خالهام راوی داستانهای کودکیام است. البته نه آنکه تعریف کند بچگیام چطور گذشته؛ خاله از لحظهلحظه قد کشیدنم عکس دارد.
مرضیه در را باز میکند و مینشیند توی ماشین؛ آرام و شل. بدون اینکه نگاهم کند، سلام میکند. «میم» سلامش را درست ادا نمیکند.