به گزارش اصفهان زیبا؛ مرد عینکش را گذاشته روی تیغه دماغش و با دقت دارد سماور برقی را تعمیر میکند. مغازه پر است از سماورهای قدیمی و جدید. قفسهها پر است از تنوره، دستگیره، در سماور و لوازم جانبی. مغازه قدیمی است و شکلوشمایلش بهخوبی قدمت مغازه را فریاد میزند. سماورهایی با مدلهای مختلف و قدیمی داخل مغازه از سبقه مرد میگوید.
خیابان حسینآباد پر است از کسبه قدیمی که نیمقرن کاسب محله بودهاند و روزگار در این محله گذراندهاند؛ مغازهدارهایی که هنوز شغلشان ثابت مانده و تغییری نکرده است. وقتی در پیادهرو خیابان حسینآباد در حال رصد مغازههای قدیمی بودیم، مغازه تعمیر سماور توجهمان را جلب کرد. مردی میانسال باعلاقه درگیر تعمیر سماور بود.
مهراب خسرویان متولد 1330، حدود 60 سال است ساکن حسینآباد بوده. اصالتا اسفرجانی است و میگوید نیمی از من در سرزمین مادری است و آخر هفته را آنجا هستم. سماور اهالی محله را تعمیر میکند، دست خیر داشته و هوای مردم را دارد.
کسبه قدیمی محله که خنده از روی لبهایش کنار نمیرود و رضایتش از روزگار را مرتب اعلام میکند، میگوید که راضی است.
کارش را باعلاقه شروع کرده است؛ از سال 42 با دهشاهی درآمد. شاگردی کرده و کتکخورده تا مهارت آموخته است. سال 50 حقوقش میرسد به پنج ریال. میرود سربازی و وقتی برمیگردد، خودش اوستای خودش میشود و مستقل کار میکند.
از اوستایش تعریف میکند و میگوید: «کمی بدخلق بود؛ اما خدا رحمتش کند؛ کار یادم داد.» او در حسینآباد و یک استاد هم در میدان نقشجهان همچنان یکهتاز تعمیر سماور هستند و از پس تعمیر هر سماوری برمیآیند. میگوید: «خداراشکر راضیام. زندگی قشنگی دارم و بچهها و عروسهایم خوب هستند.»
تعمیر سماور را از زغالی شروع کرده و سال 54 وقتی سماور گازی وارد بازار میشود، تعمیر میکند و بعدها هم تعمیر سماور برقی را میآموزد.
او امروز مشتریهای زیادی دارد و حسابی مشغول است و میگوید: «امروز مشتریهای زیادی از شهرهای مختلف دارم. رشته من تعمیر سماور گازی است و تعمیر سماور برقی را از پسرم یاد گرفتم. جفت پسرهایم اینکاره هستند و وقت بیکاریشان میآیند کمک؛ منتها گرانی است و کاسبی صرف نمیکند سهنفری با هم کار کنیم.»
دوروبر مغازه پر است از سماورهای مختلف. بعضیهایشان گرد قدمت نشسته رویشان و معلوم است سالها مهمان مغازه اوستا شدهاند. بنا به گفته استاد خسرویان، سماوری از 17 سال پیش آوردهاند برای تعمیر، اما صاحبش هنوز برای بردنش نیامده است. هر بار مغازه را عوض میکند و سماورهای تعمیرشده را با خودش جابهجا میکند. سماورهای با قدمت سهساله، ششساله و 12ساله توی مغازهاش خاک میخورد. «این سماورها سالهاست پیش ماست. مال مردم است و نمیتوانم ردشان کنم؛ اما پول ما توی تعمیر این سماورهاست که مشتری نیامده ببرد و بار ما هم زیاد شده. ما پول تعمیر سماور را بعد از اتمام کار میگیریم. همین مسئله باعث شده است برخی سماورهایشان بماند توی مغازه. البته بهتازگی به مشتری میگوییم نصف پول تعمیر را بدهد و بعد تعمیر میکنیم.»
او با علاقه از تعمیر سماور میگوید: «شغل تعمیر سماور را دوست دارم و میخواهم تا آخر عمر در این شغل بمانم. خودم توی شاگردی سختی کشیدم؛ اما نتوانستم خودم به شاگردهایم زور بگویم. خیلی ممنوندار خدا هستم. خداراشکر سالم و سرپا هستم و روزگار میگذرانم.»
او با آنکه استادکار تعمیر سماور است و چموخم سماورها را میداند، اما میگوید: «باآنکه از پس تعمیر همه سماورها برمیآیم، اما ممکن است سماوری هم باشد که نتوانم تعمیر کنم.» مرتب شکر خدا میگوید؛ اما از گرانی لوازم گلهمند است. لوازمی که با قیمت مناسبی تهیه میکرده، با افزایش 50درصدی روبهرو بوده است و میگوید اوضاع خیلی نامناسب شده و تعمیر سماور این روزها برای مردم هم صرف نمیکند.




