباد یکی از محلههای جنوبی و معتبر شهر است. در دوره پهلوی بنا به تقسیمبندی شهر اصفهان به پنج بخش، محلههای چهارباغ بالا، سیچان، حسینآباد، مارنان، قینان، فرحآباد، سعادتآباد و هزارجریب که طرف جنوب رودخانه واقع شده است، در محدوده بخش پنج قرار گرفتند.این محلهها از آبوهوای مطبوع و سالمی برخوردار بودند.
علت نامگذاری حسینآباد
حسینآباد قریهای در اطراف اصفهان بود که با ورود مهاجران ارمنی در دوران شاهعباس و جابهجاییهای جمعیتی که سالهای پس از آن اتفاق افتاد، نهتنها بر ترکیب جمعیت آن اثر گذاشت، بلکه منقول است نام آن را نیز دستخوش تغییر کرد؛ درواقع طبقه تاریخی حسینآباد به دوره صفویه و کوچ 200 خانوار زرتشتی به این منطقه بازمیگردد.به قول استاد مهیار: 200 خانواری که در جنوب جلفا اسکان یافتند، از اقوام و همکیشان و آشنایان زرتشتیانی بودند که در دنارت سکونت داشتند. بنا به شواهد، عدهای از زرتشتیان در گذشته دور با کوچ اجباری از گبرآباد به این منطقه باعث شدند در دوره شاهعباس دوم 200 خانوار دیگر به حسینآباد در مجاورت زرتشتیان پیشین مهاجرت کنند. درواقع این 200 خانوار در اراضی کشاورزی ساکن شدند که پیش از آن زرتشتیان ساکن دنارت در آن مشغول به کشت و زرع بودند.
تغییرنام حسینآباد
به نقل از درهوهانیان در دوره سلطنت شاه سلطان حسین ازآنجاکه این محله در مسیر حرکت موکب شاهی به مسجد کاخ فرحآباد بود، عدهای از اهالی اسلام آوردند و نام آن حسینآباد شد.
پیوستن حسینآباد به شهر
حسینآباد تا ۱۳۴۱ جزو قصبههای اصفهان بهشمار میآمد. در این سال در انجمن شهر تصویب شد حسینآباد و سیچان جزو شهر اصفهان محسوب شوند و نمایندهای هم از حسینآباد به نام مرحوم حاج حسن فهامی که از متمولان حسینآباد بود، بهعنوان نماینده حسینآباد در انجمن شهر معرفی شود.
سال ۴۳ و تعریض حسینآباد
در سال ۴۳ شهردار وقت به دنبال پیگیریهای مستمر اهالی، خیابان حسینآباد را تعریض کرد. این خیابان درواقع پیش از تعریض کوچهباغی بود که جوی آبی در سمت شمال و در سمت جنوب آن جاری بود؛ خود خیابان هم جاده خاکی کمعرضی داشت و بنبست بود. در این دوره، عرض خیابان حسینآباد شش متر بود و تا محدوده پنج کیلومتری خیابان، کوچههایی به فاصلههای 20 یا 30 متر روبهروی هم قرار داشتند.
در مقابل آن، کوچهباغی بود که در مجاورت آن کوچه دنارت قرار داشت و اهالی محله از این کوچه به خیابان وحید رفتوآمد میکردند. از کوچه دنارت بهسمت خیابان وحید فعلی هیچگونه ساختوسازی نشده بود و فقط فردی به نام عبدالحسینی در آنجا خانه داشت. این خیابان درواقع کوچهباغی بود که دو نهر آب در سمت شمال و جنوب آن جاری بود و جاده خاکی و بنبست بود که از سمت شرق و غرب با باغها تلاقی مییافت.
خروجیهای حسینآباد
راه خروج از حسینآباد کوچه دنارت و کوچه پادگان بود که اکنون به مدرسه صدیقهکبری(س) منتهی میشود. یکی دیگر از مسیرهای خروج از حسینآباد، محله علیآباد، یعنی کوچه شهید خدادادی فعلی بود. پس از ۱۳۴۳ باغهایی که در اینجا بود، ازجمله باغ دادخواه و باغ گنجشکی خریداری و خیابان تعریض شد؛ بدین صورت حسینآباد از سمت شرق نیز به خیابان حکیمنظامی راه یافت که خیابانی تازهاحداث و معروف به خیابان ۳۶متری بود و سمت دیگر به خیابان وحید راه پیدا کرد. از آن زمان حسینآباد ارتباط کاملی با داخل شهر پیدا کرد و از حالت قریه خارج شد.
