مادر قالی میبافد و بچههای کوچک را داری میکند و پدر و او هم باید کار کنند تا اجاره ماه بعد دربیاید. شب زندگی محمد همیشه یلداست؛ تاریک از نداری و سرد از بیپولی.صدای جیغ ماشینها از چند متر آنطرفتر نشان میدهد که همهمه و شلوغی برای زودتر رسیدن به خیابانهای شهر هم رسیده. خلاصی از سرما و آماده شدن برای یلدا شهر را متفاوت از قبل کرده است.
موضوع انشا: شب یلدا را توصیف کنید.به نام آنکه جوهر در قلم من ریخت تا من بتوانم با آن بر روی کاغذ بنویسم و چشمان معلمم به آن بیفتد تا به من بیست دهد.