حسینآباد، ولیعهد، گیو
اولیننامی که برای حسینآباد انتخاب شد، ولیعهد بود؛ اما بهدلیل مخالفت اهالی محله اسم خیابان از ولیعهد به گیو تغییر یافت. انتخاب گیو به دو دلیل بود: او از پهلوانان شاهنامه بود که بهخاطر منش پهلوانی اهالی حسینآباد این اسم برای خیابان انتخاب شد.برخی از اسامی کوچههای حسینآباد نیز از شاهنامه فردوسی برگرفته شده است؛ ازجمله کوچه طوس، کیخسرو، فرنگیس، کوچه پرچم، کشواد و کوچه گودرز.
بعد از انقلاب نام آن به خیابان امام موسی صدر و بعدها به نام حسینآباد تغییر یافت.
روند تحولات کالبد حسینآباد
حاجمصطفی رضایی که از پیشکسوتان و فعالان فرهنگیاجتماعی حسینآباد است، کالبد محله را چنین توصیف کرد: تا پیش از ۱۳۴۳ که گذر ششمتری حسینآباد تعریف شود، نهر آبی از کنار آن گذر میکرد و درختان چنار و توت دویستسیصدساله در حاشیه نهر از آن سیراب میشدند. این نهر از مادی شایج آب میگرفت و تا آخر حسینآباد پیش میرفت و به کوچههای مقابل آن نیز آب میرساند.
تونلهای زیرزمینی حسینآباد
خانههای حسینآباد در گذشته همانند سایر محلههای اصفهان مساحت زیادی داشتند. آب مصرفی خانهها از چاه آب تأمین میشد و همه خانهها چاه آب داشتند؛ حتی این چاهها در برخی منازل مشترک بود. اغلب چاههای آب حسینآباد از طریق تونلهایی به یکدیگر راه داشتند. در زیر این تونلها اتاقهایی برای انبار آذوقه و پنهان کردن وسایل باارزش وجود داشت.
تمام منازل حسینآباد از طریق این تونلها به یکدیگر راه داشتند. این تونلها به وسیلهٔ تونل دیگری از زیر مادی جنوبی محله عبور میکرد و به خارج از محله راه مییافت و در جایی نزدیک خانهمعلم کنونی منتهی میشد و در آنجا یک خروجی پنهانی داشت. درکل، حسینآباد شبیه دژی بود که اصلیترین نقطه آن از حدود مسجد خاله زهرای کنونی شروع میشد و تا مسجد قائمیه ادامه مییافت.
بیمارستان حکمتنژاد در دهه 30
دکتر حسین حکمتنژاد یک بیمارستان کوچک چند تختخوابی در میدان جلفا راهاندازی کرد که اهالی محلههای منطقه5 ازجمله مردم حسینآباد برای درمان به او مراجعه میکردند.
دکتر حکمتنژاد هنوز در خاطر قدیمیهای حسینآباد هست و اغلب مردم او را دکتر حسین خطاب میکردند. مردم محله همیشه از انصاف و مروت و درک فراوان او سخن میگفتند که بدون دریافت پول و تنها با گرفتن چند تخممرغ یا هر چیز دیگری بیماران را مداوا میکرد. منصور قاسمی دربارهٔ آشنایی با دکتر حکمتنژاد و بیمارستان او میگوید: «دکتر حسین حکمتنژاد نسبت فامیلی دوری با همسر بنده دارد. مطب ایشان در ابتدای میدان جلفا بود؛ جایی که اکنون یک پاتیل پولکسازی هست. آنجا ساختمانی بود بر کوچهای که مادی در آن قرار دارد و در طبقه دوم آن مطب دکتر حسین بود. دکتر حسین کار خود را از این محله شروع کرد؛ سپس اول سنگتراشها قطعه زمین بزرگی خرید و ساختمانی ساخت و بیمارستان حکمتنژاد را راهاندازی کرد.»
دروازهها و آسیابهای حسینآباد
محله حسینآباد همانند برخی دیگر از محلههای قدیمی اصفهان دارای سه دروازه بود. منصور قاسمی و حسین احسانپور میگویند: «یکی از دروازهها در سمت جنوب حسینآباد در محله کنونی مسجد اعظم واقع شده بود؛ پشت دروازه نیز قبرستان محله قرار داشت. دومین دروازه سمت شرق حسینآباد، کنار کوچه گودرز سابق یا شهید خدادادی فعلی قرار داشت. سومین دروازه در غرب حسینآباد، جای کوچه آسیاب فعلی قرار گرفته بود. پشت این دروازهها باغهای بسیاری وجود داشت. شباهنگام دروازهها بسته میشد تا مبادا تعرضی به محله شود. به گفته پدران ما، دروازهها در زمان سکونت زرتشتیها اهدا شده بود؛ اما از 100 سال پیش با سرکوبشدن راهزنان و برقرارشدن نظم و امنیت در شهر، دروازهها تقریبا اهمیت خود را از دست دادند و در جریان توسعه محله، دروازهها تخریب شدند.» آسیابها ازآنجاکه محله حسینآباد محله کشاورزی بود و از آنجا که کشاورزی در آن رونق داشت، آسیاب از الزامهای این محله و سایر محلههای مجاور بود. با توجه به وجود نهر آبی که از این محله عبور میکرد، حسینآباد از آسیاب آبی برخوردار بود.
در این ارتباط تعدادی از معمرین محله درباره آسیاب این محله چنین گفتند: در کوچه شیریان واقع در محله حسینآباد آسیاب آبی وجود داشت که جریان آبی که از کوچه سرلت میآمد، به جوی آب سرازیر میشد و آسیاب را میچرخاند؛ سپس به سمت مادی پایین جاری میشد. این آسیاب مالک شخصی داشت که اکنون در اختیار ورثه او قرار دارد؛ البته نه با کاربری آسیاب، بلکه با ورود سیلو و کارخانههای آردسازی این آسیاب کاربری خود را از دست داد.
یخچالهای طبیعی حسینآباد
حسینآباد از دو یخچال طبیعی برخوردار بود.
با توجه به نیاز اهالی محله و به استناد معمرین منطقه، یکی از آنها در کنار حمام محله قرار داشت و اکنون در محل یخچال سابق کتابخانه شهید علی طاهری واقع شده و کاربری آن تغییر یافته است. یخچال دیگر در کوچه مدرسه صدیقهکبری(س) قرار داشت. این یخچال شخصی بود و مالک خصوصی داشت.احمد یخی و عباس یخی از اهالی حسینآباد، یخسازان قدیمی محله حسینآباد بودند. منصور قاسمی که از مهندسان ارشد اداره آبوفاضلاب است، درباره آن میگوید: «به خاطر دارم یخچال حسینآباد پشت مسجد اعظم و مدرسه کشاورزان بود. من روزهای تابستان به سفارش خانواده یخ میخریدم. یادم میآید که داخل یخ پوشال بود. روی یخها را پوشال قرار میدادند تا از ذوبشدن آنها جلوگیری کنند. گاهی یخها را بار الاغ میکردند و در محله میفروختند.» اکبر حمزهای نیز میگوید: «یخی که تهیه میشد، بهداشتی نبود؛ چون یخچال جایی واقع شده بود که اهالی به آن منجلاب میگفتند؛ اما وضعیت بهداشت در آن روزها همین بود و شرایط همه محلهها تقریبا یکسان بود.»
کاروانسراهای حسینآباد
به گفته حاج مصطفی رضایی، حسینآباد ازجمله محلههایی بود که از کاروانسراهای درونشهری برخوردار بود؛ زیرا باتوجهبه حجم فعالیت پیلهوران و تبادل و خریدوفروش کالا طبیعتا محلی برای استقرار افراد و مبادله و خریدوفروش تجاری که وارد محله میشدند، ضرورت داشت؛ بنابراین در مرکز حسینآباد، بعد از کوچه شهید میرزا باقریان کاروانسرای بزرگی اهدا شد که متعلق به فردی به نام حاج صمد بود. در حال حاضر این کاروانسرا به دکان قصابی تبدیل شده است.
حمامها در حسینآباد
حسینآباد دارای دو حمام قدیمی بود. در گذشتههای نهچنداندور بیشتر اهالی محلهها ازجمله حسینآباد در حمام عمومی محل به امر شستوشو و نظافت میپرداختند؛ علاوهبرآن، حمامها کارکردهای اجتماعی دیگری ازجمله مراسم مربوط به سوروسوگ داشتند. بخشی از انجام این رسوم در حمامها صورت میگرفت. به نقل از زهرا اسماعیلی: تا چند دهه پیش چنانچه فردی به رحمت خدا میرفت، رسم براین بود که روز چهارم یا پنجم بعد از خاکسپاری یک نفر از نزدیکان پیشقدم میشد و صاحب عزا را به حمام میبرد تا بهاصطلاح آب عذاب سرشان بریزند. از دیگر کارکردهای اجتماعی حمامها انجام مراسم شادی همچون حمام زایمان، حمام عروسی، حنابندان و حتی انتخاب عروس بوده است. مهری ترکیان و زهرا اسماعیلی درباره اجرای این سنتها میگویند: «در قدیم مراسم مختلف با نشاط بیشتری همراه بود. امروزه دیگر از انجام این مراسم خبری نیست. بیشتر مراسم در تالارها و رستورانهای مجلل برگزار میشود؛ اما این همه تجملات با سادگی و دلچسبی مراسمی که در دهههای پیش در خانهها و محلهها صورت میگرفت، قابلقیاس نیست. ای کاش دوباره به گذشته باز میگشتیم.»
آیین سوگواری در محله حسینآباد
چنانچه کسی فوت میشد، ابتدا دوستان و خویشان را باخبر میکردند و مراسم تشییع صورت میگرفت. مراسم بزرگداشت متوفی را معمولا در منزل او برگزار میکردند. یکی از سنتهای مخصوص مردم حسینآباد در مراسم سوگ خانوادگی بستن شال عزا (بر گردن انداختن شال سفید) است.چنانچه در محلههای دیگر شال عزا بیندازند، سفیدرنگ نیست و شاید این به پیشینه تاریخی این محله بازمیگردد. از دیگر سنتهای عزاداری در این محله، پذیرایی با قهوه تلخ از کسانی است که برای عزاداری میآیند؛ زیرا معتقدند باید کامشان تلخ شود و در این غم با خانواده متوفی همدردی کنند.پختن آش شوربا توسط همسایهها یا خویشان نزدیک متوفی هم بهمنزله همدردی با صاحب عزا و از سنتهای دیگر این محله است.
عزاداری تاسوعا و عاشورای حسینی به روایت پیشکسوتان محله
مراسم مذهبی در حسینآباد تقریبا سابقهای 100ساله دارد و احتمالا پیش از آن نیز برگزار میشده است؛ به این ترتیب که تا 50 سال پیش دهه محرم که فرا میرسید، برخی از اهالی محله در منزل خود روضه خوانی میگرفتند؛ ازجمله این افراد حاجعلی هادیپور، حاجحسین رضایی، حاج علیرضا رمضانی، حاج غلامرضا هادی و حاج ابراهیم قنبری بودند.
مساجد محله
مسجد اعظم: به نقل از حسین احسانپور، نام بعضی مکانها با نام برخی افراد و اتفاقها گره خورده است. نام حسینآباد هم با نام مرحوم آیتالله طاهری به اتفاقهای انقلاب اسلامی پیوند خورده است. حسینآباد و مسجد اعظم همواره در طول انقلاب و پس از آن، در سالهای دفاعمقدس نقش محوری داشتند. مسجد اعظم بزرگترین مسجد محله حسینآباد و منطقه است و در روزگاری که حسینآباد سه دروازه ورودی داشت، یکی از آنها در جوار مسجد اعظم قرار داشت.از دیگر مساجد محله میتوان به مسجد قائمیه و مسجد فاطمیه اشاره کرد.
شهدای حسینآباد
حسینآباد در طول جنگ تحمیلی بیش از 200 شهید نثار انقلاب کرد. گل سرسبد آنها فرزند آیتالله طاهری سید علی طاهری بود. حاج مصطفی رضایی، پیشکسوت فرهنگی محله حسینآباد، درباره اهمیت مسجد اعظم و تغییرنام این مسجد از بزرگ به اعظم گفت: مسجد اعظم بهعنوان کانون مذهبی اهمیت بسیاری در تحولات محله و برگزاری مراسم مذهبی محله داشته است. آیتالله طاهری و آقای روضاتی که نور به قبرشان ببارد، در این مسجد دعای کمیل میخواندند.
مشاغل سنتی حسینآباد در گذر زمان
کیشبافی از مشاغل اصلی مردم حسینآباد بوده است و درواقع حسینآباد خاستگاه کیشبافی شهر اصفهان بهشمار میآید. تا حدود چهار دهه پیش، این شغل در حسینآباد دایر بود و اغلب مردم از این راه امرارمعاش میکردند. نکته حائز اهمیت تأثیر این حرفه بر هویت و شناسنامه مردم منطقه است؛ درواقع کیشبافی نوعی پارچه است که با دستگاه مخصوص بافته میشود. در دوره صفوی به کیشبافها ابریشمباف نیز میگفتند. به نقل از انتخابی: در گذشته از در هر خانهای که عبور میکردیم، صدای دستگاه کیشبافی به گوش میرسید. در اغلب خانهها اتاقی برای دستگاه کیشبافی در نظر گرفته بودند که به آن کارخانه میگفتند. از دیگر مشاغل سنتی حسینآباد میتوان به پیلهوری و مکاری اشاره کرد. مکاری یا چهارواداری درواقع همین شغل حملونقل امروزی است. در گذشته اهالی حسینآباد علاوهبر کشت و زرع، در امر تجارت نیز دستی داشتند. به گفته حشمتالله انتخابی: پیلهوری یکی از مشاغل مردم حسینآباد بود. آنها نیازهای مردم را برطرف میساختند و مبادله کالابهکالا میکردند؛ علاوهبراین، پیلهوران برای حمل کالاهای خود به حیوانات بارکش نیازمند بودند؛ بنابراین عدهای از اهالی این محله به کرایهدادن اسب، شتر، قاطر و یابو مشغول بودند. این افراد گاهی به سبب شغل خود، مکاری لقب میگرفتند. از دیگر مشاغل سنتی میتوان به پنبهزنی و لحافدوزی، عدسیپزی و خشتمالی اشاره کرد.
آدابورسوم ازدواج در میان اهالی حسینآباد
طبق و طبقکشی: پس از خواستگاری و جواب مثبت خانواده عروس، خانواده داماد نیز در شبی خوشیمن خنچهای تهیه میکردند و برای عروس میبردند. این خنچه شامل لباس، کفش، طلا، شیرینی، نقل، تخممرغ، اسپند، حنا و وسایل دیگر بود. طبقکشها با ساز و آواز آنها را به خانه عروس میبردند. متأسفانه این سنت زیبا امروزه به فراموشی سپرده شده است و دیگر خبری از طبق و طبقکشی نیست؛ البته همچنان برای نوعروسان خنچه میبرند.
مراسم عروسبران
از دیگر مراسم عروسی میتوان به مراسم عروسبران اشاره کرد.حسین انصاریپور چنین نقل میکند: «از گذشتههای دور اهالی حسینآباد هم مانند سایر محلههای اصفهان، پیش از اجرای مراسم عروس، طی مراسم زیبایی جهیزیه عروس را به خانه داماد میبردند. جهیزیه بسته به وضعیت مالی خانواده عروس شامل دو، سه یا دهدوازده طبق بود. از جهازبران که بگذریم نوبت به مراسم عروسبران میرسد که آنهم بسیار جذاب بود. در گذشته، مراسم عروسبران بسیار دیدنی همراه با آداب و مراسم زیبایی بود. ازجمله این مراسم، بستن دستمال چلسمه به کمرعروس بود. پس از اجرای این مراسم و کسب اجازه از پدربزرگهای عروس، زمان حرکت بهسوی خانه داماد، معمولا پدر و مادر دختر حق همراهی دخترشان را نداشتند. از دیگر سنتهای زیبایی که هنگام رفتن عروس به خانه داماد اجرا میشد، پیشکشکردن هدایایی به والدین عروس و داماد بود. این رسم به این صورت بود که قباله را در قبالهپیچ تزیین میکردند و سکهای را برای مادر عروس و یک دست کتوشلوار را برای پدر عروس روی آن میگذاشتند و آن را به خانه عروس میبردند و اجازه میگرفتند که عروس را به خانه داماد ببرند. پس از کسب اجازه بزرگترها عروس همراه با بزرگترهای داماد و تعدادی از بستگان و نزدیکان خود راهی خانه همسرش میشد. ازآنجاکه در گذشته باید از کوچهها میگذشتند، از مسیر خانه عروس تا خانه داماد عروس باید در آینه مقابل رویش نگاه میکرد؛ زیرا معتقد بودند شگون ندارد عروس در صورت کسی یا چیزی نگاه کند.’
مراسم پااندازون
مراسم پااندازون از دیگر سنتهای عروسی بود؛ بهطوریکه وقتی عروس چند قدم برمیداشت، یک نفر بهعنوان نماینده او میایستاد و از نماینده داماد طلب پااندازون کرده و هدیهای دریافت میکرد. امروزه سنت پااندازون به زیرلفظی تغییر کرده است.




